اعوذ بالله من
الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. ربّ اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل
عقده من لسانی یفقهوا قولی
دیروز عرض کردم بعضی در باب نهی در عبادات از
راه تشریع آمدند جلو و گفتند زن حائض اگر نماز بخواند این تشریع است ، و وقتی
تشریع باشد نمازش باطل است ، اگر کسی روز عید فطر روزه بگیرد این شریع است و تشریع
اش موجب فساد است ، پس ما بر فرض هم نهی ذاتی را ، نهی غیری را اشکال درآن بکنیم
یا نکنیم ، ولی می توانیم بگوئیم نهی در عبادات از باب تشریع موجب فساد است ، این
تشریع منقسم می شود به چند قسم ،یک قسم که مشهور در میان فقهاء است و مصداق اش هم
آن است این است که عقیده دارد چیزی مال دین نیست ،اما می گوید مال دین است ، عقیده
دارد از دین است ، که معنای لفظ تشریع هم همین است که یک دفعه شرع است ، یک دفعه
تریع است ، وحکمی از احکام الله می داند نیست می گوید از خدای متعال است ، می گوید
، یعنی عقیده ، عقیده پیدا می کند این که این از طرف خدااست ، مشهور در میان فقهاء
می گویند این کار حرامی است، این تجری است ، این اصلاً خودش حرام است ، آن طور که
ظاهر کلماتش است ، این عقیده ، این تشریع حرام است ، گناهش بزرگ است و حتی گناهش
مثل ایستادن در مقابل دین است در سر حدّ کفر است و امثال این ها ، که دیروز ما می
گفتیم این ممکن نیست ، این محال است ، کسی می داند نماز صبح دو رکعت است ، اما عقیده
پیدا کند چهار رکعت است ، تشریع این محال است ، برای این که اگر می داند دو رکعت
است چطور بگوید چهار رکعت است ، اماآن که ظاهر کلمات است ، اصلاً متعرض این حرف من
نشدند و فرمودند که تشریع حرام است چنان چه بدعت حرام است ، گناه تشریع بالا است ،
چنان چه گناه بدعت بالا است .حرف دوم در تشریع در جهل مرّکب است ، این که خیال
بکند می شود ، نماز صبح را چهار رکعت باشد ، نماز صبح دو ، اما تخیّل کند می شود
چهار رکعت باشد ، و عقیده پیدا کند این که نماز صبح چهار رکعت است ، این می شود ،
این گناه هم نداره ، اگر در مقدماتش تقصیر نکرده باشد این گناه هم ندارد جهل مرکب
است دیگر یک حکمی از احکام الله را به عبارت دیگر آورده که واقعیت ندارد ، خب ماها
، همه ی مجتهدین کارشان همین است ، همه ی چیزهایی که در رساله است این ها مطابق با
واقع نیست ، خیلی اش مخالف با واقع است ، مخالف باواقع است ، تشریع هم هست ، برای
این که مثلاً جلسه استراحت واجب نیست ، در رساله بنویسد جلسه استراحت واجب است ،
نمی دانم در خیلی جاها ، در رمی جمره می
گوید از بالا نمی شود حتماً باید از پائین باشد ، حالا اگر واقع و نفس الامر این
است که از بالا و پائین تفاوتی نکند خب تشریع است اما جهل مرکب است ، مقدماتش هم
کوتاهی نکرده است ، یعنی راستی مجتهد است ، مجتهد نما نیست ، راستی لیاقت دارد
مجتهد جامع الشرائط است ، رساله نوشته رساله اش خیلی مخالف واقع است ، این رساله
نوشته یعنی عقائدش را گفته خب این تشریع می شود ، و خلاف واقع است مطابق با عقیده
است معنای جهل مرکب همین است ، که می داند این واقع است در حالی که واقع نیست گفتم
: این می شود و گناه هم ندارد . اما قسم سوم این که همین اما در مقدمات کوتاهی
کرده است مثل این که در جمهوری اسلامی خیلی چیز ها غیر طلبه ها می گویند . بسیاری
تحلیل حرام ، تحریم حلال کرده اند و به عنوان این که این هایی که من می گویم از
اسلام است عقیده دارد راستی این طور است ، بعضی هاشان دغل اند ، اصلاً اسلام
راقبول ندارند ولی برای این که شیره سر مردم بمالند عقاید خرافی خودشان را می
گویند ، آن کفر است اما بعضی هاشان اسلام را قبول دارند ، پیغمبر را قبول دارند ،
ائمه طاهرین راقبول دارندولایت فقیه را قبول ندارد ، مجتهد جامع الشرائط را قبول
ندارد می رسد به این جا که کتاب می نویسد و کتاب در مطهرات می نویسد و در آن جا می
گوید فقهاء گفته اند با آب بشوئید تا پاک شود نه با الکل بهتر پاک می شود ! و
نظیرش را زیاد دارند ، و می رسد به آن جا که اصلاً رمی جمره یعنی چه ؟ نمی دانم
این تفاوت بین زن و مرد یعنی چه ؟ این ها آخوند ها نمی فهمند روایت داریم این
روایت ها موسمی است ، آن وقت ها برای عربها بوده ، مسلم این تواند بکند ، عقیده اش
هم همین است ، حالا ایشان می گوید اختلاف در قرائت یک معنایش همین است ، حالا این
اختلاف در قرائت که راستی عقیده اش ایناست ، دغل بازی نمی کند بعضی هاشان دغل
بازند ، بعضی هاشان راستی دین ندارند ، نه خدا را قبول دارد ، نه پیامبر اما شیره
می خواهد سر مردم بمالدیک حرف های شیرینی می زند ، اما یک دفعه نه، خدا قبول دارد
پیغمبر قبول دارد و ائمه طاهرین را قبول دارد ، اما عقیده اش است الکل بهتر ازآب
پاک می کند عقیده اش است این که ظلم است ، ما بگوئیم زن دیه اش نصف است ، ارثش نصف
است ، للذکر مثل حظی الانثیین می گوید این قرآن مال عرب ها بوده مال آن وقت ها
بوده معلوم است این روی مقدمات کتک می خورد ، آن صورت دوم اصلاً کتک ندارد و همین
طور که در روایات مه هم آمده للمصیب اجران و للمخطی اجر واحد ، اما در این جا کتک
دارد در روز قیامت وقتی پرده ها عقب رفت از او سوال می کنند چرا گفتی ؟ چرا در
مقدمات کوتاهی کردی ؟ تو که مجتهد نبودی چرا اجتهاد کردی ؟ مثل این که پیرزن عقیده
اش این باشد این قرص را بدهد این بچه بخورد و مرد خب به او می گویند چرا بچه را
کشتی ؟ می گوید عقیدهام این بود ، می گویند در مقدمات چرا کوتاهی کردی ؟ که روایت دارد هلاّ عملت ؟ بعد می گوید هلاّ تعلمت
؟ چرا در مقدمات کوتاهی کردی تو اهلش نبودی با اختلاف در قرائت چرا این را گفتی ؟
این تشریع قسم سوم هم می شود، اما این شدن چون در مقدمات کوتاهی کرده روی آن
مقدمات کتک می خورد در حقیقت قسم سوم از نظر عقاب بر می گردد به قسم اول تفاوتی
نمی کند حالا قسم اول ما گفتیم محال است تحققش و آن که هست بدعت است نه تشریع اما
این نه تشریع اما این قسم سوم دیگر تحققش هم ممکن است ، اما عقابش همان عقاب قسم
اول است این سه قسم .قسم چهارم : کارهای جهّال است و این ها هم تشریع خیلی دارند ،
شصت سال خمس نمی دهد هر سال مکه می رود ، انفاقات دارد ، روضه خوانی دارد اما خمس
هم نمی دهد این ها بر می گردد روی لا ابالی گری راجع به احکام دین خود درآوری را
احکام الله می داند حالا داغ مثل قسم سوم نمی گوید آخوندها اشتباه می گویند اما
بالاخره حرف آن ها را هم نمی شنود ، حرف خودش را حرف هوی و هوسش می شنود ، و می
گوید که این کار من اسلام است ، عقیده اش هم همین است این هم می شود اقوی دلیل شیئ
وقوع شیئ خیلی هم فراوان است که راستی چندین میلیون خرج امام حسین علیه السلام می
کند اما خمس نمی دهد اما به فقراء، ضعفاء، حتی به خواهرش نمی رسد ،و عقیده اش همه
همین است کار، کار خوبی است ،و روایتی ازامام صادق علیه السلام داریم ،می گفتند یک
خشکه مقدسی را می گفتند خیلی کارش خوب است ، بالاخره من امتحانش کردم دیدم دوتا ،
نان دزدید دو تا انار دزدید بعد هم رفت صدقه دارد جلویش گرفتم گفتم این کار چی بود
کردی ؟ خوب معلوم است کسی که سر و کار با ولایت نداشته باشد همین است ، عرفانش می
شود آن عبادتش هم می شود ، این گفت که چکار کردم ؟ گفت دیدم دزدی کردی ، گفت شما
که هستی ؟ گفتند من امام صادق هستم ، عجب پسر پیامبر مگر قرآن نخواندی من جاء
بالحسنه فله عشر امثالها و من جاء بالسیئه فلا یجزی الا مثلها ، من دو تا نان
دزدیدم ، دو تا گناه ، دو تا انار دزدیدم دو تا گناه رفتم صدقه دادم چهل ثواب بردم
، سیو شش تا ثواب برای من ، این که بی خودی نبوده راستی عقیدهاش بوده ، لذا امام
صادق فرمودند ثکلتک امّک تو هشت تا گناه کردی ، چهل تا ثواب ، چهار تا ثواب ، چها
تا گناه . صدی هشتاد مردم همیشه چنین بودند ، اکثر هم لا یعلمون ، اکثر هم لا
یشعرون ،همین چیزها را پیامبر می بیند ، می بیند تشریع خیلی در میان آ نها هست ،
اما راستی تشریع میکند ، این هم گناهش مثل سوم است ، به مقدمات گناه می دهند ، به
او می گویند چرا دزدی کردی ؟ می گوید عقیدهام بود می گویند چرا نرفتی از علماء
بپرسی ؟ الناس اما عالم او متعلم او همج ، چرا متعلم نبودی ؟ حالا عالم نشد بشوی
چرا متعلم نبودی ؟ چرا در خانه ات نبود ؟ چرا تابع مرجع تقلیدی نبودی ؟ هر چه مرجع
تقلیدت می گفت ، اگر با هوی و هوست می خواند گفتی به چه خوب است ، اما نه ، نه لذا
در مرجع تقلید هم دنبال مرجعی هست که با هوی و هوسش بخواند ، و الاّ اگر با هوی و
هوسش نخواند می گوید چقدر مسائلش مشکل است ، می گوید ما از یکی دیگر تقلید می کنیم
، کتک روی مقدمات ، اما تشریع اش می شود ، این هم صورت چهارم .صورت پنجم : نمی
دانم می شود یا نه ؟ مرحوم حاج شیخ " رضوانالله تعالی علیه " این مرد دقیق
در دُرر ، مرحوم آقای داماد " رضوان الله تعالی علیه " هم می گفتند ما
ایراد می کردیم به مرحوم حاج شیخ آن صورت اول را که ایشان صورت اول را می گفتند
تشریع ، ما به ایشان می گفتیم آقا تشریع محال است ،نمی شود ایشان می گفتند با تجزم
درستش می کنیم ، برای این که بعضی اوقات انسان او تخیل و می داند مخالف با شرع است
و اما کم کم جزم پیدا می کند اسمش را ایشان گذاشتند تجزم یعنی به ذهن بستن ، جزم
واقعی نه، به خود بستن ، اگر بخواهیم مثال عوامانه بزنیم در عوام هست ، یک مثالی
که روانشناس ها می گویند که مثالهای جامعه آئین فکر جامعه است ، یک مثال بزنم می
گویند ملا نصر الدین آمد در ده گفت در دامنه کوه دارند آش تقسیم می کنند ، مردم
کاسه ها یشان رابرداشتند راه افتادند در وسط راه ملا نصر الدین گفت ، نکند راست
باشد آن هم کاسه اش را برداشت راه افتادند پای کوه دیدند خبری نیست برگشتند وسط
راه ملا نصرالدین را دیدند به او گفتند بابا دروغ را تو اختراع کردی حالا داری می
آیی ، گفت راستی وقتی که داشتید می رفتید من هم یقین پیدا کردم نکند آش قسمت کنند
، این هم در میان مردم زیاد است ، اسمش را می گذارند منابهه و محاکمات ، یعنی
کارهایی را که انسان انجام می دهد گاهی از راه اقتباس است ، یعنی راستی فکر می کند
با استدلال خوبها را می گیرد بدها را رها می کند این را می گویند اقتباس ، این را
می گویند کار یک مسلمان فبشر عبادی الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه ، گاهی
اقتباس نیست تقلید است اما به جایی یعنی با توجه بدون استدلال از کسی چیزی می
پذیرد ف این اگر از متخصص باشد خب به جاست ، یعنی از درد نا علاجی بجا است ، مثل
این که بچه اش مریض می شود خودش نباید معتلجه کند عقلش می گوید تقلید کن برو دکتر
، احکام دین است خودش نمی تواند اجتهاد کند به او می گویند تقلید کن ، از مرجع
تقلید ، این تقلید بجا است ، بدون استدلال است اگر به او بگویند چرا ؟ می گوید نمی
دانم ، بدون دلیل است اما با توجه است ، توجه دارد تقلید می کند این را اسمش را می
گذارند تقلید اضطراری ، تقلید نا علاجی جایز است ، اما یک دفعه تقلید در چیزهایی
که می تواند فکر بکند تقلید عوامانه تابع جامعه این نمی شود ،
مرمراتقلیدشان بر باد داد ای دو صد لعنت بر این
تقلید باد
که مردم چنین کردند این هم می کند ،غالب فساد
اخلاقی ها از این جا سرچشمه می گیرد ، بله اگر جامعه خوب شد این هم خوب می شود اگر
جامعه بد شد این هم بد می شود ، و بخواهد مخالف با جامعه نه می تواند نه می شود ،
اگر راستی روح تقلید براو حکم فرما شد دیگر این طوری هاست ، تقلید مذموم است ، چرا
تقلید کردی ؟ کتک می خورد ، و قسم سوم که از بدتر است منابهه و محاکمات است ، یعنی
چیزی را از جامعه پذیرفتن بدون دلیل وبدون توجه تقلید توجه دارد بدون دلیل است ،
منابهه و محاکمات بدون توجه ، کارهای بچه ها چنین است ، به بچه می گوید بگو بابا
می گوید بابا ، بابات را ببوس ، می بوسد ، می گوید بابات را بزن می زند ، می گوید
بابات را دوست داری سرش را میآورد پائین می گوید آره ، می گوید بابا را دوست نداری
مادر سرش را می برد بالا بچه می گوید نه، در بچه ها زیاد است ، درحیوان ها هم هست
، حالا دنیای روشنفکر سر تا پا منبهه و محاکمات است ، چه عجیب چه تحلیل حرام ها ،
چه تحریم حلال ها می شود به واسطه قانون منابهه و محاکمات ،ربا می خورد مثل آب ،
ربا می دهد مثل آب ، فساد اخلاق که دل امام را به درد آورده ، و همچنین تا آخر ،
لذا این تجزم مرحوم حاج شیخ حالا ایراد به آن می کنند ، که آقا چه طور می شود یک
کسی تجزم کند ، عقیده ندار ، عقیده پیدا کند ، اما باید بگوئیم که مرحوم حاج شیخ
عرفیاتشان خیلی خوب بوده لذا ازشاهکارهای مرحوم مرحوم حاج شیخ که شاگرد مرحوم
میرزای کوچک هم بودند ، میرزای کوچک عرفیاتشان خیلی بالابوده این تجزم را مرحوم
حاج شیخ از عرف گرفتند البته روش فاسد لذا مرحوم حاج شیخ می گفتند که با تجزم
تشریع درست است این که بگوئید محال است محال نیست ، این خلاصه تشریع است ، اما
همین تجزم دیگر جهل مرکب هم نیست . دیگر قطعاً کتک می خورد ، برای خاطر این که به
او می گویند چرا فساد اخلاق می گوید صرفیین چنین کردند ما هم کردیم ، گرز آتشین
میآید در سرش می گوید این دلیل شد صرفیین چنین کردند ما هم بکنیم ، واین همان مثال
جامعه است دیگر ، آیین فکر جامع است بنابراین همه اقسام تشریع باید بگوئیم که حرام
است ، آن قسم اول اگر ممکن باشد با تجزم مرحوم حاج شیخ باز هم می گوئیم حرام است ،
کتک دارد ، عقاب دارد اما تقلی از مرجع تقلید ثواب هم دارد اما خزلان اش این بوده
دسترسی به امام زمانش نداشته تا خطانرود.
حالا در مقابل این تشریع بدعت هم داریم که
بدعت دیگر مسلم ممکن است ، و بزرگان مثل مرحوم آقای داماد و اساتید ما تشریع را به
همین بدعت معنا می کردند اجازه بدهد فردا هم در این باره صحبت بکنم .
وصلی الله علی محمد وآل محمد