اعوذ بالله من
الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. ربّ اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل
عقده من لسانی یفقهوا قولی
مساله
امروزمان مسأله فوق العاده مشکلی است، و مشکل آن این جا است که شهرت از قدماء از
متأخرین برطبق مسأله است، اما از آن طرف ادلهای که آورده شده است خیلی ادله
ناتمامی است، و به مقام شیخ بزرگوار و مرحوم آخوند(ره) نمیخورد مسأله این است که
مقدمه واجب عقلاً واجب عقلاً واجب است بالضروره، اگر شما به کسی گفتید: فردا ساعت
هشت بیا کارت دارم، این باید مقدمات را فراهم کند. اگر ماشین لازم دارد ماشین
کرایه کند ماشین خودش را درست کند اگر این رفتن یک ساعت کار دارد یک ساعت قبل حرکت
کند، و بالاخره مقدمات را فراهم کند سرساعت هشت، با آن آقا ملاقات کند، خُب؛ این
امر عقلی است، که ما تبعاً لاستاد بزرگوارمان حضرت امام رضوان الله تعالی میگفتمی:
اگر مقدمات را فراهم نکند و تتواند ساعت هشت آن جا باشد کتک میخورد روی ذی
المقدمه، حالا ولو این که بگوید ماشین نداشتم جوابش این است که چرا ماشین تهیه
نکردی؟ و کتک میخورد روی ذی المقدمه برای خاطر این که مقدمات را نیاورده است، این
یک امر عقلی است، تحصیل مقدما واجب است، آن هم قبل از رسیدن ذی المقدمه، از همین
جهت میگفتیم: که ولو وجوب استقبالی، واجب استقبالی، اما تحصیل مقدمات در ظرف خودش
عالی است، گفته است روز جمعه بیا، و این طوری درست کرد گفت روز جمعه کهر برای ما
واجب نیست، مقدمهاش هم واجب نیست، ماشین فراهم نکرد، کارهایش را نکرد در حالی که
وجوب استقبالی بوده اما روی تحصیل مقدمات کتک میخورد به این معنا چرا نیامدی؟ میگوید:
ماشین نداشتم. چرا ماشین تهیه نکردی؟ این یک امر ضروری است، این امر عقلی است که
مقدمه واجب، واجب است، میخواهد ما وجوب را حالی بدانیم یا نه یا وجوب، و واجب
هردو را استقبالی بدانیم که ما این طور کردیم در بحثهای قبلی مان که گفتیم: قید
به هیئت میخورد وجوب، و واجب هردو استقبالی است، اما تحصیل مقدمات در ظرف خودش در
حالی که وجوب، و واجب هم نیست. اما عقلی است باید تحصیل مقدمات بکند دیگر چه رسد
آن جا که وجوب و واجب هردو حالی، تحصیل مقدماتش ضروری در این ظاهراً هیچ اشکالی
نیست، حرف این است که آیا علاوهبراینکه وجوب عقلی است، وجوب شرعی هم است یا نه؟
به این معنا که وقتی امر میکند ساعت هشت بیا امر میکند به این که تحصیل مقدمات
بکن،که در حقیقت هم به ذی المقدمه است، هم به مقدمه است شرعاً اسمش را میگذارند وجوب ترشحی، ترشح میکند از
ذی المقدمه به مقدمه یک واجبی که حالا این ترشحی هم معنایش را خیلی نمیدانیم یعنی
چه؟ مثلاً؛ بگوییم: تبعی اسمش را میگذاریم تبعی اما بالاخره از طرف شارع مقدس
امری در کار است، آیا هست؟ مشهور گفتند هست، گفتند: علاوهبراینکه آن واجب عقلی
هست، واجب شرعی هم هست، شیخ انصاری گفته اند: مرحوم آخوند در کفایه میفرمایند:
بعدش مرحوم نائینی ،مرحوم محقق عراقی ره مرحوم آقای کمپانی(ره) اینها میگویند
استدلال هم روی آن میکنند، و دو، سه تا استدلال هم روی آن دارند اما خیلی نارسا
است به قول مرحوم آخوند(ره) استدلها گرفته شده از یک سُنّی بی سوادی یعنی حسن
بصری است، مرحوم آخوند(ره) میفرمایند: اصل در استدلالها این است، واین ملتزم شدن
به این مطلب اشکالها دارد، علاوهبراینکه سه تا دلیل آورده شده است، این دلیلها
هیچ کدام قانع کننده نیست، هیچ کدام درست نیست، اما اصل مطلب بخواهیم قائل بشویم
به وجوب ترشحی شرعی اشکالها دارد.
اشکال اولش
این است که اگر کسی مثلاً؛ به او گفتند: ساعت هشت بیا نرفت باید دو تا کتک بخورد،
سه تا کتک بخورد چرا ماشین فراهم نکردی؟ تو سرش میزنند، چرا راه نپیمودی؟ تو سرش
میزنند واجب شرعی است دیگر بعد هم به او میگویند: چرا ذی المقدمه را نیاوردی تو
سرش میزنند، و نیست این طور مسلم به او میگویند چرا نیامدی میگوید: ماشین
نداشتم، میگویند: چرا ماشین تهیه نکردی تو سرش میزنند برای چه؟ برای خاطر این که
چرا نیامدی؟ رو ذی المقدمه و اما این که هم روی ذی المقدمه کتک بخورد هم روی ذی
المقدمه مسلم این طور نیست. ظلم است اگر واجب عقلی باشد کتک ندارد، برای خاطر این
که عقل ما میگوید: که باید فراهم کنی مقدمات را اگر مقدمات را فراهم نکنی کتک روی
ذی المقدمه داری. و نگوید هم دیگر نمیشود الامتناعُ بالاختیار لایُنافی الاختیار
خودت، خودت را در چاه انداختی، خودت خودت را ممنوع کردی، ماشین تهیه نکردی خُب؛
معلوم است حالا نمیتوانی بروی. عقل ما میگوید: مقدمات کتک ندارد چرا دارد. اما
این که کتک بخورد کتک روی ذی المقدمه است. عقاب روی ذی المقدمه است. خُب؛ معلوم میشد
وجوب شرعی ترشُحی تبعی ندارد، پس چی دارد؟ وجوب عقلی یک حرف دیگر هم که به مشهور
ایراد وارد است بابا اینها ارشادی است خُب؛ تابع ما یُرشد الیه است، وجوب ارشادی
که دیگر کتک ندارد، این وجوب ارشادی که از طرف شرع نیست، اطیعُوا الله و اَطیعُوا
الرَّسُول و اُولی الاَمرِ منکم خُب؛ میگویید: وجوب ارشادی است، حالا یک کسی
متابعت از رسول گرامی نکرد نماز نخواند یکی تو سرش بزنند چرا نماز نخواندی؟ خُب؛
به او میگویند چرا نماز نخواندی؟ میگوید: نمیدانستم میگویند چرا اطاعت از رسول
گرامی نکردی ؟ چرا نرفتی یاد بگیری و اما روی اطیعوا الله کتک داشته باشد خُب؛
ندارد، در حالی که وجوب شرعی هم هست آن جا، خُب؛ ندارد چرا ندارد؟ چون ارشادی است،
ما نحن فیه هم همین است اگر هم یک چیزهائی باشد که بعضی اوقات هست اوامر غیری ما
خیلی داریم « اذا قُمتُم الی الصّلوه فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق» یا
اجزاء داخلی کبّر، اقرء فاتحه الکتاب، ارکع، اُسجُدْ، تشَهَّدْ حالا نماز نخواند روی هر کدام
از اینها یک کتک میخوردخب مسلم نیست همه اینها یا واقعا اخبار است، یا ارشاد
است، ما برای ذی المقدمه یک وجوبی داشته باشیم به نام وجوب شرعی، ماوراء وجوب عقلی
ماوراء وجوب ارشادی، مسلم نیست، هزار تا دلیل هم اقامه کنند دلیلها هم خوب باشد
باز جواب مرا نمیتواند بدهد، که آقا ارشادیّات که دیگر اعمال موقت ندارد، اعمال
مولویت آن جا است که تعبدی در کار باشد، نماز بخوانید، و اما تو نماز رکوع بیاور،
سجده بیاور، این که دیگر معنایش این است که آن نماز مرکب ازاین چیزها است، بیان
اجزاء و شرایط، لرا اولاً مسلم پیش خود اینها است، که دوتا کتک نیست. دو تا وجوب
نیست، بلکه یک وجوب شرعی هست، یک وجوب عقلی هم هست، اما وجوب عقلی که دیگر کتک
ندارد، دو تا وجوب هست،یکی وجوب ارشادی، یکی مولوی کتک روی مولوی است، ارشادی هم
اصلاً، ابداً کتک ندارد، اصلاً؛ نمیشود بگوییم که امر شرعی است، آن هم امر عقلی
در ارشادیات، از همین جهت ارشادش میگویند:
یعنی ارشاد حکم عقل، تأکید حکم عقل، ما اگر اطیعُوا الله و اَطیعُوا الرَّسُول و
اُولی الاَمرِ منکم نداشتیم،مسلم بود عقل ما میگفت: حالا که قرآن معجزه جاویدان
تا روز قیامت است، این پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را اطیعوا الله میگوید:
اطیعوا الرّسول میگوید: اولی الامر منکم میگوید فعلا حرف این است که اگر کسی
مقدمه را ترک کرد دوتا کتک دارد یا یک کتک دارد و وقتی که مقدمه را ترک بکند ذی
المقدمه ترک میشود، حالا دو تا کتک است، یا یک کتک کسی وضو نگرفت عمداً ایستاد به
نماز، خُب؛ یک کتک دارد یا دو تا؟ یکی توسرش بزنند چرا وضو نگرفتی؟ یکی تو سرش
بزنند بگویند: چرا نماز نخواندی خُب؛ این جور نیست. تو سرش میزنند میگویند: چرا
نماز نخواندی؟ میگوید: نماز خواندم میگویند: نماز بدون طهارت که نماز نیست، اما
دو تا کتک داشته باشد نه. یک حرفهم قانون ملازمه، این را نگفتهاند هم آنها که
استدلال کردند برای وجوب ترشحی روی قاعده ملازمه نیامدهاند جلو، دو، سه تا دلیل
دیگر دارند شاید هم در ذهن مبارکشان بوده قاعده ملازمه ناتمام است، و آن کلّما
حکَمَ بِهِ العقل حکم بهِ الشرع و کلما حکم به الشرع حکم به العقل، این قاعده
ملازمه خیلی حرف دارد برای اینکه حتماً باید روی هردو قاعده یک چیزی بچسبانید، و
الا بخواهیم با این ظاهر بیاییم جلو کلّما حکَمَ بِهِ العقل حکم بهِ الشرع و کلما
حکم به الشرع حکم به العقل معلوم است عقل ما تو فلسفه خیلی چیزها میگوید: شرع
قبول، نمیتوانیم بگوییم کلّما حکَمَ بِهِ العقل حکم بهِ الشرع خیلی چیزها عرف
دارد شارع مقدس تخطئه میکند، پس باید یک قید این جا بزنیم کلّما حکَمَ بِهِ العقل
فی الضّروریّات حکم بهِ الشرع عقل ما میگوید: عدالت خوب است، عقل ما میگوید: ظلم
بد است این یک ضرورت است شارع مقدس هم روی آن حکم دارد تا این اندازه دیگر بیشتر
نمیشود از آن طرف و کلما حکم به الشرع حکم به العقل خوب این جور نیست شارع مقدس
میگوید: حمد و سوره نماز صبح را بلند بخوان، تمام عقلها جمع بشوند نمیدانند چی
است؟ یا شارع مقدس میگوید: نماز صبح دو رکعت است در بعضی اش مثلاً؛ فی الجمله چیز
میفهمد زکات بده خمس بده، ولی حالا درحج رمی جمره بکن، همهاش تعبدی است، از اول
تا آخر تعبدی است خُب؛ عقل سرش نمیشود یک جمله باید به او بزنید و آن این که و
کلما حکم به الشرع حکم به العقل اجمالاً یعنی این جور میگوید: به قول شیخ الرئیس
در شفا میگوید: چون صادق مصدَّق فرموده است، معاد جسمانی است، عقل من کشش ندارد،
اما صادق مصدًّق فرموده است ،حتما معاد جسمانی است، نه روحانی این خیلی خوب است. راجع
به نمازهم همین است شارع مقدس گفته است که نماز صبح دورکعت است، حمد و سوره آن هم
بایدمردها بلند بخوانند عقل میگوید: من چیزی سرم نمیشود، اما میدانم چون صادق
مصدق فرمودهاند درست فرموده است، مصلحت تامّه ملزمه روی او است، والا اگر این حرف
من نباشد قانون ملازمه را اصلاً؛ نممی شود درست کرد نه این طرف میشود نه آن طرف
میشود. ولی اگر این عرض من باشد خوب درمی آید، جور در میآید کلّما حکَمَ بِهِ
العقل حکم بهِ الشرع فی الضَّروریّات و کلَّما حکم به الشرع حکم به العقل مطلقاً
اما اجمالاً لا تفصیلاً بعضی اوقات تفصیلاً حکم میکند خیلی جاها در تعبدیات نمیتواند
اما چون صادق مصدقش میداند لذا میگوید: درست است، لذا این جا این قانون ملازمه
را میشود درستش کرد در ضروریات هم هست، اما برای ما چیز درست نمیکند، بگوییم: که
عقل ما میگوید: مقدمه واجب، واجب است، شرع هم میگوید: درست است، اما این همان
ارشاد است، دیگر بیش از ارشاد نیست، ارشاد به حکم عقل است، تأیید حکم عقل است میگوید:
درست میگوئی امادرست میگوئی عقل ما چی میگوید؟ میگوید: مقدمه واجب، واجب است
کتک هم ندارد و اگر نیاوردی کتک روی ذی المقدمه است، نه مقدمه، ترشحی در کار نیست
عقل ما این را میگوید تبع و غیر تبعی در کار نیست بلکه عقل مستقل این است که اگر
واجبی باشد اگر ذی المقدمه باشد، مقدمه او واجب است باید بیاوریم. اگر نیاوردیم
کتک روی ذی المقدمه میخوریم، قانون ملازمه هم این را میگوید و اما این که ترشحی
درست بکند تعبدی درست بکند دو تا واجب درست بکند هیچ کدام درست نیست، لذا اصلاً؛
باید بگوییم: که ضرورت میگوید: که مقدمه وجوب شرعی ندارد، حالا علاوه بر اینها
ببینید امر به شیء مقتضی چی است؟ میگوید: نماز بخوان این امر یک هیئت دارد یک
ماده هیئت هُل دادن نحوالمطلوب، ترغیب،تحریص مادهاش صلاه در آن وقتی که دارد امر
به صلاه میکند به این ماهیّت بسیط، در این اصلاً؛ مقدمه نخوابیده است. و اگر واجب
ترشحی بود باید آن وقتی که امر میکند هم امر به مقدمه باشد هم به ذی المقدمه برای
این که مشهور که میگویند: این را میگویند: میگویند امر به ذی المقدمه امر به
مقدمه است شرعاً که ما میگوییم: امر به
ذی المقدمه، امر به مقدمه نیست لاشرعا و لاعقلا نظیر امر به شیء مقتضی از ضدّ عام
که میگوییم: نه امر به شیء مقتضی نهی از ضدّ خاص میگوییم: نه امر به شیء مقتضی
امر به مقدمات میگوییم: نه چرا؟ برای این که هیئت ترغیب میکند به ماده، آن چیزی
که زیر هیئت است، و زیر این هیئت یک امر بسیطی است، نه شرط خوابیده، نه مقدمه
خارجی خوابیده، نه مقدمه داخلی میگوید: نماز به جا بیاور و اگر ترشحی باشیم باید
بگوییم که امر به شیء این را میگوید: نماز بیاور مقدماتش را بیاور، مسلم این جور
نیست، اگر کسی قائل به ترشح شد باید بگوید هیئت دوتا کار میکند هم میگوید: نماز
بیاور،هم میگوید: مقدمه بیاور، هم میگوید: ساعت هشت بیا، هم میگوید: ماشین
فراهم کن مسلم نیست این جور: امر به شیء مقتضی ارم به شیء است، لاامر بالمقدمات
چنان چه امر به شیء مقتضی امر به شیء است نه نهی از ضدّ چه ضدّ عام و چه خاص اینها
دلیل بر این است که مقدمه واجب، واجب شرعی نیست، یک ضرورت است اصلاً؛ به عقیده من،
حالا چه شده مشهور تصریح میکند حتی مثل مرحوم آخوند ره خیلی عجیب است، مرحوم
آخوند در کفایه حسابی میگوید، علاوه بر این که مقدمه واجب، واجب است، عقلاً واجب
است شرعاً ترشح میکند از ذی المقدمه
وجوبی به مقدمه آن واجب اصلی است، آن واجب تبعی آن هم واجب ترشحی و در حقیقت دوتا
واجب داریم، یکی واجب مقدمه، یک واجب ذی المقدمه حالا بحث فردامان راجع به ادلهای
است که آورده شده است،همه ادله در کفایه آمده است. خودشان یک دلیل دارند از استاد
بزرگوارشان مرحوم شیخ انصاری رضوان الله تعالی الیه دلیل نقل میکنند، که این دلیل
را مرحوم نائینی قبول دارند، مرحوم آقا ضیاء قبول دارند دیگران قبول دارند، یکی هم
از حسن بصری این را تقاضا دارم اگر مطالعه نکردهاید مطالعه کنید مباحثه فردایمان
را.
و صلی الله
علی محمد و آل محمد