اعوذ بالله من
الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده
من لسانی یفقهوا قولی.
مرحوم نائینی
رضوان الله تعالی علیه و شاگردهایشان تمسک کردهاند برای عدم اجزاء به سه تا دلیل
و خیلی هم طولش دادهاند با یک تفصیل خاصی و با یک تقریر خاصی این سه تا دلیل را
تقریر فرمودند. دلیل اول شان میفرمایند اگر ما قائل به اجزاء باشیم لازم میآید
فقه جدید. فقه جدید به این معنا که یک چیز یا چیزهایی را باید ملتزم بشویم که
فقهاء نفرموده اند. در فقه ما ضروری البطلان است. در این باره مثالهایی میزنند.
یک مثالش این است که اگر شما با «کل شیء طاهر حتی تعلم» چیز نجسی را پاک کردید و
خوردید بعد فهمیدید که آن چیز نجس بوده باید بگوئید دهانتان پاک است و لازم نیست دهان
را آب بکشید. برای اینکه حکم ظاهری مجزی از حکم واقعی است و آنچه برای شما هست
همین مؤدای اصل است و آن طهارت است. آن چیز نجسی که خوردید یا لمس کردید.
مثال دومی که
زدند گفتند اگر یک آب مشکوک الطهاره را با کل شیء طاهر پاکش کردید و وضو گرفتید
بعد فهمیدید که آب نجس است باید بگویی نمازی که با آن خواندی درست است این وضو هم
الان درست است و باید بگویی مواضع وضو هم پاک است. در حالی که هیچ کس نگفته است.
هم نماز باطل است هم مواضع وضو نجس است هم اینکه با این وضو نمیتوان نماز خواند.
مثال سوم
اینکه اگر با یک لباسی که نمیدانی پاک یا نجس است نماز خواندی. (با کل شیء طاهر،
با استصحاب طهارت) بعد نماز فهمیدی که این بی خود بوده است. استصحاب بی خود بوده
است. مخالف با واقع بوده است. فهمیدی که این کل شیء طاهر بی جا بوده است، باید
بگویی نماز درست است و این لباس هم پاک است و لازم نیست این لباس را تطهیرش
بکنی.یک هفت هشت ده تا مثال اینطوری آورده اند. اگر مطالعه کرده باشید همه این
مثالها برمی گردد به یک مطلب و آن این است که اگر در باب طهارت و نجاست خلاف واقع
کشف شد، مؤدای امارات باشد باید بگوئید پاک است. باید بگوئید آثار بر آن بار است.
مؤدای اصول هم باشد باید بگوئید پاک است و آثار برای آن بار است. خوب این فرمایش
ایشان دو سه تا اشکال خیلی واضح دارد.
اول اینکه ما
گذشته ها را میگوئیم نه آینده را. کسی که در آیندهاش حرف ندارد. ما که نمیخواهیم
با «کل شیء طاهر» طهارت واقعی درست بکنیم طهارت در ظرف شک. بعد که شک رفع شد مسلم
دیگر نجس نجس است طاهر طاهر است باید بر طبقش عمل کنیم. معنای اجزاء که نمیخواهد
تصرف در تکوین بکند و ما بخواهیم نجس را پاک کنیم واقعاً! «کل شیء طاهر» که نمیگوید
خون پاک است، وقتی که نمیدانم این خون است یا نیست با این خون میتوانی نماز
بخوانی. تعیین وظیفه در ظرف شک. بعد که کشف خلاف شد دیدیم خون است خوب نجس است. ما
راجع به گذشته ها داریم حرف میزنیم نه راجع به آینده. راجع بالفعل آن وقتی که شک
ما رفع شود. آن وقتی که اماره کشف خلافش شود. آن وقتی که واقع رو بیفتد. آن وقتی
که واقع رو افتاد دیگر باید به آن واقع عمل کنیم هر چه هست برای آینده مان. نظیرش
را در فقه زیاد داریم- که ایشان میفرمایند فقه جدید!- بین نماز ظهر و عصر نمیداند
وضو گرفته یا نه؟ قاعده فراغ میگوید نماز ظهرت درست است. اما قاعده اشتغال میگوید
برای نماز عصر باید وضو بگیری. اینها را چطور درست میکنید؟ لذا ما حرفمان این است
گذشته ها اعاده دارد یا قضا، اجزاء و شرایط آیا رفع ید از تکلیف شده یا نه؟ این را
میگویند بحث اجزاء. اما راجع به آینده. اگر خون است باید بگوئیم خون نجس است. اگر
خون معفو است باید بگوئیم خون معفو است. اگر آثار الان دارد، آثار آینده دارد باید
بار بر او بکنیم و حرف باب اجزاء باب گذشته است نه باب آینده نه باب تکوین. در
حقیقت مرحوم نائینی خیال میکنند که ما وقتی اجزاء میگوئیم تصرف در تکوین میکند
شارع، خون را پاکش میکند. آب نجس را پاکش میکند. این که معنای اجزاء نیست. معنای
اجزاء این است که این کل شیء طاهر که میگوید این غذا پاک است یعنی جایز است تو آن
را بخوری. وقتی کشف خلاف بشود میگوید گناه نکرده ای. اما الان چی؟ میدانی لبهایت
نجس است باید آب کشی. این مربوط به اجزاء دیگر نیست. با لباس مشکوک النجاسه با
استصحاب با این لباس نماز میخوانی بعد میفهمی خلاف واقع است. حالا که خلاف واقع
شد چی؟ میگوئیم که برای این آقا لباس طاهر شرط نیست رفع شرطیت. این نمازخوانده
نمازش درست است. اما حالا با این لباس میخواهد نماز بخواند میشود؟ نه برای اینکه
دیگر میداند لباس نجس است. آن وقتی که لباس مشکوک النجاسه بود یجوز الصلوه فیه.
حالا که معلوم النجاسه است لایجوز الصلوه فیه. چه ربطی با هم دارد؟ و مثالهای دیگر
تمام این مثالهایی که مرحوم نائینی رضوان الله تعالی علیه زدهاند از اینجا
سرچشمه میگیرند که خیال میکنند ما در باب اجزاء میگوئیم که امارات، مؤدای
امارات اصول، مؤدای اصول اینها تصرف در تکوین میکنند. نجس را پاک میکنند! این را
احدی نگفته است. مرحوم نائینی نگفته است. دیگران هم نگفته اند. اصلاً کال شیء طاهر
کاری با واقع ندارد. تعیین وظیفه در ظرف شک است. میگوید تو کاری به نجاست و طهارت
نداشته باش بر طبق «کل شیء طاهر» برو جلو. مثل قاعده ید میگوید تو کاری به حلیت و
حرمت و دزدی و غیردزدی و ... نداشته باش با این قاعده برو در بازار چیز بخر و اما
قاعده ید بخواهد چیزی که حرام است حلالش بکند اینکه برمی گردد به تحریم حلال، تحریم
حرام، مؤدای اماره مؤدای اصول که نمیتواند تحلیل حرام تحریم حرام بکند. لذا در
حالی که حرام است میگوید مانعی ندارد بخوری. نمیگوید که حرام حلال است بخور «کل
شیء فیه حلال و حرام فهو لک حلال» یعنی مشکوک را مانعی ندارد بخوری. بر میگردد به
اینکه بعضی وقت ها حرام خوری طوری نیست، مثل اکل در مخمصه. این مجبور است که این
غذا را بخورد و الا میمیرد این مجبور است که این غذا را بخورد و الا میمیرد این
مجبور است این شراب را بخورد و إلا ناموسش در مخاطره است میگویند شراب است اما
بخور. دهانت را هم آب بکش. حرام است. ضمان هم دارد. اما بخور چون اکل در مخمصه
است. ما نحن فیه هم همین طور است.
بنابراین
اشکال اولی که به مرحوم نائینی هست این است که آقا مؤدای امارات، مؤدای اصول اینها
اصلاً امارات، اصول تصرف در واقع نمیکنند. نه تحلیل میکند حرامی را، نه تحریم میکند
حلال را. بلکه چه میکند؟ تعیین وظیفه میکند در ظرف شک. یا تعیین وظیفه میکند در
ظرف مظنه میگوید بر طبق این اماره عمل کن اما این که میگوید واقع است این را که
هیچ کس نگفته است حتی آنهایی که قائل به سببیتاند که نمیگویند مودایاماره میگوید
من واقع ام. واقع درست کن حلال درست کن مسلم است که واقعاً این طور نیست. لذا حرام
را میخورد عقاب ندارد چرا؟ چون نمیدانسته. یا حرام را میخورد اشکال ندارد چرا؟
برای اینکه اماره نگفته است. قاعده ید گفته است. حرام واقعاً نجس است واقعاً. اما
در ظرف شک استعمالش طوری نیست این اولاً.
و ثانیاً
اصلاً بحث ما اینجا نیست. بحث ما در باب اجزاء و شرایط است که اگر اماره به ما گفت
جزء نیست و من نماز را خواندم بدون جزء. آیا این نماز درست است یا نه؟ ما گفتیم
درست است رفع ید از تکلیف است. ما گفتیم درست است برای اینکه تقبل ناقص بجای کامل
است. اینجا بحث است که جزء را نیاورده واقعاً. آن وقت که کشف خلاف بشود اما به او
میگویند قضا و اعاده ندارد. برای اینکه ما رفع ید از اصل تکلیف کردیم. یا اینکه
تقبل ناقص بجای کامل کردیم. نماز بدون سوره را مثل نماز با سوره از تو قبول کردیم.
اینجا بحث ماست که رفع ید از تکلیف تقبل ناقص بجای کامل یا اینکه آنکه مرحوم حاج
آقا رضا رضوان الله تعالی علیه فرمودند زمینه دیگر نیست همه اینها فرض کردند که
واقع نیامده است و بحث ما در باب اجزاء و شرایط است بحث ما در باب تکلیف است. نه
در باب طهارات و نجاسات واقعیه تا ما ببینیم این نجاسات واقعیه طهارات واقعیه وضعش
چی است. آنکه ما گفتیم که ادله امارات ادله اصول حکومت دارد بر ادله اجزاءو شرایط.
ما این را درست کردیم. نه اینکه این را بگوئیم که ادله امارات حکومت دارد بر ادله
طهارت و نجاست. آن میگوید الدم نجسٌ. آن وقت اماره بگوید إلا آنجا که اماره بر
طبقش باشد. این را که کسی نگفته. آنکه باب اجزاست آن کسانی که قائل به اجزاء هستند
اینها این طور میگویند ادله امارات ادله اصول حکومت دارد بر ادله اجزاء و شرایط.
اما اینکه حالا چیزی را اصلش را نیاورده یا مثلاً چیزی آورده شده و نجس بوده تصرف
در این ها بکند از بحث اجزاء به طور کلی بیرون است.
به عبارت دیگر
آنچه آن کسانی که قائل به اجزاء هستند میگویند مرحوم نائینی نمیگویند. آنچه
مرحوم نائینی میگویند آن کسانی که قائل به اجزاء هستند نگفته اند. ایشان رفته در
ادله نجاسات و طهارات و خیال کرده است ادله امارات و ادله اصول تخصیص میدهد حکومت
دارد بر آنها. احدی نگفته است. آنچه آنها میگویند راجع به ادله اجزاء و شرایط
است. راجع به این است که فتوای مجتهدی برخلاف واقع دربیاید. آنجاها گفتند اجزاء و
اما یک مجتهدی را پیدا بکنیم که بگوید خون واقعاً پاک است. ما که چنین مجتهدی
نداریم. تا اینکه ما بگوئیم قول مجتهدی مجزی است. این خلاصه حرف است. شاید بیش از
ده ورق مرحوم نائینی با این مثالها و با آن تقریر شیوا از مرحوم آقای کاظمینی مرتب
إن قلت قلت و بالاخره یلزم فقه الجدید و پس اجزاء نه. اما این ده ورق برمی گردد به
همین خلاصهای که عرض کردم. جوابش هم این دو تا حرفی که عرض کردم. این حرف اول.
حرف دومی که مرحوم نائینی دارند خیلی با یک تقریب شیوایی مطلب را تقریر فرمودهاند
و خلاصه این تقریب را اول عرض کنم بعد هم آن تقریر شیوای ایشان را عرض کنم. ایشان
میفرمایند که مثل «کل شیء طاهر حتی تعلم» یا استصحاب، مابقی اصول اینها تعیین
وظیفه در ظرف شک است و اصلاً کاری به واقع ندارند. بخواهند کار به واقع داشته
باشند تقدم شیء بر نفس لازم میآید. برای این که کل شیء طاهر، کل شیء لک حلال میگوید
که آن واقع اگر مشکوک شد در ظرف شک بگو پاک است. خوب این مؤدای اصل است. اگر
بخواهیم بگوئیم اجزاء برمی گردد به اینکه حکومت پیدا کند بر واقع. لازم میآید
تقدم شیء بر نفس. تقدم شیء بر نفس به این معنا که تجاوز بکند از مقام شک به واقع.
برای اینکه اول مقام شک است بعد واقع. تجاوز پیدا کند به واقع آن وقت این طور میشود
که واقع به کل شیء طاهر تخصیص بخورد.
کل شیء طاهر
میتواند تخصیص بزند حکومت پیدا کند در ظرف شک. در ظرف شک بگو پاک است اما در ظرف
واقع دیگر متعرض نیست. وقتی متعرض نیست این لباسی که با «کل شیء طاهر» با آن لباس میخوانی
تا نماز میخوانی و شک داری این نماز درست است اما وقتی که رفع شک شد آیا آن نماز
درست است؟ اعاده و قضا دارد یا نه؟ دیگر کل شیء طاهر تعرض او را ندارد.
مطلب را مشکلش
کرده اند. اگر بخواهیم مطلب را آسان بکنیم از نظر مرحوم نائینی این است که کل شیء
طاهر تعرض مقام شک را دارد اما تعرض مقام واقع اصلاً متعرض نیست واقع چی؟ آیا واقع
بعد از آنکه شک رفت اعاده دارد؟ قضا دارد یا نه؟ اصلاً اصول متعرض این حرفها نیست.
بلکه متعرض این است که در ظرف شک تو میتوانی با این نماز بخونی اما وقتی شکت رفع
شد آیا این نماز قضا دارد یا نه؟ اعاده دارد یا نه؟ «کل شیء طاهر حتی» متعرض این
حرف نیست. حالا ایشان به جای اینکه بگویند متعرض این حرف نیست گفتند لازم میآید
تقدم شیء بر نفس. إلا اینکه قاعده مرحوم نائینی که خیلی هم خوب است انصافاً. یک
اصطلاحاتی ایشان در اصول درست کردند و من جمله اینجا و این اصطلاحات یک اصطلاحات
خیلی شیوا و شیرینی است و اگر راستی کسی یک دوره اصول مرحوم نائینی را ببیند میبیند
که بیش از صد تا اصطلاح ایشان درست کردهاند همهاش هم با ذوق اصولی و بسیار هم
عالی است بسیار ارزنده است. من جمله اینجا. ایشان میفرمایند ما دو تا حکومت
داریم. یکی حکومت ظاهری یکی حکومت واقعی. میفرمایند حکومت واقعی مربوط به تخصیص
احکام واقعیه است. مثل اینکه باب حکومت میگوید إذا شک بین الثلاث و الاربع فأبن
علی الاربع. یک دلیل میگوید لاشک لکثیر الشک. تخصیص میدهد ادله واقعیه را. شک سه
و چهار همه جا إلا برای کثیر الشک. إلا شک امام و مأموم. میگویند این حکومت
واقعیه است. یک حکومت ظاهری هم داریم و آن تخصیص ادله در ظرف است. مثل کل شیء طاهر
حکومت دارد بر ادله واقعیه اما در ظرف شک. آن وقت این طور میشود که آن واقع برای
تو هست إلا وقتی که شک داشته باشی. میگویند مثلاً طهارت و نجاست این طوری است که
یک چیزی (خون) نمیدانم نجس است یا نه؟ کل شیء طاهر حتی تعلم میگوید در ظرف شک
پاک است.آن وقت این طور میشود که واقع خون پاک است. إلا در ظرف شک. میفرمایند
وقتی چنین باشد حکومت ظاهریه تخصیص احکام واقعیه را نمیدهد. بلکه تعیین وظیفه میکند،در
ظرف شک. این خلاصه حرف مرحوم نائینی است.
وصلی الله علی محمد و آل محمد.