اعوذ بالله من
الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده
من لسانی یفقهوا قولی.
عرض کردم در
باب اجزاء و اینکه حکم ظاهری مؤدای امارات، مؤدای اصول اگر مخالف با واقع درآمد و
معلوم شد آیا اعاده و قضا دارد یا نه؟ آیا مجزی است از مأمور به به امر واقعی یا
نه؟ گفتم قدماء میگویند اجزاء متأخّرین میگویند عدم اجزاء. مرحوم آخوند در کفایه
میفرمایند راجع به امارات عدم اجزاء و راجع به اصول اجزاء و ما گفتیم تبعاً
لاستاد عزیزمان آقای بروجردی و آقای بروجردی تبعاً لقدما میگوئیم اجزاء. برای
مدعایمان هفت دلیل داریم و دو تا از این هفت دلیل را قبلاً عرض کردیم. یک دلیل
سیره عقلا بود با عدم ردع یا با امضاء. این یک دلیل بود یک دلیل دیگر هم مبنایی
بود. ما قائلیم در جمع بین حکم واقعی و ظاهری به رفع ید از تکلیف یا به تقبل ناقص
بجای کامل. دیگر خواه یا ناخواه وقتی رفع ید از تکلیف باشد، تقبل ناقص بجای کامل
باشد یعنی اجزاء. عدم وجوب اعاده، عدم وجوب قضا. دلیل سوم ما در مسأله قاعده
معذوریت جاهل قاصر است. در میان فقهاء چه قدماء چه متأخّرین میگویند که جاهل قاصر
معذور است. هم از نظر تکلیف و هم از نظر وضع. این مشهور در میان فقهاست. چه قدماء
چه متأخّرین و تمسک به قرآن و روایات هم میکنند که من جمله قرآن در سوره نساء
«الا المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان لا یستطیعون منهم حیله و لا یهتدون
سبیلا.»
راجع به جاهل
مقصرش گفتهاند که معذور نیست. از نظر تکلیف معذور نیست از نظر وضع هم معذور نیست
اگر کسی نماز باطل بخواند در حالی که میتوانسته برود مسائلش را یاد بگیرد هم کتک
میخورد کتک تارک الصلوه و هم نمازهایش را وقتی بفهمد در وقت باید اعاده کند در
خارج وقت باید قضا کند. مشهور که مرحوم آخوند در جلد دوم کفایه هم نقل کردهاند
میگویند «الجاهل المقصر کالعامد إلا فی موضعین» جهر بجای اخفات یا اخفات بجای جهر
و تمام بجای قصر. اگر مسأله را نمیدانست و در مسافرت نمازش را تمام خواند این در
حالی که نمازش باطل است اما لازم نیست نمازش را در وقت اعاده کند. یا در خارج وقت
قضا کند. اما گفتهاند کتک را دارد. ولی اینکه از نظر وضعی، گفتهاند نه. یکی هم
اگر کسی نماز صبح را حمد و سوردهاش را آهسته بخواند برای اینکه نمیدانسته، یا
ظهر و عصر را حمد و سورهاش را بلند بخواند برای اینکه نمیدانسته گفتهاند که
اعاده ندارد، قضا ندارد اما همین جا گفتهاند کتک را دارد. که به او میگویند چرا
نماز را اینطوری خواندی؟ میگوید نمیدانستم. میگویند چرا نرفتی یاد بگیری؟
لذا در جاهل
مقصر مشهور این است الجاهل المقصر کالعامد إلا فی و موضعین و حرف میگردد روی اثر
وضعی نه روی تکلیف تکلیفش را گفتند همه همه کتک دارد اما در اثر وضعی گفتهاند
همه جا اعاده دارد قضا دارد مگر در این مورد. ما قائلیم به اینکه جاهل قاصر همین
طور که مشهور میگوید معذور است هم از نظر حکم تکلیفی هم از نظر حکم وضعی. جاهل
مقصر هم مطلقاً معذور است از نظر حکم وضعی نه از نظر حکم تکلیفی. از نظر حکم
تکلیفی کتک میخورد اما از نظر حکم وضعی اعاده و قضا ندارد و این اجماعی هم که
مرحوم آخوند و دیگران مدعی شدهاند خودشان این اجماع را در فقه قبول ندارند. شاید
در عروه بیش از صد مورد از اول عروه تا آخر عروه پیدا میکنیم که جاهل مقصر اعاده
نداشته، قضا نداشته، اما کتک را داشته است. ولی بحث الان ما در جاهل مقصر نیست. در
جاهل قاصر است یعنی یک مجتهد با آن استنباط و زحماتش که ثواب هم دارد خیلی. فتوا
داده است که در نماز قل هو الله مستحب است یا سوره مستحب است. حالا مدتی خودش یا
مقلدینش اینطور نماز خواندهاند حالا فهمیده که اشتباه کرده است. میشود جاهل
قاصر. فرق بین جاهل قاصر و مقصر این است آن کسی که در جهلش تقصیر داشته باشد میگوئیم
جاهل مقصر. آنکه در جهلش تقصیر نداشته باشد میگوئیم جاهل قاصر و این منقسم میشود
به اقسامی. یک قسمت افرادی که کشش فکری ندارند. جاهل قاصر است، یک عده افرادی که
دسترسی ندارند جاهل قاصر است یک دسته افرادی که به خطا رفته اند. مثل مجتهد که
جاهل قاصر است. یک دسته هم افرادی که غفلت سر تا پا داشتهاند مدتها مثلاً اهدنا
الصراط المستقیم را غلط میگفته و اصلاً متوجه نبوده که غلط میگوید در حالی که در
میان طلبه ها بوده درحالی که مسأله دان بوده اما به ذهنش نمیآمده که این غلط است.
به ذهنش نمیآمده که این جزء است تا برود بپرسد و امثال اینها. به همه اینها میگوئیم
جاهل قاصر و این چهار قسم جاهل قاصر برمی گردد به یک قسم و آن اینکه در جهلش تقصیر
نداشته باشد. وقتی چنین باشد قاعده معذوریت جاهل قاصر به ما میگوید اجزاء. به ما
میگوید اگر یک مجتهدی فتوایی داد بعد فهمید خلاف واقع است آن قاعده جاهل قاصر که
از قرآن و روایات گرفتند میگویند این اعاده ندارد قضا ندارد. کتک هم ندارد. اگر
این مقدماتی که گفتیم قبول نکنید روایت داریم اینکه جاهل چه مقصر چه قاصر معذور
است. ولی حالا ببینیم مرحوم صاحب وسائل در کتاب حج یک روایتی نقل میکنند یک قاعده
کلی دست میدهند و آن روایت این است. روایت صحیح السند میفرماید امام صادق (ع)
«کل امرءٍ رکب امراً بجهاله فلا شیء علیه» شأن نزولش هم این بوده که یک ایرانی
مسأله ندان رفت مکه. آن وقتی که تنها میرفتند بلد نبود محرم شود محرم نشد همین
طوری رفت در مطاف داشت طواف میکرد. آن افرادی که طواف میکردند اطرافش را گرفتند
گفتند وای بیچاره شدی بدبخت شدی، هم حجت است باطل است. هم این پیراهنت را حق نداری
از سر دربیاوری باید پارهاش کنی و هم باید یک گوسفند قربانی بکنی. این هول گرفته
بودش نمیدانست چکار بکند آنها هم مرتب میگفتند وای بر تو حجت باطل است. این
حرفها را هم برایش میگفتند. امام صادق (ع) رسیدند فرمودند چه خبر است؟ موضوع را
گفتند. حضرت فرمودند خوب جاهل بوده هیچ طوری نیست. گفتند آن پیراهنت را از سرت در
بیاور، حج من قابل هم لازم نیست. لازم هم نیست گوسفند بکشی و همین جاها محرم شو و
لازم نیست برگردی و طوافت را بکن و اعمال حجت را بجا بیاور. بعد هم رو کردند به
اینها که این بدبخت را بیچارهاش کرده بودند فرمودند «کل امراءٍ رکب امرا بجهاله
فلا شیء علیه» حالا اگر کسی پافشاری بکند قدر متیقناش جاهل قاصر است. اگر خیلی
پافشاری کند. ما عقیده داریم این هم جاهل قاصر را میگیرد هم جاهل مقصر را میگیرد.
اما پافشاری هم ندارد. ظاهراً هم جاهل قاصر را میگیرد هم مقصر را. باید بگوئیم
جاهل قاصر و مقصر معذور است الا ما اخرجه الدلیل. حالا اگر نپذیرید حرف ما را دیگر
قدر متیقناش جاهل قاصر است باید بگوئید جاهل قاصر معذور است الا ما اخرجه
الدلیل. دیگر حالا دلیل ها هم چقدر آن دیگر بحث فقهی دارد باید ببینیم آیا استثناء
هست یا نیست؟ قرآن میگوید جاهل مقصر کتک میخورد مگر اینکه جاهل قاصر باشد که این
«الا مستضعفین» استثنای منقطع هم هست. اول میفرماید تازیانه ها میآید روی سرش
بعد هم به او میگویند چرا نرفتی یاد بگیری؟ بعد قرآن میفرماید «الا مستضعفین من
الرجال» اگر جاهل قاصر شد دیگر نه، نه کتک
دارد نه اعاده و قضا. «کل امرء رکب امراً بجهاله» میگوید نه اعاده دارد نه قضا.
ولی چون مقصر است کتکش را دارد. روایت «کل امرءٍ رکب» مربوط به آثار وضعی است یعنی
اعاده و قضا ندارد ولی کتک دارد یا نه؟ او را قطع نظر از اینکه قرآن میگوید که
اگر مقصر باشد کتک دارد اگر قاصر باشد کتک ندارد. عقل مان هم همین را میگوید اگر
مقصر باشد کتک دارد اگر قاصر باشد کتک ندارد.
حدیث لاتعاد
هم به ما همین را میگوید در خصوص نماز «لاتعاد الصلوه الا من خمس» میگوید همه
نماز شرط ذکری است. همه نماز جزء ذکری است. یعنی اعاده و قضا ندارد.
و این حدیث
لاتعاد را بعضی ها گفتهاند مختص به ساهی است بعضی ها گفتهاند نه اعم است جاهل
را هم میگیرد استاد بزرگوار ما آیت الله بروجردی تبسم میکردند میگفتند استاد
بزرگوار ما حضرت مرحوم آخوند (ره) میگفتند عامد را هم میگیرد الا اینکه آن تخصصا
بیرون رفته. برای اینکه مرحوم آخوند بگویند حدیث لاتعاد هم جاهل را میگیرد هم
ناسی را میگیرد هم جاهل قاصر را و هم جاهل مقصر را میگیرد تو درس میگفتند این
«لاتعاد» قید ندارد. عامد را هم میگیرد. برای خاطر اینکه آن حرفشان را ثابت کنند.
ولی علی کل حال حدیث لاتعاد هم جاهل را میگیرد هم ناسی را میگیرد و میگوید
لاتعاد الصلوه الا فی خمس. که اگر بخواهیم معنایش بکنیم این است تمام اجزاء و
شرایط نماز شرط ذکری است بغیر این پنج مورد. که طهارت و امثال اینها. در باب حج هم
معمولا همین طور است. در باب صوم هم وقتی برویم در فقه میبینیم همین طورهاست.
فقهاء روی آن فتوا هم میدهند. گفتم بیش از صد مورد در عروه من یک وقت بررسی میکردم
هشتاد و پنج مورد پیدا کردم که جاهل مقصر را معذور میداند. مرحوم شیخ انصاری در
همین مکاسب این دایره المعارف اسلامی، دایره المعارف دقی که فعلا خیلی کم رنگ شده
پیش ما طلبه ها فرائدش هم انصافا دایره المعارف اصول به قول حضرت امام میگفتند
شیخ آن کسی است که هر چه دیگران دارند از ایشان است. مرادم این است که در این
مکاسب خیلی جاها میگوید که جاهل مقصر معذور است. مخصوصا در باب خیارات ایشان میفرمایند
که این ده چهارده تا خیار آنجاست که جاهل نباشد و الا اگر جاهل باشد معذور است و
امثال اینها زیاد است. حالا من الان کاری به جاهل مقصر اصلاً ندارم. برای اینکه
بحث اجزاء مربوط به جاهل مقصر که نیست مربوط به جاهل قاصر است یعنی مجتهد مؤدای
امارات و اصول را میخواهیم حرف بزنیم.
یک روایتی
بوده بر طبق این روایت فتوا داده یا اینکه بر طبق استصحاب فتوا داده بعد فهمیده که
این استصحاب درست نبوده، این روایت معارض داشته است. از فتوایش برگشته است. راجع
به این داریم صحبت میکنیم. آیا مودیات امارات و اصول کافی است اگر کشف خلاف بشود
یا نه؟ و برمی گردد به جاهل قاصر. مجتهد اگر خلاف واقع درآمد ثوابش را دارد اما
آنچه هم اجتهاد کرده جهل قصوری است نه جهل تقصیری. یعنی کارهایش را کرده هیچ
تقصیری در جهلش ندارد. اما بالاخره اجتهادش مطابق با واقع درنیامده است.
حالا علی کل
حال گفتم اگر حرف مرا هم نشنوید اما «کل امرء رکب امرا بجهاله» مال امام صادق (ع)
است باید بشنوید حدیث «لاتعاد الصلوه الا من خمس» مال امام صادق است باید بشنوید.
امام صادق فرموده تمام اجزاء و شرایط نماز شرط ذکری است الا پنج تا. معنای شرط
ذکری چیست؟ یعنی حالایی که نیاوردی دیگر معذوری لازم نیست اعاده کنی، لازم نیست
قضا کنی. یعنی یک کسی آدمی است که سهو بر او غلبه کرده (ساهی) گفت الله اکبر رفت
به رکوع، ذکر رکوع را نگفته بلند شد رفت به سجده، ذکر سجده نگفته بلند شد و نشست و
نیمه خیز رفت به سجده دوم. پا شد برای رکعت دوم سوره نخوانده رفت به رکوع تشهد
نخوانده پا شد، سبحان الله و الحمدلله نگفته رفت به رکوع و بالاخره تشهد نخوانده
پا شد رفت. همه شما میگوئید این نماز صحیح است. همه شما میگوئید این نماز اعاده
ندارد. این نماز قضا ندارد. برای اینکه ارکانش آمده است. اینکه مربوط به من نیست.
مسلم پیش اصحاب است که این نماز درست است. راجع به جهلش هم میگوید لاتعاد الصلوه
الا من خمس. خوب معنای لاتعاد الصلوه الا من خمس یعنی شرط ذکری نه شرط واقعی. ان
علم به لتنجز و ان لم یعلم به هیچی اصلاً شرط و جزء نیست. اصلاً اعاده و قضا
ندارد. راستی نماز را صحیح آورده است. بقیه بحث ان شاء الله برای فردا. اگر خدا
بخواهد
و صلی الله علی محمّد و آل محمّد.