جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)
  • پیام در پی شهادت جناب آقای اسماعيل هنيّه«رحمة‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: تقسیم واجب به مطلق و مشروط
    موضوع درس:
    شماره درس: 97
    تاريخ درس: ۱۳۸۲/۵/۲۷

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. ربّ اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی

    استاد بزرگوار ما حضرت آیت الله العظمی بروجردی و همچنین حضرت امام (رضوان الله تعالی علیهما) ایراد دارند به مرحوم شیخ انصاری(رضوان الله تعالی علیه) که شیخ می‌فرماید:  ادبیّت اقتضاء می‌کند قید به هیئت بخورد الا اینکه مجبوریم قید را به ماده بزنیم، نه به هیئت، برای خاطر این که هیئت معنای حرفی است، و قابلیت برای تقیید ندارد، و ما درباره‌اش صحبت کردیم. سه، چهارتا ایراد مرحوم شیخ انصاری(رضوان الله تعالی علیه) داشتند، هرسه، چهارتا ایراد را جواب دادیم. و بالاخره تا دیروز بحث ما رسید به این جا که قید هم به هیئت می‌خورد، هم به ماده، به عبارت دیگر به واجب می‌خورد، و آن واجب مرکب از هیئت و ماده است، مرحوم آقای بروجردی(رضوان الله تعالی علیه) می‌فرمایند: که ما وقتی فکرش را بکنیم، عقل مان را بکار بیندازیم می‌بینیم، نه حرف مشهوری درست است، که قید بخورد به هیئت، همه همه نه حرف مرحوم شیخ انصاری(رضوان الله تعالی علیه) درست است که همه قیودات بخورد به ماده، بلکه لُبّاً بعضی از قیودات می‌خورد به هیئت و چاره‌ای نیست جز به هیئت بخورد، وبعضی از قیودات هم می‌خورد به ماده و چاره‌ای نیست جز به ماده بخورد، قیوداتی که برای ماده است می‌فرمایند شرائط و اجزاء، اجزای مأمورٌ به معلوم است این‌ها مال مأمورٌ به است، این‌ها مال ماده است، مال صلاه است، اولُه التّکبیر آخرهُ التّسلیم و شرائطش هم همین است، شرائط باشد، یا اجزاء این قیودات مال واجب است، مال ماده است، و همه همه می‌خورد به ماده چنانچه شرائط عامه تکلیف حتماً می‌خورد به هیئت، معنا ندارد به ماده بخورد، وجوب چه وقت است؟ وقتی که بالغ باشد، وقتی که قادر باشد، وقتی که عالم باشد، وقتی که متوجه باشد، و الا اگر قادر نباشد عالم نباشد، معلوم است که وجوبی نیست، پس شرائط عامه تکلیف حتماً باید بخورد به هیئت، و چه کسی نماز برای او واجب است آن که قادر باشد، آن که عالم باشد، و آن که بالغ باشد، آن که متوجه باشد، می‌فرمایند که بعضی اوقات هم ما اگر بخواهیم قید را به ماده بزنیم اصلاً؛ محال لازم می‌آید، مثال می‌زنند ان اعتقتَ فاعتق رَغبهً مؤمنه می‌گویند این قید لُبّاً وقتی فکرش را بکنیم مال وجوب است. مال هیئت است. نه، مال واجب، برای خاطر این که اگر بخواهد مال واجب باشد، معنایش این است که افطار مطلوب مولی باشد، برای این که هم صومُ را می‌خواهد هم افطار را می‌خواهد مثل آن اجزاء داخلی که هم نماز را می‌خواهد، هم رکوع را می‌خواهد هم سجده را می‌خواهد تا آخر، خُب؛ سجده، رکوع، حمد و سوره، این‌ها مطلوب است دیگر، ما اگر بخواهیم قید را اعتق رغبه مؤمنه، ان افطرت را بزنیم به ماده لازمه‌اش این است که افطار مطلوب باشد، و حیث این که محال است افطار مطلوب باشد پس می‌فهمیم قید مال هیئت است نه مال ماده. آقای بروجردی خیلی اصرار روی این قضیه داشتند همینطور استاد بزرگوار ما حضرت امام(رضوان الله تعالی علیه) این فرمایش آقای بروجردی را خوب شرح می‌دادند، و بالاخره می‌فرمودند: حرف مشهور درست نیست، که قیودات همه به هیئت می‌خورد، حرف مرحوم شیخ انصاری رضوان الله تعالی علیه هم درست نیست که قیودات همه به ماده می‌خورد، باید بگوییم بعضی از قیودات به هیئت می‌خورد، بعضی از قیودات به ماده، آن جا که به هیئت می‌خورد وجوب و واجب هردو استقبالی می‌شود، آن جا که به ماده می‌خورد وجوب حالی واجب استقبالی می‌شود، اصل حرف این دو بزرگوار بسیار به جا است، و یک ایرادی است به مرحوم شیخ انصاری(رضوان الله تعالی علیه) نه از باب این که قید به هیئت می‌خورد یا به ماده از این نظر که ما باید برویم تو واقع و نفس الامر و ببنیم کدام از مقدمات واجب التحصیل است، کدام از مقدمات واجبُ التحصیل نیست، آنهائی که عقل ما دلیل ما، می‌گوید واجب التحصیل است حالا اسمش را می‌گذاریم وجوب حالی واجب استقبالی اما در حقیقت نتیجه آن حرف است و آن این است که مقدمات را باید تحصیل کرد و لو این که واجب بعد بیاید که عقل ما در ظرف آن تحصیل مقدمه می‌گوید، مقدمه واجب است، آن وقت عقل ما در تحصیل می‌گوید واجب است، باز همین جا باید ببنیم، که اصلاً؛ این شرط وجوب است، یا شرط واجب، به این معنا که اگر مقدمه را نیاورم، و نتوانم ذی المقدمه را بیاورم آیا معاقب می‌شوم یا نه؟ اگر بگوییم شرط وجوب است نه مثل استطاعت برا حج که کسیکه مستطیع نیست، مقدمات را فراهم نمی‌کند، یا این که استطاعت پیدا نمی‌کند، نمی‌رود دنبال استطاعت، معاقب هم نیست، چرا معاقب نیست؟ اسمش را می‌گذاریم شرط برای وجوب است. یعنی وجوب متوقف بر استطاعت است، لِلّه علی النّاس حج البیت من استطاع الیه سبیلاً یعنی وجوب متوقف بر استطاعت است. لِلّه علی النّاس حج البیت من استطاع الیه سبیلاً. بعضی اوقات هم همین که وجوب حالی است یا حالی نیست، می‌بینیم تحصیل مقدمات آن واجب است، در حالی که قید برای وجوب هم نباشد اما تحصیل مقدمات واجب است، نظیر این که قید به ماده بخورد چه طور وجوب حالی است، و مقدماتش را باید تحصیل کرد، اینجا هم اگر نگوییم وجوب حالی است اما مقدماتش را لازم است تحصیل بکنیم، مثل این که در ظرف فعلیّت و تنجیز واجب نتوانیم مقدمات را به جا بیاوریم، مثل مثالی که چند روز قبل زدم که در این واجب مشروط بارها به حضرت امام(رضوان الله تعالی علیه) به همین مثال، مثال می‌زدند و می‌گفتند و لو این که ما قائل بشویم مقدمه واجب نیست عقلاً شرعاً . اما تحصیل بعضی از مقدمات را عقل می‌گوید واجب است، در لفظ خودش و لو .واجبی که اصلاً؛ نیست، که مثال ایشان این بود که روز جمعه مهمان داری و تحصیل مقدمات این مهمانی را روز چهارشنبه و پنج شنبه باید بکنی، حالا اگر روز چهارشنبه و پنج شنبه در حالی که یقیناً واجبی در کار نیست، واجب روز جمعه است مهمان داری روز جمعه است اما اگر تحصیل مقدمات نکنی کتک می‌خوری. چرا کتک می‌خوری؟ نه برای مقدمه برای ذی المقدمه، می‌گویند: چرا مهمان داری نکردی می‌گوید: نمی‌توانستم، می‌گویند: چرا مقدماتش را در ظرف مقدمه فراهم نکردی کتک هم روی مقدمه، نه مقدم کتک ندارد لاشرعاً و لاعقلاً وجوب ممکن است، داشته باشد اما کتک ندارد، کتک روی ذی المقدمه است، مثل باب تعلیم و تعلم که روایت داریم، در روز قیامت به او می‌گویند چرا نماز را خوب نخواندی. می‌گوید: نمی‌دانستم، می‌گویند: چرا مسائل اش را فراهم نکردی، رو عدم فراگرفتن مسائل کتک نمی‌زنند، روی ذی المقدمه کتک می‌زنند اما این جوری که روایت هم داریم هلّا عمِلت می‌گوید نمی‌دانستم می‌گویند: هلّا تعلّمت که مقدمات تحصیلش واجب است، در ظرف آن تحصیل مقدمه، در ظرف آن ایجاد مقدمه، چنان چه عقل ما بعضی اوقات می‌گوید: که این مقدمات برای واجب است، یا برای ماده است. یعنی صلاه است که مرکب است اولُه التّکبیر آخرهُ التّسلیم است، کار به وجوبش نداریم، لذا وجوب صلاه، صلاه کدام است؟ مرکب مرکب، یعنی چه؟ یعنی مقدمات داخلی یعنی مقدمات خارجی لذا عقل ما می‌گوید این مقدمه برای ماده است، برای صلاه است، و نمی‌شود بگوییم برای وجوب است، لذا اصل فرمایش آقای بروجردی و حضرت امام(رضوان الله تعالی علیه) خیلی فرمایش خوبی است که ما وقتی برویم در عالم واقع و نفس الامر عقل ما مقدمات را منقسم می‌کند به اقسامی بعضی اوقات مقدمه وجوب می‌داند مقدمه برای تکلیف می‌داند مثل استطاعت برای حج، بعضی اوقات هم مقدمه برای واجب می‌داند اما تحصیلش را قبلا می‌گوید بیاید، بعضی اوقات هم مقدمه را برای خصوص ماده می‌داند شرطاً او جزاً لذا این فرمایش درست است، اما ربطی اصلاً؛ به بحث این که قید مال هیئت است، یا مال ماده یا مال هردو نیست، ما بگوییم برای هیئت است همین را می‌گوییم، بگوییم برای ماده همین را می‌گوییم، بگوییم برای هردو همین را می‌گوییم، بگوییم محال است قید به هیئت بخورد همین است، محال نیست همین است، و این که مقدمات عقلاً لبا منقسم می‌شود به سه قسم یک ایرادی است به مرحوم شیخ انصاری(رضوان الله تعالی علیه) و راستی اصل حرف هم عالی است این که تحصیل مقدمات را چه کسی باید تهیه کند؟ عقل ما روایات ما، باید ببینیم عقل ما چه چیزی می‌گوید؟ روایات ما چه می‌گوید؟ آیا برای وجوب می‌گیرد یا برای ماده برای واجب برای وجوب صلاه گاهی برای وجوب می‌گیرد گاهی برای صلاه، و اما قید به هیئت می‌خورد یا به ماده، قید به هردو بخورد این‌ها اصلاً؛ ربطی به بحث ما ندارد.

    همین حضرت امام(رضوان الله تعالی علیه) درحالی که همین چیزی که گفتم، یعنی مهمانی این قید را از واجب می‌گرفتند قید برای ماده می‌گرفتند، اما مقدمات را می‌گفتند تحصیلش قبلاً است و لو وجوب استقبالی باشد، مسلم است اگر وجوب استقبالی هم باشد که مشهور همین را گفتند نماز چه وقت واجب می‌شود وقتی مؤذن بگوید الله اکبر گفتند.

    خب حالا که می‌گوید الله اکبر پس مقدمات قبلی اش لازم نیست گفتند نه مگر این که این مقدمات را در ظرف ذی المقدمه نتوانی بجا بیاوری، آن وقت عقل می‌گوید مقدمات را بیاور، این ربطی به این ندارد که قید به هیئت خورد یا به ماده، به وجوب خورد یا به صلاه این حرف خود حضرت امام(رضوان الله تعالی علیه) است. البته جاهای دیگر.

    آن وقت بله یک اختلافی هم است. در میان فقهاء راجع به بعضی از مسائل که باز هم مربوط به اصول نمی‌شود، مربوط به روایات و امثال این‌ها است.

     مثلاً؛ می‌داند که صبح نمی‌تواند آب تهیه کند، حالا می‌تواند خود را جُنبُ کند یا نه؟ اختلاف در میان فقهاء بعضی گفته‌اند نه خود را می‌تواند جنب کند نه زن را، برای خاطر این که نمازشان از بین می‌رود، نمازشان مبدل به تیمم می‌شود جایز نیست، نمی‌تواند بعضی گفته اند: می‌تواند در جائی که مجبور بشود، بعضی هم گفته اند: نه همین الان که وظیفه ندارد برای نماز هروقت هم که وظیفه پیدا کند، یا فاقد الطّهورین است، یا فاقد الماء است، یا فاقد التُراب به وظیفه عمل می‌کند الان نه وجوب است، نه واجب می‌تواند خود را جنب کند، این حرفها از کجا سرچشمه می‌گیرد؟ هیچ کس نگفته است، از باب وجوب حالی واجب استقبالی و همان کسانی که گفته‌اند وجوب حالی واجب استقبالی بعضی اوقات همین‌ها می‌گویند می‌تواند خود را جنب کند، آب دارد می‌داند ظهر، آب نمی‌تواند آب پیدا بکند این آب را می‌تواند بخورد یا نه؟ می‌تواند بریزد یا نه؟ و مصرف می‌تواند بکند یا نه؟ خُب؛ اختلاف است، بعضی‌ها می‌گویند اگر راستی مثلا در مسافرت می‌بینید موقع ظهر آب نیست، خُب؛ اگر می‌تواند باید آب تهیه کند، آب بردارد برای ظهر، اگر هم آب دارد حق ریختن ندارد، مشهور در میان فقهاء هم گفته اند: نه لازم نیست آب تهیه کند و اگر آب هم دارد و مصرف کند و حتی آب را بریزد، موقع ظهر که می‌رسد، نوبت تیمم است، اگر هم فاقد الطهورین است، نماز ساقط است، و اما این که حالا حساب دو ساعت بعد را بکند حالا آمد و مُرد، این جورها می‌آیند جلو. و اما یک کدام از این‌ها بگوید که وجوب حالی پس تهیه آب لازم، اوبگوید وجوبی استقبالی پس تهیه آب لازم نیست. هیچ کس را من ندیدم از محشین عروه این جوری بیایند جلو، احدی ظاهراً این جوری نیامدند جلو یک استظهارهای فقهی، یا تمسک به یک روایات از آن باب‌های مسأله را درست می‌کنند، لذا اصل فرمایش حضرت امام(رضوان الله تعالی علیه) و حضرت آیت الله العظمی بروجردی(رضوان الله تعالی علیه) درست است، و بعدش هم مرحوم آخوند یا مسأله دارند مسأله خوبی است، اگر شک کردیم که آیا قید به وجوب می‌خورد یا به واجب می‌خورد ایشان در آن مانده اند، اما در آخر کار می‌فرمایند به وجوب می‌خورد، نه واجب حالا در آن جا حرف درست بشود یا نه؟ اما این درست است که الان شک می‌کند تهیه آب واجب است یا نه؟ می‌گوییم، نه ریختن آب حرام است یا نه؟ می‌گوییم تحصیل مقدمات آیا واجب است یا نه؟ می‌گوییم نه اگر هم عقل مان کار نکرد که این قید برای وجوب است یا واجب برای هیئت است به قول ایشان یا برای ماده خُب؛ اصل عملی اقتضاء می‌کند تهیه مقدمات قبل از وقت لازم نیست، بله نتیجه آن این می‌شود که قید به وجوب خورده است نه واجب ولی اصل مسأله که ما قبول نداریم که دیروز گفتیم باز این را ما قبول داریم که اگر شک بکنیم که آیا تحصیل مقدمات در غیر وقت واجب است یا واجب نیست، رفع ما لایعلمون می‌گوید واجب نیست مگر عقل حکم بکند، که آن حرف دیگر است رفع ما لایعلمون جاری نیست، وقتی عقل حکم بکند، حالا اگر عقل ما جائی حکم نکرد مثل همان جنب شدن در شب یا مصرف کردن آب، یا برداشتن آب، اگر عقل مان حکم نکرد برائت می‌گوید تحصیل واجب نیست، نتیجه چیست؟ نتیجه این که قید به هیئت خورده است، نه به ماده روی مبنای قوم، الا این که یک دو، سه، تا ایراد به حضرت امام(رضوان الله تعالی علیه) و آقای بروجردی است ببنید این اشکال‌ها چیست؟

    یک اشکال مبنائی است که دیروز گفتیم اصلاً؛ ما نمی‌فهمیم قید به هیئت می‌خورد، نه به ماده قید به ماده می‌خورد نه به هیئت این را اصلاً؛ ما نمی‌توانیم هضمش بکنیم. حالا این اشکال مبنائی.

    اما غیر از این اشکال مبنائی‌ها این که آقای بروجردی می‌فرمایند: که شرائط عامه تکلیف قید می‌خورد به هیئت نه به ماده حرف در این است که اصلاً؛ این شرائط این‌ها ظاهراًلشرط است؟ یا شرط واقعی؟ ایها القادر صُمّ. یا ایُّها البالغ صُمّ. آیا این قید، قید است یا صیغت البیان الموضوع است، یعنی مولی که تکلیف را واجب کرده است، روی ظرف قدرت است، رو ظرف بلوغ است، رو ظرف علم است، رو ظرف توجه است، رو این ظرف مثل اِن رُزقت ولداً فاختنهُ این جوری است، اصلاً؛ شرط نیست تا بگوییم قید به هیئت می‌خورد یا به ماده در این که فعلاً شارع مقدس گفته است صُمَّ ان قدَرتَ برمی گردد به این که ایُّها القادر صُمّ- مثل اِن رُزقت والداً فاختنهُ می‌گوید ای کسی که پسر داری ختنه‌اش کن، این قید از برای وجوب ختنه است، نه قید از برای وجوب است، نه برای واجب، شرائط عامّۀ تکلیف همه از این باب است، همه از باب این است که موضوع درست کند مثل اِن رُزقت والداً فاختنهُ، شرائط عامّۀ تکلیف همه همه، موضوع درست کن است، یعنی حکم مولی آمده در این ظرف به حسب ظاهر مثل اِن رُزقت والداً فاختنهُ شرط است، اما لباً اصلاً؛ لیس بشرطٍ چیست؟ حکم مولی پیاده می‌شود روی این ظرف نه بلوغ و نه قدرت ونه توجّه هیچ کدام شرط نیست، بلکه ظرف برای انشاء تکلیف است، و وقتی ظرف برای انشاء تکلیف شد این که می‌فرماید حتماً قید باید به هیئت بخورد، نه قید به هیئت می‌خورد، نه به ماده بلکه اصلاً؛ قیدیت ندارد، و اما شرائط عامّه تکلیف اصلاً؛ قید نیست بلکه موضوع است، و اثبات شیء لشی فرع ثبوت مثبتٌ له است، برای این که تا موضوع نباشد اصلاً؛ محمول نیست، موضوع احکام الله قدرت است، علم است، و بلوغ است، و امثال این‌ها.

    حرف دیگری که با استاد بزرگوارمان آقای بروجردی داریم این است که این ان افطرتَ اعتق رغَبَهً مؤمنه این که می‌گویند حتماً قید برای هیئت است، این قید نه برای هیئت است نه برای ماده که می‌فرمایند ماده مطلوب است، لازم می‌آید اگر قید به ماده بخورد مطلوب باشد، می‌گوییم نه اگر قید برای ماده باشد این جوری است، که عتقِ از ناحیۀ افطار و واجب است برای تو، برای این که مشتق بسیط است، و اگر مشتق موضوع واقع شد و مرکبات نیست، مثلاً؛ در نماز ببینید می‌گوید واجب است نماز بخوانید این نماز یک عنوان بسیط است، عنوان بسیط است، عنوان مرکب نیست، مولی روی مرکب نیاورده است امر را. روی عنوان بسیط آورده است، این عنوان چیست؟ آن وقت بیان می‌کند اوّله التّکبیر آخِرُه التسلیم وقتی که من نماز را اوّله التّکبیر آخِرُه التسلیم آوردم، نماز آوردم، آن نماز یک بسیط است، که از این مرکبات انتزاع می‌شود، آن وقت این جور می‌شود نماز، این عنوان بسیط واجب است، بر من بخواهم در خارج ایجادش بکنم این عنوان بسیط را باید مرکبات و اجزاء را بیاورم، لذا عتق اگر از ناحیه افطار نباشد واجب نیست، لذا ان افطرتَ اعتق رغَبَهً مؤمنه اصلاً؛ رو افطار حکم نیامده است، روی عتق آمده است، روی عتق مقید نه عتق مطلق عتق مطلق واجب نیست، آن مستحب است، اما گاهی عتق واجب می‌شود، چه وقت واجب می‌شود وقتی افطار بکند وقتی افطار عمدی کرد، آن وقت به ذمه‌اش می‌آید چه چیزی به ذمه‌اش می‌آید، افطار نه عتق کردام عتق؟ عتق برای خاطر افطار می‌شود عتق از ناحیه افطار واجب، لذا ان افطرتَ اعتق رغَبَهً مؤمنه هیئت روی افطار نیامده، روی عتق آمده اما عتق مقید نه عتق مطلق، لذا قید به هیئت خورده است، نه به ماده هیچ کدام برای این که آن بسیط است، وقتی بسیط شد عتق رابطه ای، عتق مقید او می‌شود واجب، نه این که عتق آمده باشد روی افطار افطار که امر روی آن نیامده تا بشود واجب این خلاصۀ حرف است.

    فتلخص مما ذکرنا اصل حرف استاد بزرگوار ما آقای بروجردی، استاد عزیز ما حضرت امام(رضوان الله تعالی علیه) درست است، خوب حرفی است، که ما وجوب مقدمه‌ها را، مقدمه برای وجوب باشد، برای واجب باشد، تحصیل آن قبل باشد، نباشد، این همه عقلی است، و عقل ما باید ببینیم چه چیزی می‌گوید، گاهی هم عقلی نیست روائی است. روایت به ما می‌گوید قبلاً تهیه کن، بعداً تهیه کن مثل شرائط متأخر باید ببینیم عقل ما چه چیزی می‌گوید ما باید ببینیم روایات چه چیزی می‌گوید. هر کجا هم شک کردیم می‌گوییم که واجب نیس تهیه مقدمات نتیجه این که قید به هیئت نمی‌خورد به ماده می‌خورد و یکی از ایرادها به شیخ انصاری هم همین بود که اگر شما همه قیودات را می‌زنید به ماده و واجب اش می‌کنید همه مقدمات را بای بگویید واجب است، و حال آنکه این جور نیست، همه مقدمات که واجب نیست، و بحث اصلاً؛ راجع به این نیست که قید به هیئت می‌خورد یا به ماده بحث تحصیل مقدمات یک بحث عقلی است یک امر روائی است، ما باید در فقه با روایات با عقل مان تعیین کنیم، این مقدمه الان در ظرفی که ذی المقدمه نیست، این مقدمه واجب است یا نه؟ هر چه عقل ما گفت: هرچه روایات گفت: عمل خواهیم کرد، می‌خواهد قید به هیئت بخورد می‌خواهد به ماده بخورد.

    آقای بروجردی فرمودند و حضرت امام(رضوان الله تعالی علیه) هم فرمودند، و من هم عرض کردم که همۀ این بحثها ثبوتی است و عقل ما باید ببینیم راجع به مقدمه چه می‌گوید.

    اشکال سوم به مرحوم شیخ انصاری(رضوان الله تعالی علیه) این جا است که مرحوم آخوند در کفایه می‌فرمایند که اراده از مراد نمی‌شود انفکاک پیدا کند، پس بعث از متعلق بعث نمی‌تواند منفک بشود وقتی نشد منفک بشود، پس وجوب حالی واجب استقبالی غلط است، که مرحوم شیخ انصاری(رضوان الله تعالی علیه) فرمودند: روی این فکر بکنید ببینم چه باید گفت؟ لااقل کفایه را مطاله کنید.

    و صلی الله علی محمد و آل محمد

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365