اعوذ باللّه من
الشيطان الرجيم. بسم اللّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل
عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
ما مدعى بوديم به
اينكه قاعده قرعه يك قاعده عقلايى است و عقلاء در بن بستها چون چارهاى ندارند
براى رفع بن بست شان قرعه كشى مىكنند. واستدلال كرديم از نظر قرآن شريف در زمان
حضرت مريم، در زمان حضرت يونس، چون كار مشكل بود قرعه كشى كردند و اگر ما در
روايات چيزى نداشتيم، همين تاريخ قرآن به ما مىگويد، آن زمانها قرعه كشى بوده است
و يك امر عقلايى است، هر دو هم كار مهمى بوده، هم كفالت حضرت مريم و يكى هم به
دريا انداختن حضرت يونس.
قرآن شريف از دو
جهت امضا كرد: يكى اينكه گفتم اگر قبول نداشته باشد ردع مىكند و يكى هم اينكه
حضرت زكريا پيغمبر بوده است در قرعه كشى، يكى هم اينكه روايات فراوان قرعه كشى
يعنى نقل قرآن را امضا كرده است و ائمه طاهرين عليهمالسلام مىگفتند قرعه و دليل
او را هم مىگفتند. پس يدل بر قرعه ادله سه گانه كه بنا شد ادله چهار گانه باشد،
چند قول اينجا از بزرگان نقل مىكنم تا اينكه بفهميم قاعده قرعه يك قاعده مسلم در
فقه ما است و يدل عليه ادلة الاربعة.
عبارت را از
سرائر، از باب سماع بينات نقل مىكنم. مرحوم ابن ادريس اينجور فرموده است: كل امرٍ
مشكل يشتبه الحكم فيه، فينبغى ان تُستعمل فيه القرعة، لما روى عن الائمه الاطهار
عليهمالسلام و تواترت به الآثار و اجمعت عليه الشيعة الامامية».
كه مرحوم ابن
ادريس اول خودشان فتوا مىدهند، بعد هم روايت بر طبق او نقل مىكنند، ادعاى تواتر
هم مىكنند و علاوه بر اين مىفرمايد:«و اجمعت عليه الشيعة الامامية».
شيخ طوسى در كتاب
خلاف در تعارض بينات، كه اگر براى مطلبى دو تا شهادت دادند، بعد از آنكه خودشان
فرمودهاند قرعه مىكشيم در تعارض بينات و يكى از بينهها را قبول مىكنيم،
مىفرمايد: «دليلنا اجماع الفرقة على انّ القرعة تستعمل فى كل امرٍ مجهول مشتبة». يعنى مرحوم شيخ
طوسى مىفرمايند گفتار من مصداق قول فقهاء است، براى اينكه فقهاء همه فرمودهاند:
«القرعة لكل امر مشكل» و اينجا امر مشكل است پس بنابراين بايد
در تعارض بينات قرعه كشى كرد. و اين مراد من است كه مرحوم شيخ طوسى مىفرمايند در
تعارض بينات قرعه است، بعد مىفرمايند اجماع داريم كه القرعة لكل امر مشكل.
باز در خلاف در
كتاب قضاوت نوشتهاند: «اذا حضر اثنان عند الحاكم معا فى حالة واحدة كل واحد منهما
على صاحبه...لو قلنا بالقرعة كما ذهب اليه
اصحاب الشافعى كان قويّا، لانه مذهبنا فى كل امر مجهول». گفته است مذهب
شيعه اين است كه در هر امر مجهول قرعه مىكشند.
و قال الشهيد
الاول فى القواعد: اين عبارت را از قواعد شهيد اول ضبط كردهام «ثبت عندنا قولهم
عليهمالسلام: (كل امر مجهولٍ فيه القرعة) مىفرمايد پيش ما
قول اصحاب كه فرمودهاند (كل امر مجهولٍ فيه القرعة)، ثابت شده است. اين ثبت عندنا
قولهم عليهمالسلام : (كل امر مجهولٍ فيه القرعة) يعنى اجماعى كه در مسئله هست،
اين اجماع پيش ما اثبات شده است ثابت شده است پيش ما كه ائمه
عليهمالسلامفرمودهاند: كل مجهولٍ فيه القرعة. مرحوم صاحب وسائل در همين تعارض
بينات در جلد 18 وسائل اينجور مىفرمايند: «انّ اجماع الفرقة على انّ القرعة فى كل
امر مشكل»، مىفرمايند اجماع
هست به اينكه كل امر مجهول فيه القرعة.
بعبارت ديگر
مىشود اين ادعا را كرد كه القرعة لكل امر مشكل ،اين جمله تواترت فيه الروايات،
است تواترت فيه قول الاصحاب و اينكه در قرآن شريف
هم هست. سيره عقلاء هم بر آن هست القرعة لكل امر مشكل كه معناى او همين است كه اگر
دليل براى مسئله نبود و نتوانستيم مسئله را از نظر فقهى حل كنيم، خواه ناخواه بن
بست در اسلام نيست، بلكه بن بست عند العقلاء هم نيست و عقلاء هم مى گويند القرعه
لكل امر مجهول و شارع مقدس هم چون از عقلاء است امضا كرده است.
اگر شما سيره را
درست كنيد براى مدركيت قرعه، قرآن شريف، روايات و اين اجماع تعبدى نمىشود، همهاش
مىشود ارشادى. مثل قاعده يد است، مثل اصالة الصحه است، مثل قاعده فراغ است كه همه
را من عقلايى مىدانستم و همه را هم من مىگفتم اماره است و دليل من همهاش سيره
عقلاء بود، لذا روايات را مىگفتيم ارشاد است، اينجا هم همين را مىگوييم كه قرعه
يك اصل عملى است عندالعقلاء و سيره هست و اين سيره را قرآن شريف و ائمه طاهرين
عليهمالسلام امضا فرمودهاند. بنابراين يدل عليه الادلة الاربعه. برمى گردد به اينكه
يدل عليه دليلٌ واحد و هو سيرة العقلاء و امضاها قرآن شريف، و روايات اهل بيت و
اقوال فقهاء. حالا اگر شما مىخواهيد اسم او را بگذاريد، القرعه تدل عليه الادلة
الاربعه طورى نيست، براى اينكه هم سيره داريم و هم قرآن دلالت دارم و هم روايت و
هم قول اصحاب كه اجماع نقل كردهاند و اگر هم مىخواهيد اسم او را بگذاريد القرعة
لكل امر مشكل و هو حجةٌ و تدل عليه سيرة العقلاء و امضاها قرآن و روايات اهل بيت و
كلمات الاصحاب، اين خلاصه حرف تا اينجا. چند تا تنبيه هست كه بايد متعرض اين
تنبيهات بشويم.
تنبيه اول: يك
شهرتى در متاخرين پيدا شده كه از صاحب جواهر«رضوان اللّه تعالى عليه» گرفته شده و
بعد صاحب جواهر يك شهرت به سزائىشده و اساتيد ما هم مىفرمودند؛ كه حضرت آيت
اللّه بروجردى بارها مىفرمودند، حضرت امام هم مىفرمودند، الا اينكه ايشان اشكال
دارند كه عرض مىكنم و مرحوم داماد هم يادم هست كه مىفرمودند: يك چيز كالمسلمى
شده در متاخرين اينكه قرعه حجت نيست و اينجور گفتهاند كه هر كجا اصحاب به قرعه
عمل كرده باشند، ماهم عمل مىكنيم و اگر ما تك شديم و فقها به او عمل نكرده باشند،
ما عمل نمىكنيم. بعد دليلى كه آوردهاند گفتهاند بخاطر اينكه ادله قرعه به اندازهاى
تخصيص خورده است كه تخصيص مستهجن است و چون تخصيص مستهجن است معلوم مىشود كه فقها
به روايات قرعه اصلاً عمل نكردهاند. اين هم دليل آنهاست.
و اين از كلمات
صاحب جواهر گرفته شده و بعد هم من در كلمات اصحاب زياد ديدهام، هم در كلمات
اساتيدمان و هم در اين باره كتاب نوشته شده حتى اين محشين بر رسائل معمولاً اين
جمله را گفتهاند كه به قرعه نمىشود عمل كرد. ما نمىتوانيم بگوييم القرعة لكل
امر مشكل، اين يك چكشى و قاعدهاى باشد براى ما در فقه، چرا؟ براى اينكه القرعة
لكل امر مشكل تخصيص خورده است، تخصيص مستهجن خورده، پس معلوم مىشود كه مورد عمل
فقها نيست، وقتى مورد عمل فقها نيست، مطرود است. لذا گفتهاند ما بايد نگاه كنيم
هر كجا فقها به او عمل كردهاند، عمل مىكنيم، هر كجا عمل نكرده باشند، عمل
نمىكنيم. اين حرف مشهور متاخرين است.
اين اولاً يك
اشكال نقضى پيدا مىكند و آن اين است كه اين اجماع هايى كه من الان نقل كردم
اينها چه طور مىشود؟ از يك طرف مى گويند اصحاب
به كل مجهول فيه القرعه عمل نكردهاند، از يك طرف مثل مرحوم شيخ طوسى. مرحوم صاحب
سرائر، مرحوم شهيد اول، اينها مى گويند القرعة لكل امر مشكل و فيه اجماع الفرقة.
تواترت فيه الروايات و فيها اجماع الفرقه، مذهبنا اينكه القرعة لكل امر مشكل. آن
اجماع را بگيريم يا اين فرمايش صاحب جواهر را؟ اين فرمايش صاحب جواهر را بگيريم يا
آن اجماع را؟ يك تناقض در كلام ديده مىشود.
اشكال ديگر اينكه
گفتيم قرعه اصلاً امر تعبدى نيست، سيره عقلاء روى او است و حالا سيره عقلاء ردع
شده، ردع او چيست؟ آيا به همين كه يك جا
اصحاب به او عمل نكردهاند اين ردع سيره مىشود. كه اگر يادتان باشد از حرت مرحوم
امام نقل مىكردم كه اگر ما بخواهيم سيرهاى را ردع كنيم ،يك دليل محكم و صريحى
مىخواهيم كه بتواند بايستد در مقابل سيره و الا حالا در يك مورد فقها به قرعه عمل
نكردهاند، يادر ده مورد عمل نكرده باشند. نمىشود بگوييم ردع سيره عقلاء بطور كلى
به اينكه ما قرعه در فقه نداريم. اين هم حرف دوم است.
حرف سوم كه دليل
حلى است، اين است: حرفهايى كه صاحب جواهر و ديگران زدهاند براى اينكه قرعه را ردع
بكنند، اينها گفتهاند اگر شما راستى
قرعه داشته باشيد، شك دو سه مىكنيد، قرعه بكش، نمىدانيد، اول و دوم است، قرعه
بكش، نمىدانيد وضو گرفتى يا نگرفتى، قرعه بكش و بالاخره نمىدانى نماز خواندى
يانه، قرعه بكش. و اينكه نمىشود. خدا لغت كسروى را كه راجع به تسبيح همين را گفته
بود كه يك خيگ عسل و يك تسبيح بايد بگذاريد در مريضخانه هاو دكتر لازم نداريم،
براى اينكه قرآن مىگويد عسل شفاء براى هر دردى است، شما هم مىگوييد استخاره بيان
هرچيزى است، لذا احتياج به دكتر و دوا نداريم. اين هوُ است. اينكه ما براى هر چيز
قرعه بكشيم، فرق است بين اينكه ما بگوييم القرعة لكل امر مشكوك، اين را ما نداريم،
يا بگوييم القرعة لكل امر مشكل، فرق مىكند با هم، لذا اگر يادتان باشد من مىگفتم
قرعه در باب احكام اصلاً نداريم، چرا براى اينكه فقها هيچ وقت در حكم نمىماند و
جايى نداريم در فقه جايى كه بگويد نمىدانم. لذا قرعه اصلاً در احكام نيست بلكه
مختص به موضوعات مىشود. وقتى آمد در موضوعات، همه جا قرعه هست.
من گشتهام، در
باب قبله نداريم. در باب قبله يك اختلاف هست و آن اينكه مشهور در ميان اصحاب
گفتهاند به چهار طرف نماز بخوانيد و اگر نه
مخيرى به هر طرف مىخواهى نماز بخوان و بعضى هم مثل من در رساله نوشتهام به چهار
طرف نماز خواندن مستحب است و مخير است به هر طرف مىخواهد نماز بخواند من اول
الامر ،دليل ما هم اين است كه ما از روايات استفاده مىكنيم وقتى قبله مشتبه شد،
اصلاً شارع مقدس رفع قبله كرده، رفع شرطيت كرده است، وقتى رفع شرطيت كرده، به هر
طرف مىخواهى نماز بخوان. مثل اين است كه گوسفند بيفتد در چاه و نشود او را در
بياوريم، يك ميخى بزنيد برود در بدن گوسفند، خونها بجاى اينكه از چهار رگ بيرون
بيايد،از بدن بيرون بيايد و حلال است. آنجا هم قبله مرفوع شده، در باب اضطرار چهار
رگ را بريدن مرفوع شده. يا خواندن بسم اللّه شرط ذكرى است. يا در نماز خواندن حمد
و سوره شرط ذكرى است، يعنى اينكه اگر كسى عمدا در نماز نخواند باطل است، اما اگر
سهوا نخواند نمازش درست است، يعنى نماز تام الاجزاء و الشرائط براى اين آقا نماز
بدون حمد و سوره است. به اين مىگوييم شرط ذكرى. در باب قبله هم همين است كه قبله
شرط ذكرى است، يعنى اگر اين آقا مىداند، بايد رو به قبله باشد، اگر نمىداند،
قبله ساقط است، وقتى قبله ساقط شد مخير است كه به هر طرف مىخواهد نماز بخواند. از
همين جهت ما
در علم اجمالى گفتيم: مىتواند به هر طرف نماز بخواند و لازم نيست به چهار طرف
نماز بخواند و كفايت مىكند.
و راستى اگر قبله
شرط واقعى بود، همين را مىگفتيم كه اولاً چون علم اجمالى هست بايد به چهار طرف
نماز بخواند، بعد از آن اگر نمىتواند قرعه
بكشد به هر طرف قرعه آمد نماز بخواند، ما بقى چيزها هم همين است. لذا ما مىگوييم
قرعه در موضوعات است نه در احكام و اينكه مشهور شده به اينكه تخصيص خورده به
اندازهاى كه تخصيص مستهجن است، مىگوييم اصلاً تخصيص نخورده است و وقتى كه اصلاً
تخصيص نخورده باشد خواه ناخواه اينجور مىشود كه چنانچه گفتم سيره عقلاء هم همين
است كه راجع به موضوعات است نه راجع به احكام، دو آيهاى هم كه خوانديم راجع به
موضوعات است نه احكام. شايد بيش از 30 روايت در مسئله هست، شما اگر وسائل الشيعه
مطالعه كنيد، شايد 30 روايت در قرعه هست و هر 30 روايت در موردش عمل شده و همه در
موضوعات است نه در احكام و يك جا نداريم كه در احكام شارع مقدس بگويد قرعه بكش.
بناى عقلاء هم در احكامشان قرعه ندارند، در موضوعات شان قرعه هست همه جا، القرعة
لكل امر مشكل.
بگرديد ببينيد اين
حرف صاحب جواهر كجاست كه مىفرمايد به اندازهاى تخصيص
خورده كه تخصيص مستهجن است، يعنى بسيارى جاها گفته قرعه نه و فقط يكجا شاذ نادر
گفته قرعه آرى. شما پيدا كنيد ببينيد كجا اين تخصيصها هست و در موضوعات اصلاً و
ابدا در سيره عقلاء تخصيص نيست، در شريعت مقدس اسلام هم ما تخصيص پيدا نكرديم و
هركجا تخصيص پيدا كرديم، اين در حقيقت جاى قرعه نبوده، مثل همين قبله كه گفتم اين
اولاً اگر قائل شديم به چهار طرف نماز بخوان، علم اجمالى است، دليل هست، بعد از آن
تخيير است، كه ما مىگوييم يعنى رفع شرطيت، اما با بود شرطيت تخصيص خورده باشد،
ظاهرا جايى پيدا نمىشود.
فتلخص مما ذكرنا
اينكه تنبيه اول ما، اين تنبيهى است كه مشهور شده به اينكه ما قاعده قرعه نداريم،
براى اينكه تخصيص مستهجن خورده، پس هر جا اصحاب عمل كرده باشند، عمل مىكنيم و الا
خودما بخواهيم عمل كنيم، نمىشود. على الظاهر اين حرفى است كه لااصل له.
و صلى اللّه على
محمد و آل محمد.
-ابن ادريس حلى، السرائر، 3 جلد چاپ
دوم، مؤسسه نشر اسلامى، قم 1411 هـ.ق ج 2، ص
173.
-محمد بن الحسن
الطوسى، الخلاف، 6 جلدچاپ اول، مؤسسه نشر اسلامى، قم، 1417 هـ.ق ج 6، ص 338.
-محمد بن مكى
عاملى؛ شهيد اول، القواعد و الفوائد، 2 جلد مكتبة مفيد، قم ج 2، ص 183.
-ما بعد از تتبع زياد در كتاب وسائل
چنين جملهاى از مرحوم صاحب وسائل پيدا نكرديم.
-ظاهرا مراد
حضرت استاد مرحوم صاحب وسائل است، چون ايشان در الفصول المهمة فرمودهاند: باب 83
- ان القرعة لكل امر مجهول الا ما استسنى و پس از ذكر روايات فرمودهاند: «اقول: و
الاحاديث فى ذلك كثيرة، ذكرنا نبذة منها فى كتاب تفصيل وسائل الشيعه و ذكرنا جملة
من مواقع القرعة و معلوم ان هذا العموم له مخصصات كثيرة تستفاد من ذلك الكتاب و
غيره». محمد بن حسن حر عاملى، الفصول المهمة فى اصول الائمة، 2 جلد چاپ اول، مؤسسه
معارف اسلامى امام رضا عليه اسلام، قم، 1418 هـ.ق، 1376ش ج 1، ص 695 - 694.