اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم بسم اللّه
الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحث اين بود كه آيا ثوابهايى كه بر مقدمه
واجب بار شده است، يا عقابهايى كه بر مقدمه حرام بار شده است، از اين ثوابها و از
اين گناهان چه
مىفهميم؟ و آيا مىشود بواسطه اين ثوابها و گناهان شبههاى كه جلو آمده، شبهه را
حل كنيم يا نه؟
اصل شبهه كه مرحوم آخوند داشتند اين بود كه
مىفرمودند جاهل مقصر اگر گفتيد معذور است، مأموربه را نياورده در حالى كه مأمور
به را
نياورده است مىگويند عملش صحيح است. از آن طرف هم مىگويند با اينكه عمل صحيح است
بايد كتك هم بخورد. كجا كتك بخورد؟ همانجا كه
مىتواند ياد بگيرد و خود عبادت را بياورد و نرود ياد بگيرد و عبادت را باطل بجا
بياورد، مىگويند كتك بخور و نمازت هم درست است و اعاده و
قضا هم ندارد و خود مرحوم آخوند از اين راه درست كردند كه اين مهم را آورده است،
نه اهم و كتك مىخورد روى ترك اهم. كه ما اشكال
داشتيم.
مرحوم كاشف الغطاء فرموده بود كه با ترتب او
را درست مىكنيم؛ مىگويد مأموربه را بياور و ان عصيت آنكه بجاى مأموربه است را
بياور. نماز
با حمد و سوره بخوان و اگر عصيان كردى جهلاً، نماز بدون حمد و سوره بخوان.
اين را هم گفتم ولو ترتب را ما قبول داريم
اما پيش بزرگان من جمله مرحوم آخوند اين ترتب ناتمام است.
حرف ديگر هم كه ديروز داشتيم اين بود كه
اينجور قائل بشويم، بگوييم در همين جهل به عنوان ترك مقدمه كتك مىخورد اما نه
براى اين
كه اين مقدمات يا ترك مقدمات واجب باشد يا حرام باشد، يعنى وجوب نفسى، حرمت نفسى،
براى اين كه به مطلوب برسد روى مقدمات ثواب بار
مىكند و براى اين كه به مغبوضش نرسد روى مقدمات حرام عقاب بار مىكند. كه ديروز
گفتم اين يك امر عرفى است كه گاهى يك مطلوبى دارد كه مىخواهد به اين مطلوب برسد
براى رسيدن به اين مطلوب روى مقدمات ثواب مىدهد، گاهى هم يك چيزى پيش مولى منفور
است، مىخواهد
حتما اين موجود در خارج نشود، براى اين كه مردم بترسند، براى اين كه مردم آن منفور
و منهى را نياورند، روى مقدمات عقاب بار مىكند. يك
مقدار بياييد روى اصل اوامر و نواهى، بسيارى از اوامر مستحبى كه شارع مقدس دارد با
آن ثوابهايى كه برايش بار است روى خود واجب، روى خود
مستحب، قطعا ثواب استحقاقى نيست. هر كه اين دعا را بخواند، ثواب يك حج و يك عمره
دارد. مسلم اين دعا و ثواب يك حج و يك عمره با هم
تناسب ندارد. هر كه برود در كربلا و عرفه در كربلا باشد، ثواب صد حج و ثواب صد
عمره دارد. نمىشود بگوييم ثواب مال اين است. يا در نهى او اگر
كسى ربا بخورد گناهش مثل كسى است كه با مادرش در خانه خدا زنا بكند. اين قدر عقاب
ندارد و تناسب ندارد با اين منهى عنه يا آن ثوابها تناسب
ندارد با آن مأمور به، پس اين ثوابها و عقابها براى چيست؟ براى اين است كه
مىخواهد به مطلوب برسد. به قول حضرت امام «رضوان اللّه تعالى عليه» مىخواهد
مردم سر و كار با ولايت پيدا كنند و راهش اين است كه براى رفت و آمد خدمت ائمه
عليهمالسلام خدا اينقدر ثواب بدهد و چون اوامر و نواهى تابع مصالح و مفاسد نفس
الامرى است، اگر يك چيزى مصلحت غير تامه و غير ملازمه داشته باشد اين رامولى مستحب
مىكند و اگر يك چيزى مصلحت تامه ملزمه داشته باشد، اين را بايد واجب كند و مستحب نمىشود
و آنكه مصلحت تامه ملزمه دارد، بخواهد ثوابش كمتر ازمستحب باشد، اين هم نمىشود.
لذا اين اختلافى كه ما بين بزرگان هست كه اگر
كسى سلام بكند نود ونه حسنه دارد و جوابش يك حسنه دارد، در حالى كه جواب سلام واجب
است، بايد نود ونه حسنه روى وجوب بيايد نه روى مستحب و اينكه حسنه مستحب بيشتر
است، بايد روى مصالح نفس الامرى مصلحت او
بيشتر باشد و مستحب يعنى چيزى كه مصلحت او كمتر از واجب است. حالا يك جا پيدا كنيم
كه ثواب واجب كمتر از مستحب باشد. گير مىكنيم
عقلاً، لذا بزرگان معمولاً جواب دادهاند به اينكه آن مستحب ملازم شده بايك امر
ديگرى، كه مرحوم آخوند نظيرش را در اجتماع امرو نهى
مىفرمودند. آن وقت در همين سلام مىگويند اين نود و نه حسنه يك حسنه است براى اين
كه سلام كرده است، اما نود و هشت حسنهاش براى
آن چيزى است كه ملازم است كه محبوبيت و وحدت و رفع كينه مىكند و آن در اسلام خيلى
مهم است لذا نود و هشت حسنهاش را مىدهند براى آن اتحاد و برادرى، يك حسنهاش را
مىدهند براى اين كه سلام كرده است. حرف اين است كه واجب آن است كه مصلحت تامه
ملزمه داشته باشد.
مستحب كدام است؟ آنكه مصلحت غير تامه، غير ملزمه داشته باشد از اين جهت اگر سلام
نكند گناه نكرده است، ولى اگر جواب سلام راندهد گناه
كرده است. اگر رفتيم روى مصالح بايد جواب دادن سلام ثوابش بيشتر باشد، در حالى كه
عكس است؛ سلام كردن نود و نه حسنه دارد و جواب
دادن يك حسنه دارد. گفتم مثل مرحوم آخوند و امثال مرحوم آخوند مىگويند آن مستحب
ملازم با يك امرى است كه ثوابها براى آن است، نه
براى سلام كردن و آن چيست؟ اتحاد و برادرى كه در اسلام مهمترين چيزها است و اما اينكه
ثواب مستحب بيشتر از ثواب واجب باشد، اينطور نيست،
جواب اينطور مىدهند.
در باب مقدمات هم همين طور كه مقدمات واجب
نبايد ثواب داشته باشد، مقدمات حرام هم نبايد گناه داشته باشد. همين طور كه در
اصول
خواندهايد مقدمه حرام، حرام نيست. گير مىكنند در گناهان كه بار است، خيلى از
گناهان بار بر مقدمه حرام است هم عرفا و هم شرعا، خيلى ثواب
بار بر مقدمه واجب است، هم شرعا و عقلاً. مثل حضرت امام مىفرمايند دانه ريخته
كبوتر بگيرد و ثواب مال مقدمه نيست، مال چيز ديگرى است.
كه شايد برگردد به حرف مرحوم آخوند، كه مىگويند ملازم با يك چيز ديگر است كه
روايات من بلغ را حضرت امام همين جور درست مىكنند كه
اسلام مىخواهد مردم رغبت كنند به مستحبات، مىگويد بياور ولو پيامبر نفرموده باشد
ثواب به تو مىدهند.
ما عرض مىكنيم اين ثواب و عقاب يك امر قرار
دادى است و اين دست شارع مقدس است. بايد لغو نباشد، نه اينكه تابع مصالح و مفاسد
نفس الامرى باشد قراردادى است و شارع مقدس يك مصالحى در نظر مىگيرد و يك قراردادى
روى مقدمات واجب، مقدمات مستحب،
مقدمات مكروه و روى مقدمات حرام مىكند. نبريد، تابع مصالح و مفاسد نفس الامرى
بكنيد، بگوييد اين قرارداد است، اينكه هر كه كربلا برود ثواب
يك حج و عمره براى هر قدمى به او مىدهند، اين ثواب اصلاً براى اين قدم نيست، اين
ثواب قرارداد شده. نظير جعاله مىماند كه مىگويد هركسى شتر من را پيدا كرد ده
هزار تومان به او مىدهم. ملاك چيست؟ اينكه شتر را پيدا كند اما روى همين جعاله،
يعنى همين جورى استحقاق ندارد و اين
قراردادها زياد است براى اين كه به ذى المقدمهاش برسد ثوابهاى بزرگى به مقدمه
مىدهد، براى اين كه ذى المقدمه در باب نواهى نيايد، گناهان بزرگى روى مقدمه مترتب
مىكند.
لذا اصل مقدمه ثواب ندارد، اصل مقدمه گناه
ندارد ولى ذى المقدمه است كه اين همه ثواب بار بر آن مىشود. هر چه ثواب بدهند كه
مردم
رغبت پيدا كنند به ولايت، كم است، اما اين كه كسى كربلا برود و بيايد اين ثواب را
ببرد، اين طور نيست، نه عقل پسند است، نه مصلحت اينقدر
هست كه ثواب اينقدر بدهند و نه مقدمه واجب و يا مقدمه مستحب ثواب دارد، هيچ كدام.
لذا قرار دادى است. وقتى قراردادى باشد، پيغمبر
اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم فرموده است من روى اين مقدمه ثواب مىدهم، خدا گفته
و مصلحت ثوابى ندارد. يا مقدمه حرام گناه دارد خود اين شىء گناه دارد يا نه؟
ندارد، قرارداد است. بله قرار دادى كه از طرف عقلا مىشود، قراردادى كه در اسلام
مىشود لغو نيست، مسلم يك چيزى در نظر دارد كه اين ثواب را مىدهد، مسلم يك چيزى
در نظر دارد كه اين كيفر را مىدهد. در باب زيارت ابى عبداللّه ترغيب مردم است به
ولايت، در مثل اين ربا خوردن تهديد مردم است از ربا خوردن، از مفاسد اجتماعى كه
ضرر به اقتصاد مىزند. خود مقدمه ثواب ندارد، خود مقدمه گناه ندارد، ولى براى خاطر
آن واجب نفسى، آن استحباب نفسى، آن كراهت نفسى، آن حرام نفسى، يك ثوابهاى قرار
دادى روى مقدمه مىآيد، يك كيفرهاى قرار دادى روى
مقدمات مىآيد.
اگر بپسنديد اين حرف را، بالاخره رفع اشكال
مىشود. اشكال اين است كه روى مقدمات چرا ثواب داده شده؟ روى مقدمات چرا كيفر داده
شده؟ مرحوم آخوند مىگفتند اگر صحيح باشد پس كتك چرا؟ ما جواب مىدهيم كه كتك روى
جهل او است. جهل كه كتك ندارد، براى اين كه
تعليم و تعلم كه واجب نفسى نيست. مىگوييم: بله جهل كتك ندارد، اما اگر مردم جاهل
باشند اسلام به خطر مىافتد، اگر مردم راستى عالم بودند، امام صادق عليهالسلام را
رها نمىكردند ابو حنيفه را بگيرند. شارع مقدس مىبيند «و من الناس من يعبد اللّه
على حرف فان اصابته خير اطمأنّ به و ان اصابته الفتنة انقلب على وجهه خسر الدنيا و
الاخرة ذلك هو الخسران المبين» روى اين جهل كيفر بار مىكند، يا روى تعليم و تعلم
باندازهاى ثواب مىدهد كه مىگويد ملائكه مىآيند بالهايشان را پهن مىكنند براى
تعليم و تعلم. حالا اين تعليم و تعلم ثواب دارد؟ نه. آن جهل كيفر دارد؟ نه. پس چى كيفر
دارد يا چى ثواب دارد؟ آن ذى المقدمه، چون ذى المقدمه خيلى مهم است، براى خاطر
اينكه آن ذى المقدمه تفويت نشود در واجبات، براى اينكه آن ذى المقدمه آورده نشود
در محرمات، روى مقدمات ثواب محيّر العقول مىدهند. لذا روايت من بلغ را حضرت امام
همين را مىگفتند، كه مفاتيح محدث قمى همهاش با روايات من بلغ درست است و اينكه
اين همه ثواب براى سوره اذا وقعه براى اين است كه مردم به قرآن روبياورند.
انصافا كلام خوبى است لذا نه اينكه اينجا
اشكال رفع مىشود، بلكه خيلى جاها اشكال رفع مىشود. «و من يطع اللّه و الرسول
فاولئك مع الذين انعم اللّه عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و
حسن اولئك رفيقا»؛ كسى اطاعت كند خدا و رسول را با نبيين و
صديقين و شهدا و
صالحين است و حسن اولئك رفيقا. اين همه ثواب را مىدهد براى اين كه مردم متقى
شوند، براى اين كه مردم مطيع پيغمبر و ولايت بشوند. مفاتيح
هم همين است، چه فرقى مىكند بين قرآن و مفاتيح. قرآن مىگويد هر كه اطاعت كند، با
پيغمبر است، مفاتيح هم مىگويد هر كه اين دعا را بخواند با پيغمبر است. اگر ثواب
است، ثواب قرار دادى است مثل هم است، اگر هم اشكال است، مال هر دو است و اشكال به
هيچ كدام وارد نيست.
لذا روى ذى المقدمه بايد حساب كنيم، شارع
مىخواهد به ذىالمقدمه برسد، يا مىخواهد ذى المقدمه ترك شود، لذا روى چيزهايى
جزئى ثواب مىدهد، روى مقدمه ثواب مىدهد، روى مقدمه كيفر مىدهد. اين مقدمه چون
موجب مىشود اشاعه فحشا شود، روى مقدمه اين همه
گناه آمده. روى مقدمات ثواب مىدهد يا عقاب مىدهد و اينها قرار دادى است نه
استحقاقى. عرض من خيلى بهتر است از جوابى كه كاشف الغطاء
داده، يا مرحوم آخوند و مرحوم محقق همدانى دادهاند. ما هر سه جواب را قبول داريم
و على كل حال اشكال حل مىشود.
و صلى اللّه على محمد و آل محمد.