اعوذ باللّه من
الشيطان الرجيم بسم اللّه الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل
عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحث ديروز اين بود
كه مرحوم آقا باقر بهبهانى «رضوان اللّه تعالى عليه»، فرمودهاند مرجّح جهتى مقدم
است بر مرجّح سندى، بر مرجّح صدورى. اگر دو تا روايت داشته باشيم، يكى از روايات
مرجّح جهتى داشته باشد و يكى مرجّح صدورى، گفتهاند مرجّح جهتى مقدم است و آن را
بايد گرفت، به اين معنا كه آنكه مخالف با عامه است را بايد گرفت و آنكه موافق با
عامه است را بايد طرح كرد ولو اينكه مرجّح صدورى هم داشته باشد يعنى مثلاً شهرت
روى او باشد. مرحوم آقا ميرزا حبيب اللّه رشتى خيلى پافشارى روى اين حرف دارند،
در مقابل شيخ انصارى كه مىفرمايند مرجّح صدورى مقدم بر مرجّح جهتى است.
ديروز گفتم مرحوم
آخوند همهاش را رد مىكنند و نصفى از كلام شيخ را متعرض شدهاند و آن اين بود كه
گفتند تمام مرجّحات برمىگردد به مرجّحات صدورى، مرجّح جهتى برگشت او به مرجّح
سندى است. دليل او هم اين بود كه معنا ندارد تعبد به سند شود و حمل بر تقيه بشود،
يعنى عمل به روايت نشود، لغو است. مرجّح صدورى همان مرجّح جهتى و است و همهاش
برمى گردد به اينكه شارع مقدس تعبد به سند نكرده است. چه جور اگر دو تا روايت با
هم متعارض شد، دو تا فتواى با هم متعارض شد، شما مىگوييد تعارضا تساقطا، هيچ
كدام. چرا هيچ كدام؟ يعنى تعبد به سند اينجا نيست. شارع مقدس بطور قضيه مهمله فرموده
است تعارضا تساقطا در دو تا روايت نه، بلكه يكى را بگير؛ اگر مرجّحى در كار است
مرجّح را بگير و اگر مرجّح در كار نيست، تخيير؛ اول توقف بعد هم تخيير. بالاخره
تخيير معنايش اين است كه عقل ما مىگويد دو تا روايت هيچ كدام حجت نيست شارع مقدس
هم تعبد كرده، فرموده مخيرى هر كدام را گرفتى آن حجت است. تعبد به سند مىكند، خود
اين تعبد به سند است، مرحوم آخوند مىفرمايند بنابراين ما اين تعبد به سند را لازم
داريم كه شارع مقدس بفرمايد صدق العادل مىفرمايد حالا اگر شارع بگويد صدق العادل،
اما به او عمل نكن. اين لغو است. كه ديروز گفتم همين حرف را مرحوم آخوند آنجاهايى
كه مضمون نتيجه عملى نداشته باشد مىگويند، يا همه مىگويند آنجا كه نتيجه عملى نداشته
باشد، لغو است. اين را در اصول گفتهايم كه اصل عملى آنجا حجت است كه نتيجه داشته
باشد و الا همين طورى نمىشود استصحاب جارى كنى.
كه ما ديروز گفتيم
حرف مرحوم آخوند حرف متينى است الا اينكه ما همه مرجّحات را برمىگردانيم به تمييز
حجت از لا حجت. اگر حرف ما باشد، اصلاً ما مرجّح نداريم، همهاش تمييز حجت از لا
حجت است، يك امر عقلى است. كه اگر يادتان باشد من باب تعارض را گفتم، اصلاً تعبد
در كار نيست. راجع به مرجّحات او تمييز حجت از لا حجت است، يك امر عقلى است، راجع
به توقف او هم يك امر عقلى است. آنجا كه نتوانيم توقف كنيم، تخيير بايد بكنيم، آن
هم يك امر عقلى است. يعنى تقريبا من باب تعادل و تراجيح را برگرداندم به باب احتياط
و باب تخيير ـ همان اصول عمليه ـ اگر عرض من را بفرماييد باز حرف مرحوم آخوند
بيشتر جاى مىگيرد. اين حرف اول مرحوم آخوند است.
بعد مرحوم آخوند
يك حرف ديگرى هم دارند، كه آن هم حرف متينى است. مىفرمايند اين مرجّحات مقدم و
مؤخر اصلاً ندارد و اينكه يك كدام مقدم، ديگرى مؤخر، اينجور نيست. آنكه ما از
رايات مىفهميم اين است كه اگر روايت ترجيح داشته باشد، بگير، اگر ترجيح نداشته
باشد توقف يا تخيير. لازمه حرف اين است كه اگر هر دو مرجّح داشته باشد، هيچ كدام
حجت نيست، براى اينكه دو تا مرجّح با هم تعارض مىكند، برمىگردد به همان توقف يا
تخيير. مىفرمايند اين مرجّحات اينجورى است، مخصوصا اگر كسى حرف شيخ را بزند و
بگويد ما اصلاً از مرجّحات مزيت مىفهميم و آن اين است كه اگر روايتى مزيتى بر روايت
ديگر داشته باشد ولو مرجّح منصوص هم نباشد، آن مرجّح را بگير. مرحوم آخوند
مىگويند روى فتواى مرحوم شيخ هم كه بهتر مىشود. ما دائر مدار اين هستيم كه يك
كدام بر ديگرى بچربد، حالا اگر هيچ كدام مرجّح نداشت، كه هيچ كدام بر ديگرى
نمىچربد. كجا به درد مىخورد؟ آنجا كه يك كدام مرجّح داشته باشد و ديگرى نداشته
باشد. پس اينكه مرجّح جهتى مقدم بر مرجّح صدورى باشد، يا مرجّح صدورى مقدم بر
مرجّح جهتى باشد، وجهى ندارد.
مرحوم آخوند
مىگويند نه حرف مرحوم بهبهانى درست است و نه حرف مرحوم شيخ، هيچ كدام مقدم بر
ديگرى نيستند. مىفرمايند بله اگر كسى مقبوله عمربن حنظله را بگيرد و بگويد ترتيب
شرط است، حرفى است. مقبوله عمربن حنظله اينجور بود كه گفت دو تا روايت متعارض است
چه كنيم؟ حضرت فرمودند خذ بما اشتهر بين اصحابك. گفت هر دو مشهور است، چه كنيم؟ فرمودند
خذ بما وافق الكتاب. گفت هر دو موافق با كتاب است، چه كنيم؟ فرمودند خذ بما خالف
العامة فان الرشد فى خلافهم. گفت هر دو موافق نيست، يا مخالف است، چه كنيم؟
فرمودند فاذن فخير. مرحوم آخوند مىگويند كسى استفاده كند، بگويد اين ترتيب شرط
است. اگراستفاده اينجور بشود، حرف شيخ انصارى مقدم مىشود بر حرف مرحوم بهبهانى،
مىشود: اول مرجّح صدورى، دوم هم مرجّح صدورى و در آخر كار نوبت مىرسد به مرجّح
جهتى. اين حرف شيخ انصارى است كه مىفرمايند اصلاً مرجّح جهتى فرع است ـ كه بعد
صحبت مىكنيم ـ اصل مرجّح صدورى است. مرحوم آخوند مىگويند اگر كسى اين را بگويد،
حرف شيخ بزرگوار زنده مىشود، نه حرف مرحوم بهبهانى يا آقا ميرزا حبيب اللّه
رشتى. بعد مرحوم آخوند اين ترتيب را مىزنند، مىفرمايند اما از اينكه در روايات
مىبينيم گاهى يك مرجّح ذكر مىشود، نه سه تا؛ مىگويد دو تا روايت با هم متعارض
است چه كنيم؟ مىفرمايد خذ بما وافق الكتاب. تمام شد. در بعضى از روايات دو تا
مرجّح را ذكر مىكند. در يك روايت ديگر سوال مىكند آقا دو تا روايت با هم متعارض
است چه كنيم؟ مىفرمايند خذ بما خالف العامة فان الرشد فى خلافهم. مىگويد تقيهاى
در كار نيست، مخالف و موافق با عامهاى در كار نيست چه كنيم؟ مىفرمايند فارجئه
حتى تلقى امامك. مرحوم آخوند مىفرمايند: از اينها مىفهميم ترتيب شرط نيست،
مىفهميم مرجّح مىخواهيم، نه ترتيب در ترجيح.
اين هم حرف خوبى
است. به قول مرحوم آخوند كسى بخواهد آن اطلاقات كه يكى را آورده بگويد نه و آنجا
كه دو تا باشد مرجّح صدورى است، آنجا كه سه تا باشد باز هم مرجّح صدورى است، لذا
مرحوم آخوند مىگويند خيلى بعيد است و نداريم نه اطلاقى داريم و نه تقييدى؛ يك كسى
بيايد اطلاقاتى كه يكى در او ذكر شده او را تقييد كند به مقبوله عمربن حنظله و
بگويد ترتيب شرط است، اينها بعيد است.
انصافا بعيد است،
براى اينكه اين روايتى كه اينها را گفته است در وقت عمل بوده و مىخواسته عمل كند
و يك ترجيح براى او گفته است. لذا شيخ انصارى مىفرمودند از همينها پى مىبريم كه
ما مرجّح مىخواهيم، چه منصوص باشد چه غير منصوص. على كل حالٍ مرحوم آخوند
مىفرمايند كه آنكه از روايات ترجيح استفاده مىكنيم اين است كه اگر يك روايت
مرجّح داشت، آن روايت را بگير، آنكه مرجّح ندارد او را رها كن و اگرمرجحى در كار نباشد
ديگر يا توقف يا تخيير. ما از روايت اين را مىفهميم و اما اينكه كدام مقدم بر
ديگرى است، اگر دو تا باهم تعارض شد چى؟ ديگر دليل نداريم، عقل ما مىگويد وقتى دو
تا با هم تعارض كردند هيچ كدام حجت نيست، اين مرجّح با آن مرجّح مىجنگد مىشود،
توقف ياتخيير. انصافا حرف مرحوم آخوند خيلى خوب است.
حرفهاى مرحوم آقا
ميرزا حبيب اللّه رشتى ـ اگر كفايه را مطالعه كرده باشيد ـ به هو كردن اقوى است
اقدم است، به اينكه يك دليل حسابى داشته باشد. در ضمن حرفها دو دليل دارند ـ بنابر
آنكه صاحب كفايه نقل كردهاند ـ يكى اينكه مىفرمايند اين مرجّح جهتى را شارع مقدس
گفته است او را رها كن شما مىخواهيد او را بگيريد؛ شارع مقدس فرموده فان الرشد فى
خلافهم، او را رها كن و عمل به او نكن و شما در حالى كه اينجا مرجّح جهتى هست،
همان را كه شارع گفته است رها كن، مىخواهيد بگيريد و هيچ عاقلى از اين حرفها مىزند؟
اين حرف اول ايشان است.
به آقا ميرزا حبيب
اللّه مىگوييم اگر اين حرف درست باشد در آنطرف هم هست، كه شارع فرموده خذ بما
اشتهر بين اصحابك و دع الشاذ النادر فان المجمع عليه لا ريب فيه. آنطرف مرجّح جهتى
است، يكى مرجّح جهتى است و موافق باعامه، از آن طرف آن هم شاد و نادر است و هر دو
را شارع مقدس فرموده است رها كن. اين را گفته است رها كن چون فان الرشد فى خلافهم است،
آن يكى را هم گفته است دع الشاذ النادر، گفته رها كن. حرف مرحوم آخوند مىشود كه
دو تا ترجيح هيچ كدام حجت نيست، نه اين حجت است و نه آن حجت است. چه طور شده كه از
شما حجت باشد، آن ديگرى حجت نباشد؟ اين معنا ندارد. به آقا ميرزا حبيب اللّه
مىگوييم هيچ عاقلى حرف امام صادق عليهالسلام را زير پا نمىگذارد كه امام صادق
عليهالسلام فرموده دع الشاذ النادر فان المجمع عليه لا ريب فيه. اين دليل اول
ايشان است كه راستى اين حرفها به ايشان نمىخورد.
حرف دوم ايشان اين
است كه مىفرمايند روايتى كه مطابق با تقيه است، اين دو تا حالت دارد: يا اصلاً
صار نشده، يا اينكه صادر شده تقيةً. اگر صادر نشده كه حجت نيست، اگر هم صادر شده
تقيةً آن هم حجت نيست.ايشان مىفرمايند بنابراين روايتِ موافق با عامه اصلاً حجت
نيست.
به آقا ميرزا حبيب
اللّه مىگوييم سه قسم دارد، چرا يكى را رها كردى؟ روايتى كه موافق باعامه است سه
تا حالت دارد: يكى اينكه صادرنشده باشد. دوم اينكه صادر شده باشد تقيةً سوم اينكه
صادر شده باشدلبيان حكم اللّه. ما خيلى روايت داريم كه موافق باعامه است و حجت هم
است.اينجورنيست كه همه گفتار شيعه مخالف با گفتار عامه باشد. آقاى بروجردى
مىگفتند اصلاً فقه شيعه تحشيه بر فقه عامه است. لذا ما بايد ببينيم عامه چه
گفتهاند تا بتوانيم تحشيه را درست كنيم و نمىتوانيم بگوييم هر روايتى كه از عامه
است يا اصلاً صادر نشده يا صادر شده تقيةً، پس نمىتوانيم بگوييم مرجّح جهتى مقدم بر
مرجّح صدورى است. ظاهرا آقا ميرزا حبيب اللّه دليل هم ندارند و گفتم اگر انسان
همه حرفهاى ايشان را مطالعه كند، مىبيند آن چيزى كه بعنوان دليل مىگويند به مقام
ايشان نمىخورد و هوى او را هم مرحوم آخوند جواب دادهاند به اينكه آن كه تالى تلو
معصوم عليهالسلام است درست گفته است. اين هم حرف آقا ميرزا حبيب اللّه.
وصلى اللّه على
محمد و آل محمد.
- «فاحتمال
تقديم المرجحات السندية على مخالفة العامة، مع نصّ الامام عليهالسلام على
طرح موافقتهم، من العجائب و الغرائب التى لم يعهد صدورها من ذى مسكنة فضلاً عمّن
هو تالى العصمه علما و عملاً». ميرزا حبيب اللّه رشتى، بدائع الافكار، ص 457.
- «امتناع التعبّد بصدور الموافق
لدوران امره بين عدم صدور من اصله بين صدور تقيةً و لا يعقل التعبد به على
التقديرين بداهةً». همان.