جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)
  • پیام در پی شهادت جناب آقای اسماعيل هنيّه«رحمة‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: نهی در عبادت
    موضوع درس:
    شماره درس: 152
    تاريخ درس: ۱۳۸۲/۱۰/۲۳

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی.

    مساله‌ی سومی که در باب نهی در عبادات است یا مقدمه سوم راجع به این کلمه شیئی و کلمه‌ی فساد است، النّهی عن الشیئی یوجبُ الفسادام لا؟ و روی هر سه باید بحث بکنیم بحث های آن هم مفصل است و مفید است، بعضی فرمودند: مراد از این نهی یعنی نهی تعبدی تحریمی، مثل دعی الصلاه ایام اقرائک که این دعی الصلاه نهی از صلاه است، نهی‌اش‌ تعبدی، نهی اشت تحریمی و نفسی است، گفتند: بحث مختص این جا است و اما اگر غیر نهی تحریمی باشد، غیر نهی تعبدی باشد، این دیگر از بحث ما بیرون است، مثلاً اگر گفت: که معامله وقت ندا جایز نیست، ذروالبیع وقت الندا، یا ایها الذین امنوا إذا نودی للصلاه من یوم الجمعه فاسعوا الی ذکر الله و ذروالبیع گفتند: این نهی چون نهی تعبدی نیست، نهی توصلی است، نهی ارشادی است نهی وضعی است نه تکلیفی این بیرون ازبحث ما است، و بحث ما آنجا است که بگوید دعی الصلاه ایام اقرائک بگوید: که روزه روز عید فطر حرام است. و این فرمایش از کجا سرچشمه گرفته؟ چرا این حرف زده شده آن دلیلی که مرحوم آخوند در کفایه می‌آورند می‌گویند: که گفته شده این نهی، نهی ارشاد الی الفساد است. واضح است که این معامله فاسد است، واضح است که این معامله باطل است، از این جهت چون واضح است ضرورت است. پس ما باید نهی ارشادی را از بحث بیرون بکنیم و این چه چیزی می‌خواهد بگوید نمی‌دانم خب اگر ما گفتیم: که مراد نهی تعبدی است هل النهی یوجب الفساد‌ام‌ لا؟ نهی ارشادی است، و بعدش هم گفتیم: اگر نهی، نهی ارشادی باشد فسادش قطعی است اگر نهی تعبدی باشد مساله دارد. باید بگوییم: هل النهی اعم از نهی ارشادی و نهی تعبدی آیا موجب فساد است یا نه؟ این عنوان بحث را درست‌اش‌ بکنیم ثمَّ در آخر کار بحث بکنیم که اگر نهی، نهی ارشادی باشد معنایش این است در باب معاملات نیاور که زحمت به خودت می‌دهی، این عبادت، عبادت نمی‌شود و بگوییم: که اگر نهی ارشادی باشد ضرورت است این که نهی در عبادات موجب فساد است، یعنی عقل ما مستقلاً حکم می‌کند اما راجع به نهی تعبدی‌اش‌ یک مقدار مساله دارد آیا نهی عن الشیئی یوجب امر به شیئی‌ام‌ لا؟ وقتی که امر به شیئی مقدمی است، غیر مقدمی است حرف هایی که بعد می‌آییم درباره‌اش‌ می‌زنیم که یک کدام حرف دارد، یک کدام حرف ندارد حالا بگوییم: آن جا که حرف ندارد از بحث ما بیرون است، آدم استیحاش می‌کند این طور حرف بزند بنابراین معلوم است وقتی می‌گوییم: هل النهی عن الشیئی یوجب الفساد این نهی اقسام نهی را همه، همه می‌گیرد، نهی تحریمی، نهی تنزیهی، نهی تعبّدی نهی توصلی نهی ارشادی، حالا بعضی‌اش‌ را به ضرورت بیرون می‌کنیم، بعضی‌اش‌ را تصحیح می‌کنیم روی بعضی‌اش‌ را شک و شبهه داریم. این ها ربطی به عنوان بحث ندارد، عنوان بحث این است. هل النهی عن الشیئی هر نهی‌ای‌ یوجب فساد آن شیئی را‌ام‌ لا؟ و من خیال می‌کنم که حرفی نداشته باشد از این جهت که بگوییم:‌مراد از این نهی مطلق نواهی است اختصاص به نهی تعبدی ندارد این عنوان، اختصاص به نهی ارشادی هم ندارد این عنوان حتی اختصاص به نهی تحریمی هم ندارد، اگر نهی تنزیهی بشود مثل لاتُصَلِّ فی الحمام، آیا این لاتُصَلِّ فی الحمام که از باب اجتماع امر و نهی گفتیم نیست، از باب نهی در عبادت است، آیا موجب فساد است یا نه؟ این هم مطلب سوم،

    مطلب چهارم که یک مقدار حرف دارد این شیئی است هل النهی عن الشیئی یوجب الفساد‌ام‌ لا؟ این شیئی مراد چیست؟ خب مراد احکام الهی است یعنی احکام الهی که منقسم می‌شود به تکلیفی و وضعی، منقسم می‌شود به عبادات، و معاملات همه احکام این شیئی او را می‌گیرد لذا اگر از حکمی نهی‌ای‌ شد آیا آن نهی آن شیئی را فاسدش می‌کند یا نه؟‌اگر نماز باشد آیا این نماز فاسد است یا نه؟ نماز واجب باشد یا مستحب، اگر هم باب معاملات باشد آیا این نهی عن الشیئی موجب فساد معامله است یا نه؟ و اگر هر حکم وضعی باشد اعم از معاملات باز همین است که آیا اگر نهی شد از مقدمه چیزی، آن مقدمه فاسد است یا نه؟ لذا شیئی یک امر مطلقی شامل می‌شود هر حکمی از احکام را، بله بعضی چیزها خود به خود بیرون است، برای این که اصلاً سالبه به انتفاء موضوع است. مثلاً مثل باب طهارت و نجاست این اصلاً صحت و فساد برنمی دارد، بین وجود عدم است یا هست یا نیست حالا اگر نهی از آن شیئی شده باشد این بحث از بحث ما بیرون است، برای این که اصلاً فساد و صحت بر نمی‌دارد باب ضمانات، باب قصاص، باب دیات، این ها صحت و فساد بر نمی‌دارد این ها یا موجود است یا معدوم، پس بحث کجا است آن جا که صحت و فساد بردارد حالا حکم تکلیفی باشد یا حکم وضعی، حکم عبادی باشد یا معاملی، اگر صحت و فساد بردارد حالا تکلیفی باشد یا حکم وضعی، حکم عبادی باشد یا معاملی، اگر صحت و فساد بردارد حالا حکم تکلیفی باشد یا حکم وضعی، حکم عبادی باشد یا معاملی، اگر صحت و فساد برداشت این شیئی آن را می‌گیرد مورد بحث ما هم هست و آن این است که مطلق نهی اگر به مطلق شیئی یعنی حکمی از احکام خورد آیا آن حکم موجب فساد هست یا نه اما آن جا که صحت و فساد بردارد و اما اگر صحت و فساد برندارد معلوم است بحث ما این عنوان شامل او نمی‌شود، بحث ما این است که باید نهی‌ای‌ باشد، امری باشد امری باشد نهی و امر هر دو به یک شیئی باشد تا بگوئیم:‌ نهی در عبادات و اما اگر امر نباشد نهی باشد امر باشد نهی نباشد مربوط به بحث ما نیست آن می‌شود مامور به، آن هم می‌شود منهی عنه. لذا باید مراد از این شیئی حکمی از احکام الله باشد خب تا این جا هم حرف نداریم، حرفی که هست و مشکل هم هست و از شما استفاده بکنیم راجع به دو قسم می‌فرماید: که یک قسمت از عبادات این است که احتیاج به قصد قربت دارد خیلی خوب است هر چه احتیاج به قصد قربت دارد این عبادت است و هر چه احتیاج به قصد قربت نداشته باشد این حکم الله است اما عبادت نیست، مثل کاسبی این از عبادات نیست اگر بخواهیم عبادت‌اش‌ بکنیم باید یک رنگی به آن بدهیم یک عرضی باید عارض او بشود تا بشود از عبادات. اما ذاتاً خوب معلوم است عبادت نیست چون احتیاج به قصد قربت ندارد این یک قسمت، یک قسمتی که ایشان پافشاری روی آن دارد می‌فرمایند: یک قسمت از عبادات آن است که ذاتاً عبادت است، یعنی احتیاج به قصد قربت ندارد. آن وقت مثال می‌زنند به سجود لله، خضوع لله و امثال این ها، کالسجود لله، و الخضوع له، و التسبیح له و التقدیس له، نمی‌دانم چه می‌خواهند بگویند مرحوم آخوند، راستی انسان نمی‌داند چه می‌خواهند بگویند، یعنی اگر کسی سرش را گذاشت روی مُهر، سر را گذاشت روی خاک و قصد قربت نداشته باشد این سجده هست؟‌ یک کسی گفت: سبحان الله حالا قصد قربت نداشته باشد این سجده هست؟ یک کسی گفت: سبحان الله حالا قصد ریا هم نه اما قصد لله نکرد این حمد است؟ حالا بگویید: مرحوم آخوند آن ریاء‌اش‌ را می‌گوید: هیچ اما این که در مقابل ما یتوقف علی قصد القربه می‌گذارد کجا می‌شود فرض کرد چه طور می‌شود فرض کرد؟ و مسلم است سجده لله یعنی یتوقف علی قصد القربه الخضوع لله این لام لله یعنی اختصاص یعنی یتوقف علی قصد القربه، اما سجده منهای قصد قربه این عبادت است، چون عبادت ذاتی است احتیاج به قصد قربه ندارد، نمی‌دانم چه می‌خواهند بگویند، نمی‌شود بگوییم:‌السجودلله، غافل از همه چیز باشد ولو به غلم اجمالی، به علم ارتکازی این یا الله است یا للناس، دیگر قسم سوم که نمی‌شود پیدا بشود، لذا این فرمایش مرحوم آخوند را روی آن فکر بکنید و محشین هم حتی مثل مرحوم کمپانی و نمی‌دانم امثال این ها هم متعرض این مساله نشوند که این یعنی چه؟ این گفته مرحوم آخوند چه می‌خواهند بگویند: که العباده علی قسمین، قسم عبادت ذاتی، و قسم عبادتی است که یتوقف علی القصد القربه آن قسمی که عبادت یتوقف علی القصد القربه معلوم است، همه عبادات چنین است یتوقف علی القصد القربه، کالسجودلله و الصلاه لله، و حالا ولو آن قصد قربت ارتکازی باشد که معولاً هم این طور است وقتی انسان نماز می‌خواند شما می‌گویید: که ادله حکمیه در نیت کفایت می‌کند، غافل از همه چیز است وقتی که دارد می‌گوید:‌ایاک نعبد و ایاک نستعین، اما محرک آن لله علم اجمالی است که او را دارد می‌برد جلو به او می‌گویند:‌ادله حکمیه و می‌گویید: که تفصیل لازم نیست، علم اجمالی فلسفی نه علم اجمالی اصولی، علم اجمالی یعنی ارتکازی کفایت می‌کند، اما حالا علم ارتکازی نباشد ریا هم نه چون ذاتاً عبادت است وقع عباده مثل سجود لله، که انسان سرش را بگذارد  روی خاک و لله محرک‌اش‌ نباشد تفصیلاً و اجمالاً این عبادت است چون ذاتاً عبادت است، اصلاً نمی‌شود عبادت را از او گرفت، آن که مرحوم آخوند می‌گویند: می‌فرماید: ذاتی شیئی لم یکن معللا، ذاتی شیئی معقول نیست آن شیئت را از او بگیریم مثلاً مثل انسان و حیوان الناطق – حیوانیت را از انسان نمی‌شود بگیری، ناطقیت را نمی‌شود چون ذاتی است، اما عرضی باشد مثل صحک را می‌شود از او گرفت: مثل تعجب را می‌شود از او گرفت حالا سجود مثل حیوان برای انسان، ناطق برای انسان، لا یتوقف علی قصد القربه ظاهراً نمی‌شود، اگر یک کدام شما روی آن فکر کنید از خودتان از دیگران حرف مورد پسندی بیاورید باید یک جایزه به شما بدهیم، چون من خیلی روی این فکر کردم و نشده، مسلم است السجود علی اقسام یک قسمت سرش را گذاشته روی خاک می‌خواهد بخوابد یک قسمت سرش را گذاشته روی خاک برای اینکه مردم ببینند، یک قسمت سرش را گذاشته روی خاک برای این که بگوید: یا الله بهترین حالات برای انسان سجده است اما از این سه دو تا احتیاج به قصد دارد یکی‌اش‌ نه همین طوری سرش را بگذارد روی خاک، تشنه است سرش را گذاشته روی خاک نمناک، یا نه اصلاً قصد ندارد همین طوری سرش را گذاشته روی خاک، حالا ما بگوییم: این عبادت است، حتی اگر ذاتی باشد سرش را گذاشت روی خاک گفت: یا صنم ریاءً العیاذ بالله مسلم عبادت نیست، بالاترین گناه است سر را گذاشت برای خدا ارتکازی توجه ندارد اما توجه بکند الله است. یا تفصیلی راستی می‌گوید:‌یا الله در سجده می‌گوید: یا الله، حالا علی کل حالٍ روی این حرف فکر کنید که مرحوم آخوند چه می‌خواهند بگویند، ایشان عبادت را این دو معنا می‌کنند می‌فرمایند: یا ذاتاً عبادت است، یا یتوقف علی قصد القربه، ما فرمایش مرحوم آخوند را می‌پسندیم مطلقا، می‌گوییم: العباده هُوَ ما یتوقف علی قصد القربه،

    حالا رفته زیارت حضرت رضا علیه السلام، سجده بر عتبه مطهر می‌کند ما این را اشکال نمی‌کنیم می‌گوییم: طوری نیست، و علی کل حال اشکال ندارد برای این که سر می‌گذارد روی عتبه حالایا لله یا شکراًلله یا راستی برای حضرت رضا علیه السلام علیه خب همین طوری که ملائکه سجده کردند به حضرت آدم این هم سجده کند به حضرت رضا علیه السلام نه به عنوان این که خدا است، به عنوان خضوع همین طور که دست به سینه‌اش‌ می‌گذارد و خم می‌شود حالا سجده بکند چه اشکال دارد، همین طور که قرآن می‌گوید: این که وقتی برادران یوسف وارد بر یوسف شدند روی تخت نشسته بود با حضرت یعقوب این ها سجده کردند به حضرت یوسف، حضرت یوسف نگفت:‌نه فسَجَدَ الملائکه کُلُّهُم اجمعون الا ابلیس، سجده به عنوان اله که نه سجده به عنوان عظمت چه اشکال دارد؟ ما همین طور که رکوع عبادی داریم. رکوع عظمتی هم داریم. انسان یک دفعه خم می‌شود برای خدا، خب این مختص عبادت است و مختص خدا یک دفعه نه در مقابل بزرگی خم می‌شود حالا ما دست به سینه می‌گذاریم یک مقدار خم می‌شویم، بعضی ها خیلی خم می‌شوند حالا چه اشکال دارد اگر رکوع عبادی باشد. سجده عبادی باشد این یختص لله، السجود لله، ان المساجد لله، اما یک دفعه نه این عظمت است حالا عظمت یک دفعه می‌گوید: آقا قربان ضریح‌ات‌ بروم، قربان این عتبات بروم، یک دفعه هم بالاتر سجده می‌کند، سجده عظمت اما می‌داند حضرت را که این قدر اهمیت می‌دهد برای این که بنده خدا است، چون بنده خدا است سجده می‌کند  برای حضرت رضا قرآن هم می‌گوید: هیچ اشکال ندارد، قرآن می‌فرماید: فسجد الملائکه کُلُّهم اجمعون الا ابلیس و حضرت رضا را سجده می‌کنیم نیت عظمت است، نه عبادت. و کم فرقٌ بین العباده و العظمه؟ و بوسیدن عبادت هم همین طور است، و بوسیدن ضریح مطهر خیلی خوب است چنانچه بوسیدن بچه خیلی خوب است.

    وصلی الله علی محمد و آل محمد.

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365