اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم. بسم اللّه
الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
تنبيه چهارم انصافا مشكل است، باندازهاى كه
مرحوم طيار كه يكى از روات خوب ما است و از اصحاب خاص امام صادق و امام باقر
عليهما السلام
است و مرحوم زراره كه يك فقيه است و از اصحاب امام باقر و امام صادق عليهالسلام
است، در اين روايت ماندهاند؛ بخاطر اينكه ما بعضى از رواياتى كه خواندم،
مىفرمايد قرعه سهم محقق را تعيين مىكند، از آن طرف هم اصحاب در اين روايات
ماندهاند كه يعنى چه، بينه نمىتواند سهم محقق را بدهد قسم نمىتواند سهم محقق را
بدهد، براى اينكه ممكن است كاذب باشد، اماره نمى تواند سهم محقق را تعيين كند و
بالاتر از اينها قطع ما، يقين ما سهم محقق را نمىدهد، ممكن است جهل مركب باشد.
لذا اين روايتهايى كه مىگويد قرعه سهم محقق
را مىدهد نمىدانيم يعنى چه. اين مباحثهاى كه بين طيار و زراره بود، همين مباحثه
بود، طيار مىگفت قرعه سهم محقق را مىدهد؟ زراره مىگفت آرى، هر دو هم براى خاطر
آن روايتى كه خوانديم كه اگر كسى تفويض كند امر را الى اللّه اين قرعهاش مطابق با
واقع مىشود. لذا زراره گفت آرى، طيار گفت: اگر چنين باشد بيا با هم يك قرعه كشى
كنيم، گفت تجربه كه نه، بلكه واقعيت. گفت اگر واقعيت باشد و اگر هر دو دروغ
بگويند؟ گفت سهم مبيح را مىدهد. كه سهم مبيح را معنا كرديم آنكه مىگيرد واقعا
حرام است در بينه هم همين است كه روايات
صحيح السند داريم كه مىفرمايد من قضاوت مىكنم براى شما با بينه. حالا اگر شما
بينه يا
قسم كاذبه بياوريد، پاره آتش خوردهايد، آن ديگر با من نيست. اما وقتى كه پيغمبر اكرم
صلىاللهعليهوآلهوسلم حكم مىكند روى بينه ولو اينكه اين بينه خلاف واقع باشد خود
اين آقا مىداند حرام است بگيرد، اما براى ما بخواهيم از او چيزى بگيريم يعنى او
را بخريم، اين ديگر حرام نيست براى ما، زراره اينجور جواب داد.
كه مرحوم امام «رضوان اللّه تعالى عليه»
مىفرمودند زراره اينجا فرار كرد و جواب اقنائى داد و نتوانست جواب بدهد و قانع
كرد طيار را كه سهم محق نه سهم مبيح، در حالى كه مباحثهاشان در سهم محقق بود لذا بحث مشكلى است كه اين سهم محقق يعنى چه؟
مرحوم حضرت امام مىفرمودند سهم محقق يعنى
قاعده براى اينكه در قرعه، قرعه كشى مىكنند كه كدام مدعى هستند و كدام منكر. فال
خوب به هر كه آمد، آن بايد قسم بخورد. تمسك مىكردند به سه روايت كه اين سه روايت بيان
مى كند سهم محقق را و اينكه امام
عليهالسلام فرموده قرعه سهم محقق را مىدهد، اين سه روايت معنا مىكند سهم
محقق يعنى چه رواياتى كه سهم محقق داشت در باب 13 از ابواب كيفية الحكم بود و اين
روايتها در باب 12 است.
روايت 5 از باب 13 از ابواب كيفية الحكم و
احكام الدعوى: «و عنه، عن عبدالرحمان بن ابى نجران، عن عاصم بن حميد، عن بعض
اصحابنا». روايت مرفوعه است و رافع او دو نفرند كه خيلى بالا هستند؛ از اصحاب
اجماع نيستند، اما از نظر توثيق خيلى بالا هستند: عبدالرحمان بن ابى نجران و عاصم
بن حميد. «عن ابى جعفر عليهالسلام قال: بعث رسول اللّه
صلىاللهعليهوآلهوسلمعليا عليهالسلام الى اليمن فقال له حين قدم: حدثنى با
عجب ماورد عليك، فقال: يا رسول اللّه اتانى قومٌ قد تبايعوا جارية فوطأها، چند
نفر يك جاريه را خريده بودند و همه با اين وطى كرده
بودند. «فوطأها جميعهم فى طهرٍ واحد، فولدت غلاما فاحتجوا فيه كلهم يدعيه»، به
اينكه اين ولد مال من است. اميرالمؤمنين فرمود:«فاسهمت بينهم، فجعلته للذّى خرج
سهمه وضمنته نصيبهم، فقال رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم:ليس من قوم
تنازعوا ثم فوّضوا امر هم الى اللّه الاخرج هم المحقق»، حضرت امام فرمودند سهم محقق را پيامبر تعيين
كرده است، براى اينكه اميرالمومنين عليهالسلام گفتند من قرعه كشيدم و آنجور شد و
پيغمبر اكرم اينجور جواب دادند.
اين يك روايت كه سابقا هم روايت را خواندم كه
اميرالمومنين عليهالسلام فرمودند من اين كار را كردم و پيغمبر اكرم فرمودند درست
كردى؛ براى اينكه با قرعه تو سهم المحقق معلوم شد، يعنى معلوم شد كه اين بچه مال
همين است. حالا روايت 5 از باب 12: و عن الحسين بن محمد، عن معلّى بن محمد، عن الوشاء،
عن ابان، عن عبدالرحمن بن ابى عبداللّه، عن ابى عبداللّه عليهالسلام». كه روايت
صحيح السند است. «قال: كان علىٌ عليهالسلام اذا اتاه رجلان بشهودٍ عدلهم سواء و
عدد هم»؛ دو تا عادل كه او مىآورد و دو تا عادل هم او مىآورد، يك بينه او
مىآورد يك بينه هم او مىآورد. «اقرع بينهم عى ايهما تسير اليمين، و كان يقول:
اللهم رب السموات (السبع و رب الارضين السبع) ايهم كان له الحق
فأدّه اليه ثم يجعل الحق للذى يصير عليه اليمين اذا حلف. مىفرمود رسم اميرالمومنين اين بود كه قرعه مىكشيدند به
نام هر كه در مىآمد قسم پهلوى او مىگذاشتند و با آن قسم حق را مىدادند به آنكه
قسم خورده بود.
حضرت امام مىفرمودند اين دو تا روايت را
پهلوى هم بگذاريد، سهم محقق معلوم مىشود. آيا اينجور است؟ اين روايت، قرعه را
مىكشد درباره
اينكه اين مدعى است يا آن، آن روايت 5 كه خوانديم قرعه را مىكشد براى اينكه اين
مال، مال اين است يانه، خيلى تفاوت دارد، آن روايت مىگويد اگر شما نمىدانى مال
آن است يانه، قرعه بكش، بنام هر كسى آمد بدان مال، مال آن است، آن روايت اين را مىگويد.
اين روايت مىگويد اگر هر دو بينه دارند، قرعه بكش و يك بينهها را بگذار كنار. آن
مىشود داراى بينه و آن ديگرى مىشود بى بينه، قسم بده او را، وقتى قسم خورد حق او
را بده.
و ما بخواهيم بگوييم مراد از سهم محقق، يعنى
با قسم استحقاق پيدا مىكند بحسب ظاهر به اينكه مال را بگيرد، على الظاهر نمىشود.
آن دو روايتى هم كه حالا مىخواهيم بخوانيم. همين است كه قرعه مىكشند راجع به
بينهها و راجع به تعيين مدعى و منكر، نه راجع به واقع. روايات سهم محقق مىگفت راجع
به واقع، اين روايتها مىگويد راجع به بينه، راجع به مدعى و منكر.
روايت: و عنه، عن معلّى عن الوشا، عن داود بن
سرحان عن ابى عبداللّه عليهالسلام» صحيح السند است فى شاهدين شهدا على امر واحد.
در دو شاهد، يعنى در دو بينه كه شهادت مىدهند بر يك چيز. «و جاء اخران و شهداء
على غير الذى فشهدا عليه». يك بينه مىگويد اين زن مال زيد است، يك بينه مىآيد
مىگويد اين زن مال عمرو است و زيد و عمرو در يك زن با هم نزاع دارند، حالا هم او
بينه دارد و هم او بينه دارد.
«قال يُقرع بينهم فايهم قُرع عليه اليمين و
هو اولى بالقضاء». فرمودند قرعه كشى مىشود يكى از بينهها مىرود
كنار. وقتى آن بينه رفت كنار. منكر
پيدا مىشود، منكر قسم مىخورد. اين روايت هم باز اينجور است كه در مقام تعيين
مدعى و منكر حضرت مىفرمايند قرعه بكشيد و مدعى و منكر را تعيين كنيد. روايت 11:
«و باسناده عن الحسين بن سعيد، عن ابن ابى عمير، عن حماد، عن الحلبى». روايت صحيح
السند است و خيلى بالا است. «قال: سئل ابوعبداللّه عليهالسلامعن رجلين شهدا على
امرٍ و جاء اخران فشهدا على غير ذلك فاختلفوا، قال: يُقرع بينهم فايهم قُرع فعليه
اليمين و هو اولى بالحق». قرعه بكش بين اينها هر كدام كه قرعه بنامشان
در آمد، قسم مىخورند و وقتى قسم خورد، آن وقت اولى بالحق است. باز اين روايت هم
مثل روايت 5 و 6 است، در مقام تعيين مدعى و منكر است و ما بخواهيم بگوييم مراد از
اين روايت يعنى سهم محقق، على الظاهر وجهى پيدا نمىكند.
يك اشكال ديگر هم به اين دو سه روايت هست كه
من به حضرت امام مىگفتم و ايشان مىگفتند كه اينها فعلاً مورد بحث ما نيست. من
مىگفتم
روايت معرض عنها عند الاصحاب است و آن اين است كه اگر دو تا بينه باشد و با هم
تعارض كند تساقط مىكند و اصلاً احتياج به قرعه نيست و در رسالههاى عمليه هم
نوشته شده، اگر مثلاً صرف نظر از باب قضاوت ،در باب موضوعات اگر بينهاى گفت فلان
اعلم است، يك بينه هم گفت فلانى اعلم است، قول هيچ كدام حجت نيست چون تعارض
مىشود، تساقط مىشود و اينجا هم امام عليهالسلام بايد فرموده باشند تعارض،
تساقط، اما نفرمودهاند، بلكه فرمودهاند قرعه بكشيد و علم اجمالى را با قرعه
تعيين مىكنيم. به اين سه روايت اين اشكال هم وارد است. اين هم نمىشود. حالا اگر
ما باشيم و واقع، ببينيم سهم محقق رامى شود اينجور معنا كنيم.اگر ما باشيم و واقع
قطع نظر از اين روايات، يعنى ماها كه استخاره براى مردم مىكنيم، چه مىگوييم؟ اگر
در يك امر مهمى كه عقل ما كار نكرد، قرآن شريف مىفرمايد و شاورهم فى الامر.
مىروم از ديگران استفاده مىكنم از عقول منفصل استفاده مىكنم. حالا اگر مشورت
كار نكرد، اسلام بن بست ندارد لذا نوبت مىرسد به مشورت با خدا. مشورت با خدا كه
مىكنم معناى او اين نيستكه علم غيب ازخدا بخواهيم، هيچ وقت خدا علم غيب به ما
نمىدهد، كارى مىخواهم بكنم، مىگويم خدايا اگر خوب است و صلاح من است خوب بيايد
و الا بد بيايد. استخاره مىگويد اينكار صلاح تو است، يعنى خوب مىآيد. استخاره
آنچه مىدهد، مصلحت مىدهد. اسم اين را بگذاريم سهم المحقق. اگر اينجور معنا كنيم
ايرادى به ما وارد نيست، به سهم المحقق هم وارد نيست، اما اگر ظاهر روايت را
بخواهيم معنا كنيم، آنجور كه طيار و زراره فهميدهاند چارهاى نداريم كه بگوييم
روايت مجمل است و بايد از كار بيفتد. يك استشهادهايى من كردهام به روايات، ببينيم
خوب است.
روايت 19 از باب 13: «على بن موسى بن طاووس
فى كتاب امان الاخطار و فى الاستخارات نقلاً من كتاب عمرو بن ابى المِقدام عن
احدهما عليهما السلام فى المساهمة». روايت را مىگويند مرسله و مرفوعه است، يك
روايتى است كه ابن موسى نقل كرده، اما از نظر ما روايت صحيح السند است، براى اينكه
ابن طاووس از جوامع اوليه نقل كره است و
اين ابى المِقدام يكى از اصحاب خاص است كه كتابى دارد، از آن كتب اربعمأه كه اسم
او را مىگذارند جوامع اوليه. كه اصحاب يعنى مرحوم شيخ طوسى، مرحوم شيخ صدوق و مرحوم
كلينى، از جوامع اوليه اين روايات را براى ما جمع آورى كردهاند. لذا اگر اين باشد
- كه همين است - روايت صحيح السند است.
«عن احدهما عليهما السلام فى المساهمة»، در
قرعه كشى كه مرحوم ابن طاووس در همين امان الاخطار مىفرمايند كه اين مساهمه و
استخاره با هم تفاوت ندارند. كه من عرض مىكردم تفاوت او اين است كه آن تفويض
الامر الى اللّه مىخواهد و در مساهمه تفويض الامر الى اللّه هم نباشد مسامحه
درست است. مرحوم ابن طاووس مىفرمايند مساهمه و استخاره با هم هيچ تفاوتى ندارد و
مسامحه وقتى درست است كه تفويض الامر الى اللّه باشد. لذا استخاره را ايشان مىفرمايند:
مىشود با ريگ هم كرد. وقت بحث تمام شد انشاءاللّه فردا ادامه
مىدهيم.
وصلى اللّه على محمد و آل محمد.
-وسائل الشيعه،
پيشين، ج 18، ص 169، باب 2، از ابواب كيفية الحكم، ح 1 و 3.
-رك: الاستصحاب، پيشين، ص 403.
-وسائل الشيعة، پيشين، ج 18، ص 188،
باب 13، از ابواب كيفية الحكم، ح 5.
-كتاب پيشين، ج 183، باب 12، از ابواب
كيفية الحكم، ح 5 .
-كتاب پيشين، ص 185، ح 11.
-رك: سيد على
بن موسى بن طاووس حلبى، الامان من اخطار الاسفار، مؤسسه آل البيت عليهم السلام
لاحياء التراث، بيروت، چاپ اول، 1409هـ.ق ص 98.