جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)
  • پیام در پی شهادت جناب آقای اسماعيل هنيّه«رحمة‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: مقدمات مفاهیم
    موضوع درس:
    شماره درس: 165
    تاريخ درس: ۱۳۸۲/۱۱/۲۰

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. ربّ اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی

    گفتم : در بحث مفاهیم چند تا مقدمه باید عنوان کنیم یک مقدمه که عنوان شد راجع به تعریف بود ، یک مقدمه هم این که آیا بحث اصولی هست یا بحث اصولی نیست ، و درباره اول تعریف اش را کردیم ، در باب دوم هم گفتیم :مسأله مسأله ی اصولی است ، و از اهم مسائل هم هست حالا مقدمه ی سوم که باقی مانده این آیا مفهوم مربوط به دلالت است یا مربوط به مدلول ؟ نتیجه عملی ندارد اما چون مرحوم آخوند عنوان فرمودند ، استاد بزرگوار ما آقای بروجردی هم خیلی روی آن پافشاری دارند لذا مجبوریم عنوان بکنیم مرحوم آخوند در کفایه می فرماید : این صفت مال مدلول است ، نه مر بوط به دلالت ، و اگر هم می گوئیم :دلالت مخصوص این صفت به حال متعلق موصوف است ، و آن خود موصوف مدلول است چرا ؟ برای خاطر این که مربوط به معنا است ، انتفاء عند الانتفاء است ، و چم هم معنا است پس معنا با معنا از همین جهت اگر بگوئیم : مدلول مفهومی صفت به حال موصوف است درست است و اما اگر بگوئیم : دلالت مخصوص این صفت به حال متعلق موصوف است مجاز است ، استاد بزرگوار ماآقای بروجردی رضوان الله تعای علیه روی آن خیلی پا فشاری دارند و می خواهند بگویند : که صفت برای هر دو نمی شود باشد آن چه ما می فهمیم صفت برای هر دو است الدلاله المفهومیه ، این الدلاله المفهومیه یعنی چه ؟ یعنی ما دلالت مطابقی داریم  این مفهوم ازآن نیست دلالت تضمنی داریم ، آن هم نه ، دلالت التزامی داریم دلالت التزامی یعنی مفهوم لذا وقتی می گوئیم : که انتفاء عند الانتفاء مربوط به دلالت است یعنی مربوط به دلالت التزامی ، بالاخره الدلالات ثلاثه اقسام دلالت مطابقی داریم ، ان جاءک زیدٌ فاکرمهُ ، دلالت تضمنی داریم که ان جاءک زیدً فاکرمهُ وجوب اکرام ، دلالت التزامی داریم ان لم تجئک زیدٌ فلا تجب الاکرام ، یعنی همین طور که دلالت مطابقی می گوید : ثبوت عند الثبوت دلالت مفهومی هم می گوید : انتفاء عند الانتفاء حالا معنا منقسم می شود به چند قسم یعنی مدلول ، یک دفعه مدلول مطابقی است ، ان جاءک زیدٌفاکرمهُ مدلول ، مدلول مطابقی است ، یک دفعه انتفاء عند الانتفاء این مدلول مطابقی نیست ، مدلول التزامی است ، مدلول التزامی چه ؟یعنی یک خصوصیتی در این منطوق است که به ما یک معنا می دهد انتفاء عند الانتفاء می گوئیم : دلالت مفهومی لذا اگر بگویم : که دلالت مفهومی درست است ،اگر  بگویم : که المدلول المفهومی این هم درست است ، مدلول مفهومی یعنی چه ؟ یعنی این مدلول ما که انتفاء عند الانتفاء است از مطابقه نیست از یک معنایی است که انتفاء عند الانتفاء لازمه ان جاءک زیدٌ فاکرمهُ است ، دلالت التزامی مثل دلالت مطابقی است ، به حال خود موصوف دلالت مفهومی یعنی دلالت التزامی اگر دلالت التزامی حقیقت باشد آن هم حقیقت است ، اگر مجاز باشد آن هم مجاز است ، یک دفعه می گویم : ان جاءک زیدٌفاکرمهُ این دلالت مطابقی است ، یعنی ثبوت عند الثبوت چنان چه این مفهوم مطابقی را هم که معنا ، معنای مطابقی است اسم اش را می گذاریم مدلول مطابقی ، هردو دلالت است ، حالا همین را ببریم در التزام یک دفعه می گوئیم : دلالت التزامی ، یک دفعه می گوئیم : دلالت مفهومی چنان چه یک دفعه می گوئیم : مدلول مفهومی : یعنی از لفظ استفاده نمی شود انتفاء عند الانتفاء یک چیزی برای خودش است که یک خصوصیتی است آن خصوصیت کاشف از آن مدلول است لذا بگویم : دلالت التزامی درست است ، بگویم :دلالت مفهومی درست است ، بگویم : مدلول مطابقی درست است بگویم : مدلول التزامی درست است بگویم : مدلول مفهومی باز هم درست است هیچ کدام مجاز نیست هم صفت به حال خود موصوف است ، مسأله دیگری که عنوان شده این است که آیا این بحث ما بحث صغروی است یا بحث کبروی ؟ استاد بزرگوار ما آقای بروجردی اصرار دارند که این بحث ، بحث کبروی است ، نه بحث صغروی و تقریری که ایشان می فرمایند : خیلی مفصل ، خلاصه ی تقریر ایشان این است می فرمایند : عقلاء مفهوم دارند چنان چه منطوق دارند ، ما بحث می کنیم در باب مفهوم که آیا شارع مقدس این مفهوم را قبول دارد مثل منطوق یا قبول ندارد منطوق یا قبول ندارد منطوق قبول دارد منطوق قبول ندارد ، پس بحث ما می شود کبروی ، کبروی به این معنا که در صدد این هستیم که مثل حجیت خبر واحد ما مفهوم درست بکنیم ، مفهوم حجت درست بکنیم ، می دانیم عقلاء از ان جاءک زیدٌفاکرمهُ مفهوم می گیرند ، ان لم یجئک زیدفلا یجب الاکرام این مفهوم را می گیرند اما نمی دانیم آیا شارع این مفهوم را حجت کرده یا نه ؟ بحث می کنیم که مثلاً شارع مقدس قبول دارد که ان جاءک زیدٌیجبُالاکرام مفهومش این است ، ان لم یجئک الاکرام ، این را شارع مقدس پسندیده است ،نظیر حجیت خبر واحد ،در حجیت خبر واحد چه طور بحث ، بحث کبروی است می دانیم عقلاء خبر واحد دارند نمی دانیم شارع مقدس این خبر واحد را حجت می داند یا نه ؟ می گوئید : ان جاءک فاسقٌ بنبأءٍ فتبینوا می گوید : خبر واحد حجت است ، و لو علی الظاهر فرمایش ایشان باز درست نیست چرا ؟ برای این که بحث ما صغروی است نه کبروی ، ما در ان جاءک زیدٌفاکرمهُیا در مفهوم وصف اکرم زیداً العالم این طور بحث می کنیم که آیا مفهوم دارد یا نه ؟ که اگر مفهوم داشت عقلاء حجت می دانند شارع مقدس هم به تبع عقلاء حجت می داند ، بحث از بود ونبود است ، بحث صغروی است، بحث جزئی است، و الاّ بدانیم که مفهوم هست مسلم حجت است، حجت بودنش همدیگر نمی خواهد ان جاءکم فاسقٌ بنبأ ءٍ فتبینوا تمسک به او بکنیم می گوئیم : عقلاء عمل می کنند به خبر واحد ، ردعی شارع از او نکرده ، عدم ردع حجت است، در این جا هم همین طور است ، اگر کسی اثبات کند که مفهوم شرط عند العقلاء هست خوب می گوئیم : عقلاء از این شرط مفهوم می فهمند ، شارع مقدس از این ردع نکرده عدم ردع دلیل امضاء است ، همه بحث ها از اول مفهوم تا آخر چه عند القدماء ، چه عند المتأخرین این است که آیا قضیه شرطیه مفهوم دارد یا نه ؟ آیا وصف مفهوم دارد یا نه ؟ آیا غایت مفهوم دارد یا نه ؟مفهوم لقب یعنی چه ؟ آیا درست است یا نه ؟ همه روی جزئیات است ، و هیچ کس تا حال این طور بحث نکرده است که مفهوم شرطی که عند العقلاء حجت است شارع مقدس امضاء کرده یا نه ؟ در باب حجیت خبر واحد همین بحث را می کنیم ، می گوئیم : عقلاء خبر واحد دارند ، خبر ثقه دارند ، خبر ثقه پیش آن ها حجت است ، حالا شارع مقدس هم خبر ثقه دارد یا نه ؟ اگر گفتید : که شارع مقدس هم دارد شارع مقدس با عقلاء یکی می شود ، اگر گفتیم :نه می گوئیم : شارع مقدس ردع کرده بنای عقلاء را ، در حجیت خبر واحد آن طور معنا می کنیم ، که می دانیم خبر واحد حجت است نزد عقلاء نمی دانیم شارع مقدس ردع کرده یا نه ؟ می شود بحث کبروی و اما در باب مفاهیم احدی این گونه بحث نکرده ، استاد بزرگوارشان مرحوم آخوند وقتی که وارد بحث مفاهیم می شوند ، این طور وارد می شوند هل للشرط مفهوم ام لا ؟ یعنی بحث صغروی ، هل للوصف مفهوم ام لا ؟ اتفاقاً خود آقای بروجردی هم از اول باب مفهوم تاآخر همین جور ها بحث می کنند که آیا وصف از آن می توانیم مفهوم بگیریم یا نه ؟ نه این که مسلم مفهوم هست ، شارع مقدس آن را ردّ کرده یا نه ؟ خلاصه این امر هم این شد که بحث مفاهیم از اول تاآخر بحث صغروی است نه بحث کبروی و این که استاد بزرگوار ما می فرماید : بحث کبروی است علی الظاهر هیچ وجه ندارد . حرف آخر که در باب مفاهیم است ، و این هم باز مختص به استاد بزرگوار ما آقای بروجردی است و ایشان نسبت می دهند به قدماء می فرمایند : که مفهوم از باب قید است ، اگر مثلاً می گوید : ان جاءک زیداً العالم اکرمهُ ،این علم در این جا آمده زید فقط نه زیداً العالم ، قاعده اقتضاء می کند وقتی که این علم نباشد انتفاء عند الانتفاء ، پس بحث مفاهیم این است که اذا انتفی القید انتفی المقید ام لا ؟ از همین جهت آقای بروجردی نسبت به قدماء می دهند که قدماء می گویند : همه ی مفاهیم حجت است ، به قاعده اذا انتفی القید انتفی المقید ،ان جاءک زیدٌ فاکرمهُ نگفته : اکرم زیداً ، گفته ان جاءک ، اذا انتفی الشرط انتفی المشروط ، اگر زید نیامد ، خوب دیگر وجوب اکرام هم نیست به قاعده اذا انتفی الشرط انتفی المشروط و معنای مفهوم این است ، مفهوم شرط ،یعنی اگر شرط نباشد مشروط هست یا نه ؟ مفهوم وصف اگر وصف نباشد آیا آن وجوب اکرام هست یا نه ؟ مفهوم غایه یعنی اگر غایت نباشد آیا حکم هست یا نه ؟ به انتفاء قید انتفاء مقید می شود ، به انتفاء شرط انتفاء مشروط می شود یک امر ضروری ، عقلی ، عقلائی است ، ثبوت عند الثبوت یک امر ضروری است ، انتفاء عند الانتفاء هم یک امر ضروری است ، از همین جهت هم آن بحث قبلی ، ایشان می فرمایند : که مفهوم عند العقلاء هست ، لذا ما بحث می کنیم شارع مقدس این مفهوم را قبول دارد یا نه ؟ خوب این حرف آقای بروجردی که نسبت به قدماء می دهند ، می گویند : قدماء اصلاً مفهوم را همین حساب می کنند ، اما مشهور در میان متأخرین این را مفهوم نمی دانند می گویند : این از باب مفهوم بیرون است، این منطوق است ، معلوم است اذا انتفی القید انتفی المقید ، اذا انتفی الشرط انتفی المشروط ، بحث مفهوم این است ، که آیا شرط علت منحصره هست یا نه ؟ اصلاً ربطی به شرط و مشروط ، ربطی به قید و مقید ندارد ، یعنی وقتی می گوید : ان جاءک زیدٌ فاکرمهُ ، اگر زید نباشد وجوب اکرام نیست ، شکی نیست ، اما آیااین مجییء زید علت منحصره است هیچ چیز به جای آن نمی تواند بنشیند یا نه ؟ اگر زنش آمد باز اکرمه اگر گفتید : علت منحصره است یعنی این جا مفهوم دارد ، اگر گفتید : از آن علت منحصره نمی فهمیم یعنی مفهوم ندارد ، به این می گوئیم : مفهوم اصلاً یک نحو تباینی هست بین حرف آقای بروجردی که ایشان می گویند : قدما ء نمی دانم ایشان می فرمایند : بپذیریم دیگر ، اگر این باشد یک تباینی هست در بحث مفهوم بین القدماء و متأخرین ، قدماء مفهوم را به قاعده اذا انتفی الشرط انتفی المشروط ، اذا انتفی القید انتفی المقید این را مفهوم می دانند ، لذا قدماء همه ی مفاهیم را حجت می دانند ، لذا قدماء همه ی مفاهیم را حجیت اش ضروری می دانند ، خوب این یک حرف است ، اما بحث مفاهیم ، متأخرین این اصلاً بحث مفهوم نیست ، بحث مفهوم این است که اگر شرطی آمد آیا چیزی در کلام هست بگوید : این شرط منحصر است ، علت تامه است ، هیچ چیزنمی تواند به جای آن بنشیند یا نه ؟ مثلاً ببینید اذا خفی الجدران فقصر این روایت است ، اذا خفی الجدران فقصر یعنی دیوارهای شهر پیدا نشود وجوب قصر است ، حالا اگر ما بودیم و همین ، هیچ چیز به جای این نمی تواند بنشیند ، خفاء اذان باشد ، و نمی دانیم تا صد باشد هیچ چیز به جای این نمی تواند بنشیند ، قصر آمده فقط روی خفاء جدران ، آن وقت یک روایت دیگر هم داریم ، اذا خفی الاذان فقصر ، این هم می گوید : علت منحصره برای قصر اذان است اگر صدای اذان نشنیدی ، متأخرین می گویند: خوب این تعارض است اذا خفی الجدران فقصر می گوید : خفاء اذان فقط با هم می جنگند ، چه بکنیم ؟ هر کسی چیزی گفته : مرحوم آخوند می گویند : این چیزی نیست از منطوق کلُّ واحد دست برمی داریم از مفهوم کلُّ واحد ، دیگر مفهوم علت منحصره اش را می اندازیم ، وقتی علت منحصره افتاد باهم تباین ندارد ، با هم تعارض ندارد ، خفاء جدران موجب قصر است ، خفاء اذان آن هم موجب قصر است ، وقتی علت منحصره نباشد دیگر هر دو مثال با هم جنگی ندارند می گویند : این مفهوم است ، و الاّ اذا خفی الجدران فقصر ، وجوب قصر از راه خفاء جدران می آید شکی نیست ، اگر هم خفاء جدران نیست دیگر نیست یعنی قصر نیست آن هم حرفی نیست اذا انتفی القید انتفی المقید ، ولی حرف در این است خفاء جدران علیت تامه ؛ علیت منحصره دارد یا نه ؟ اگر علیت منحصره داشت این دو تاباهم می جنگد ،اگر علیت منحصره نداشت این دو تاباهم نمی جنگند ، بنابراین یک تباینی بین حرف قدماء بنابر نقل آقای بروجردی و حرف متأخرین می شود لذا در اصول حرف قدماء بگوئیم : اصلاً نیامده ، قاعده اذا انتفی القید انتفی المقید ، اذا انتفی الشرط انتفی المشروط یک چیز مشهوری است ، یک چیز ضروری است اصلاً در اصول نیامده است ،آن که در اصول آمده اسمش را گذاشتیم باب مفاهیم ، جنگ ما این است که آیا شرط علیت منحصره است يا نه؟

    وصلی الله علی محمد وآل محمد

     

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365