جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)
  • پیام در پی شهادت جناب آقای اسماعيل هنيّه«رحمة‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: قاعده اصالة الصحة
    موضوع درس:
    شماره درس: 334
    تاريخ درس: ۱۳۷۷/۴/۳۰

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    قاعده اصالة الصحة مثل قاعده يد يك قاعده مهمى است براى مسلمانها و معناى قاعده اصالة الصحه اين است كه اگر كسى فعلى را بجا آورد، حالا اين فعل عملى باشد يا گفتنى؛ كارى انجام دهد، مثل اينكه جمله‏اى را گفت، كارى را انجام داد، غذائى را خورد، كارى كه صحت و فساد دارد بجا آورد و ما شك كرديم كه اين گفته مطابق با واقع است يا نه، اين دروغ گفته يا نه، يا اين عمل را درست بجا آورده يا نه، گفته‏اند بگو درست انجام داده، بگو درست گفته است.

    صحت در فعل غير اصالة الصحة فى فعل الغير به ما مى‏گويد اعمال مردم، گفتار مردم مطابق با واقع است، الا اينكه يقين پيدا كنى دروغ گفته يا عمل فاسدى است و تا اين يقين را پيدا نكنيم بايد بگوييم افعال ديگران مطابق با واقع است.

    در اين باره كه بعدا هم صحبت مى‏كنيم، يعنى اصالة الصحه فى فعل الغير بنحو قضيه طبيعيه، بنحو مجمل يك قضيه مسلمى است. مرحوم شيخ انصارى «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» تمسك فرموده‏اند به ادله اربعه براى اين اصالة الصحة فى فعل الغير.[1]

    از نظر كتاب دليل آورده‏اند باينكه قرآن مى‏فرمايد: «و قولوا للناس حسنا».[2] و معناى او اين است كه اگر فعلى را بجا آورد، اين را حمل كنيد بر صحت، بگوييد خوب است. اگر نخواهيد بگوييد خوب است،  بايد بگوييد بد است. اين آيه شريفه مى‏فرمايد درباره مردم خوب بگوييد. اين از نظر قرآن.

    از نظر روايت هم تمسك فرموده‏اند باينكه «ضع امر اخيك على احسنه»[3]؛ كار برادرت را حمل كن بر احسن. احسن در اينجا افعل التفضيل نيست، يعنى على حسنٍ. اگر كارى را انجام داد، بگو درست است، اگر قولى را گفت، ضع امره على حسنه، بگو درست است. كه مرحوم آخوند هم در حاشيه بر رسائل تمسك به همين روايت فرموده‏اند.

    ازنظر اجماع هم مرحوم شيخ انصارى تمسك فرموده‏اند به اينكه براى فقهاء ازاول فقه تا آخر مسلم است كه اصالة الصحة داريم و مى‏فرمايند اصالة الصحة قاعده سيال در فقه است.

    از نظر عقلى هم مى‏فرمايند اگر ما اصالة الصحة نداشته باشيم لازم مى‏آيد اختلال نظام، براى اينكه هر كارى انسان انجام بدهد ذو وجهين است، هر كسى چيزى بگويد ذو وجهين است؛ ممكن است درست باشد، ممكن درست نباشد، ممكن راست باشد، ممكن دروغ باشد و ما اگر با اين احتمال برويم جلو نه مى‏توانيم چيزى بخريم و نه مى‏توانيم چيزى بفروشيم، اختلال نظام لازم مى‏آيد. و اختلال نظام كه در اسلام جايز نيست، پس حتما اسلام اصالة الصحة دارد. اين هم قاعده عقلى او. ولو اينكه بعضى از اين چهار دليل پيش شيخ انصارى مخدوش است، اما بالاخره رد مى‏شوند باينكه اصالة الصحة ادله اربعه دارد واينكه حجت در فقه است و بلا اشكال است.

    راجع به آيه شريفه و همچنين راجع به روايات هيچ كدام دلالت ندارد بر بحث ما:

    اما معناى «قولوا للناس حسنا» يك امراخلاقى است، يعنى ما نبايد غيبت كنيم، نبايد تهمت بزنيم، بجاى اينها بايد تعريف مردم را بكنيم. «قولوا للناس حسنا» كه نظير او در آيات و روايات زياد داريم. حتى مثلاً مواظب باشيد منفى باف نباشيد و مثبت باف باشيد و اما اصالة الصحة فى فعل الغير، اينكه نمى‏دانم اين راست مى‏گويد يا نه، بگو راست مى‏گويد، من نمى‏دانم فعلى كه انجام داد صحيح انجام داد يا نه، بگو صحيح انجام داد، نماز استيجارى را از من گرفته است، نمى‏دانم خواند يا نه، بگو خواند، اينها را نمى‏شود با «قولوا للناس حسنا» درست كرد. «قولوا للناس حسنا» مى‏گويد سوء ظن به ديگران نداشته باش و تعريف ديگران را بكن، تخريب ديگران را نكن. چنانچه روايت هم همين است، ذيل روايت مى‏گويد اگر پنجاه نفر آمدند يك چيزى را گفتند درباره كسى، اما خودش منكر است و مى‏گويد نگفته‏ام تو آن‏ها را تكذيب كن و اين را تصديق كن.[4] به قول مرحوم آخوند در كفايه مى‏گويد معناى اينكه آن پنجاه نفر را تكذيب كن، اينكه ضد و نقيض مى‏شود. اگر پنجاه نفر آمدند، گفتند فلانى پشت سر تو حرف زده و خودش آمد و گفت نگفتم، كذبهم و صدقه. اگر بخواهيم از اين حجيت خبر واحد استفاده بكنيم، يا اصالة الصحة، معناى او اين است كه پنجاه نفر را تكذيب كن و يك نفر را تصديق كن و اين ضد مطلوب مى‏شود. لذا خود شيخ انصارى و ديگران روايت را اينجور معنا كرده‏اند كه «قولوا للناس حسنا» معنايش اين است كه حالا كه اين دارد عذرخواهى مى‏كند، به رخ او نكش. اين كسانى كه عادل نيستند و آمدند يك حرفى پشت سر او زدند، قبول نكن، يعنى ترتيب اثر نده و سوء ظن براى تو پيدا نشود.[5]

    يك بحث اخلاقى است كه ما بايد سوء ظن به ديگرى نداشته باشيم ولو مظنه ما هم قوى باشد؛ تا اينكه حجت بگويد بد است، ما بايد بگوييم خوب است ولو ظن ما هم قوى باشد ولو چندين نفر هم بيايند بگويند اين آدم بدى است، تو ترتيب اثر نده و معلوم است كه بعضى از اوقات احتياط بايد كرد. چند نفر بيايند بگويند اين آدم بدى است، چشم چرانى مى‏كند. او را در خانه ات راه نده، تصديق نكن و نبايد اطمينان به او پيدا كنيم، اما ترتيب اثر به اينكه او را تفسيق بكنيم، نباشد. به عبارت ديگر «قولوا للناس حسنا» اينها يك بحث اخلاقى است كه ربطى به فقه ما ندارد و اگر خواستيد بگوييد اينها ارشادى است. «قولوا للناس حسنا» ارشادى است. يعنى ببين عقل تو چه مى‏گويد، عقلت مى‏گويد منفى باف نباش، الا در مواردى كه بايدتفحص كنيم مثل اينكه مى‏خواهد دختر بگيرد از آقا، اينجا «قولوا للناس حسنا» معنا ندارد، حتما بايد تفحص كند ولو اينكه مردم بگويند آدم خوبى است و «قولوا للناس حسنا»، «وضع امر اخيك على احسنه» اينجا معنا ندارد. چرا؟ چون عقل ما مى‏گويد «قولوا للناس حسنا» اينجاها نيست. اگرما بخواهيم اين فرد را شريك خودمان قرار بدهيم، يا بخواهد رفت و آمد كند با خانواده ما، عقل ما مى‏گويد «قولوا للناس حسنا» اينجا معنا ندارد. برو دنبال تحقيق تا اطمينان به او پيدا كنى و با «قولوا للناس حسنا» كه نمى‏شود اطمينان حاصل كرد، با «ضع امر اخيك على احسنه» كه نمى‏شود اطمينان پيدا كرد. آنجاها كه ضرر و نفعى براى ما نداشته باشد. «قولوا للناس حسنا». اين امر اخلاقى ريشه اخلاقى دارد، يعنى ارشاد است. هم «قولوا للناس حسنا» ارشادى است و هم «ضع امر اخيك على احسنه». معناى ارشاد هم اين است كه تابع ما يرشد اليه است، ببين عقل تو چه مى‏گويد. اين دو تا دليل را كه نمى‏شود به او تمسك كرد براى ما نحن فيه.

    اما اجماع هم هست، اما محتمل المدركيه است چون ممكن است مدرك مجمعين همين آيه و روايت باشد، يا آن اختلال نظامى باشد كه مرحوم شيخ مى‏گويند و يك دليل براى اصالة الصحة نيست. روى اختلال هم اگرما بخواهيم بگوييم اصالة الصحة لازم نيست، اختلال نظام لازم مى‏آيد و با احدى نمى‏شود معاشرت كرد. اگر اين قاعده مهم‏تر از قاعده يد نباشد، حتما كمتر نيست. قاعده يد ممكن بود كه انسان در خانه‏اش نباشد، اما اصالة الصحة در خانه هم بايد باشد؛ زن راجع به شوهر و شوهر راجع به زن. لذا آن اختلال كه راجع به قاعده يد از امام صادق عليه‏السلام نقل كرديم آن «لما كان للمسلمين سوق»، همان اينجا هم مى‏آيد واگر شيخ انصارى مى‏خواستند تمسك به روايت بكنند، اگرتمسك به اين روايت كه قبلاً راجع به قاعده يد كردند مى‏كردند، خيلى بهتر بود.[6] براى اينكه «لما كان للمسلمين سوق» علت براى حكم بود. راوى سؤال كرده بود از بازار، حضرت فرمودند خريد و فروش بكن. سؤال كرده بود كه مى‏دانم بعضى از آنها فساد است. حضرت فرمودند اگر با احتمال تو بخواهيم بياييم جلو، «لما كان المسلمين سوق».[7]

    وصلى اللّه‏ على محمد و آل محمد.

     



    [1]- ر.ك: فرائد الاصول پيشين، ج 2، صص 393 - 389.

    [2]- سوره بقره، آيه 83.

    [3]- وسائل الشيعه، پيشين، ج 8، ص 614، باب 161 از ابواب احكام العشرة، ح 3.

    [4]- اين جمله كه «اگر پنجاه نفر چيزى را درباره كسى گفتند، اما خودش منكر اوست، تو آنها را تكذيب كن و اين را تصديق كن.» در ذيل روايت «ضع امر اخيك عن احسنه» نيامده است، بلكه در ذيل روايت ديگرى آمده است كه مرحوم شيخ آن را هم نقل كرده‏اند و عبارت روايت اين است: «يا محمد كذّب سمعك و بصرك عن اخيك. فان شهد عندك خمسون قَسامة انّه قال، و قال: لم اقل، فصدّقه و كذّبهم». وسائل الشيعه، پيشين، ج 8، ص 609، باب 157 از ابواب احكام العشرة، ح 4.

    [5]- «ولكنّ الانصاف: عدم دلالة هذه الاخبار الّا على انه لابد من ان يحمل ما يصدر عن الفاعل علىالوجه الحسن عند الفاعل و لا يحمله عن الوجه القبيح عنده، و هذه غير ما نحن بصدده». چون ما درصدد اثبات حمل فعل مسلم بر صحت هستيم و ملازمه‏اى بين صحت و حسن وجود ندارد.، فرائد الاصول، پيشين، ج 2، صص 391 - 390.

    [6]- مرحوم شيخ در ضمن دليل عقل مستقل به اين روايت هم تمسك كرده‏اند و فرموده‏اند: «مع ان الامام عليه‏السلام قال لفحص بن غياث ـ بعد الحكم بانّ اليد دليل الملك و يجوز الشهادة بالملك بمجرد اليد ـ : «انّه لولا ذلك لما قام للمسلمين سوق» فيدل بفواه على الاعتبار اصالة الصحة فى اعمال المسلمين، مضافا الى دلالته بظاهر اللفظ...». فرائد الاصول، پيشين، ج 2، ص 393.

    [7]- «لو لم يجز هذا لم يقم للمسلمين سوق». وسايل الشيعه، پيشين، ج 18، ص 215، باب 25 از ابواب كيفية الحكم، ح 2.

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365