اعوذ باللّه من
الشيطان الرجيم. بسم اللّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى
امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحث اين بود كه
اگر در نماز چيزى را زياد كرد آيا اين نماز باطل است يا نه؟ گفتم سه بحث
در اينجا شده است: يكى بحث مقتضى و مانع بود، كه
حضرت امام«رضوان اللّه تعالى عليه» داشتند و نتوانستيم بپذيريم.
يك بحث هم تعارض
بين من زاد فى صلاته فعليه الاعادة و بين حديث لاتعاد بود، كه و
اينجا را خيلى مفصل در بارهاش صحبت كرديم كه خلاصه بحث ديروز اين شد كه
«من زاد فى صلاته فعليه الاعادة» به ما مىگويند
هر چه توى نماز آمد،
عمدا، سهوا، جهلاً ـ قصورى يا تقصيرى ـ بعنوان جزء، بعنوان
شرط، يا نه بعنوان جزء و نه بعنوان شرط، از نماز، از غير نماز، نماز باطل است. اطلاق من زاد فى
صلاته به ما مىگويد هر چه غير نماز در نماز بيايد، گفتن باشد، يا بجا
آوردن، نماز باطل است. حديث «لاتعاد» مىگويد هر چه
آمد، نماز صحيح است، مگر آن
موارد استثناء لاتعاد الصلاة الامن خمس و من خمس، يكى طهور است، يكى
وقت، يكى قبله، يكى هم ركوع و يكى هم سجده. اين حديث لاتعاد به ما
مىگويد هر چه در نماز بيايد الا موارد پنجگانه، عمدا باشد، سهوا باشد، جهلاً
باشد، قصورى باشد، تقصيرى باشد، بعنوان جزء باشد، بعنوان شرط باشد، يا اصلا
چيز ديگرى باشد، نماز صحيح است.
تعارض واقع مىشود
بين حديث لاتعاد و حديث من زاد، مثلاً در حمد و سوره كسى دو تا
حمد بخواند، من زاد مىگويد نماز باطل است، لاتعاد الصلاة مىگويد نماز صحيح
است. چه كار بكنيم؟ چه بگوييم؟
ديروز گفتم بعضى
گفتهاند لاتعاد الصلاة، هيچ اصطكاكى با من زاد فى صلاته فعليه
الاعادة ندارد براى اينكه لاتعاد مختص به نقصيه است و من زاد
مختص به زياده است. اين يك وجه.
لازمه اين حرف اين
است كه اگر كسى حمد و سوره رانسيانا زياد بكند ـ دو تا سوره بخواند
ـ بايد نمازش باطل باشد و احدى نگفته است. براى اينكه
شما مىگوييد لاتعاد مختص آنجاست كه حمد را نخواند، يا سوره را نخواند و اين حمد را
خوانده، زيادى خوانده است. لذا اين حرف را نمىشود درست كرد، كه ما حديث
لاتعاد را اختصاص بدهيم به نقصيه و من زاد را اختصاص بدهيم به زياده و
رفع تعارض بكنيم. اين نمىشود و علاوه بر اين جمع، جمع
تبرعى و عقلى است و اگر ما بتوانيم اينجور جمع بكنيم، اصلا در فقه تعارض پيدا نمىكنيم.
لذا اين جمع برود كنار چون با فقه ما جور نمىآيد، بلكه فقها در بسيارى از جاها
تمسك كردهاند به حديث لاتعاد براى زيادى حمد و سوره، براى زيادى تشهد،
براى زيادى تسبيحات اربعه و گفتهاند نماز درست است.
بعضى گفتهاند
لاتعاد الصلاة الا من خمس مختص به اركان است. وقتى مختص به اركان شد،
آن من زاد مختص به اركان است، كه مرحوم آقاى
بروجردى مىگفتند من زاد فى صلاته يعنى من زاد فى صلاته ركعةً.
براى اين حرف هم
وجهى نداريم، چون اولاً تخصيص اكثر مىشود، يعنى من زاد فى صلاته
را مختص به ركعت بكنيم، يا مختص به اركان بكنيم تخصيص
اكثر لازم مىآيد. اين اينطور مىشود: من زاد فى صلاته يعنى ركعةً، مىشود تخصيص اكثر و
علاوه بر اين ايراد، به چه دليل بگوييم، من زاد فى صلاته يعنى ركعةً يعنى
اركانا؟
بعضى گفتهاند
حديث لاتعاد حكومت دارد بر حديث من زاد فى صلاته فعليه الاعادة.
چرا؟ براى اينكه استثناء دارد. حالا كه حكومت دارد لازمهاش
اين است كه من زاد فى صلاته ركنا، من زاد فى صلاته ركعةً فعليه الاعادة، يعنى گفتهاند وجه براى
تصرف من زاد حكومت حديث لاتعاد است.
در جلسه قبل گفتيم
اين هم معنا ندارد، براى اينكه حكومت نظارت دليل بر دليل است، استثناء
كه نمىتواند نظارت باشد و معناى نظارت
اين است كه اگر محكومى نباشد حاكم
لغو باشد، مثلاً يك دليل مىگويد: اذا شككت بين الثلاث و الاربع فابن على
الاربع. يك دليل ديگر مىگويد: لاشكّ لكثير الشك. اين را مىگوييم حكومت،
كه اگر ادله نبود لاشك لكثير الشك لغو بود و حالا لغو نيست، چون نماز
شكيّات دارد اين مىخواهد بصورت حكومت استثناء بكند و بگويند لاشك لكثير
الشك، نظارت مىخواهد و بالاخره وقتى حرفها را بررسى كنيم،
مىبينيم رفع تعارض بين من زاد فى صلاته فعليه الاعادة و بين لاتعاد الصلاة الا
من خمس، آنجورى كه بتوانيم در فقه چكشى بشود نداريم و نمىشود درست كرد
و على كل حال هر چه انسان فكر مىكند كه بخواهد بين حديث لاتعاد و بين
من زاد فى صلاته را از نظر فن اصولى درست بكند، نمىشود.
لذا در آن جلسه
قبل عرض كردم: من زاد فى صلاته فعليه الاعادة اصلاً معمولٌ به عند
الاصحاب نيست، مثل قضيه قرعه است كه از بس تخصيص
خورده است اصلاً مورد عملاصحاب نيست. از همين جهت فقهاء مىگويند جايى مىشود قرعه
را عمل كرد كه اصحاب عمل كرده باشند و اين معنايش اين است كه اصلاً
«القرعه لكل امر مشكل» برود كنار، هر كجا اصحاب عمل كردهاند، عمل كن
و هر كجا عمل نكردهاند، عمل نكن. اينجا هم همين است، من زاد فى صلاته را
يك جا نمىتوانيد پيدا كنيد كه خودش بتواند كار كند و هر كجا كه خودش بخواهد كار
كند، اجماع جلوى او را مىگيرد. از اول نماز تا آخر نماز من زاد نمىتواند
براى شما كار كند بله من زاد فى صلاته، اگر زيادى ركعت باشد، خود لاتعاد
مىتواند اين را بگويد باطل است. من زاد هم كه نداشتيم، لاتعاد اين را
مىگفت، اگر راجع به اركان است كه خود لاتعاد مىگويد باطل است و اگر راجع به
اجزاء و شرائط است، نماز صحيح است. چه كسى گفته است باطل است؟
همين جا مرحوم
آخوند چند سطر مىآورد به اينكه اگر بياورد و تشريع كند و ببندد، به نماز
در حالى كه مىداند از نماز نيست، مىگويند مأتى به آمده، قصد قربت هم كه
آمده، چه وجهى است براى فساد؟ عبارت كفايه را بخوانم.
مىفرمايند: «نعم
لو كان عبادةً»، مثل نماز «و اتى به كذلك»، يعنى زياد كنيم «على نحوٍلو
لم يكن للزائد دخلٌ فيه لما يدعو اليه وجوبه، لكان باطلا»،
براى اينكه قصد قربت ندارد «مطلقا او فى صورت عدم دخله فيه لعدم قصد الامتثال فى هذه
الصورة مع استقلال العقل بلزوم الاعادة مع اشتباه الحال
لقاعدة الاشتغال، و اما اتى به»، يعنى زياد كند عمدا «على نحوٍ يدعوه اليه على اىّ حالٍ»، يعنى
قصد قربت دارد و تشريع مىكند و اين را زياد مىكند «كان صحيحا و لو كان
مشرعا فى دخله الزائد فيه»؛ مشرع است در اينكه دخالت داده زائد را در نماز
«بنحوٍ مع عدم علمه بدخله فانّ تشريعه فى تطبيق المأتى مأموربه و هو
لاينا فى قصده الامتثال و التقرب به على كل حال». عبارت كفايه اين است كه
اگر اين مشرع باشد، قصد قربت داشته باشد صحيح است.
لذا حرف اين جور
شد كه اين من زاد فى صلاته فعليه الاعادة، تخصيص خورده باندازهاى
كه حتى مرحوم آخوند جرئت داشته صورت عمدى را هم
تخصيص بزند؛ بگويد اگر تشريع هم باشد و كسى سوره اضافه كند، در نماز در حالى كه مىداند
اضافه است بعنوان جزئيت، مىگويند نماز صحيح است. چرا نماز صحيح است؟ مىگويند
براى اينكه مأتى به مطابق با مأمور به است و قصد قربت هم داشته
است. لذا اين من زاد فى صلاته فعليه الاعادة اطلاق او معمول به نيست نزد
اصحاب و لاتعاد الصلاة اين معمولٌ به عند الاصحاب است همه جا. همه
جا لاتعاد الصلاة الا من خمس چكشى شده براى فقها و گفتم اينها مىگويند
نسيان فقط و بعضىها مثل مرحوم نائينى و استاد ما حضرت امام و خود من عمد
را بيرون كن، اما سهو را مىگيرد، قصور را مىگيرد، زياده را مىگيرد، نقصيه
را مىگيرد و قاعده ما در فقه اين است كه همه فقها تمسك مىكنند به حديث
لاتعاد الصلاة الا من خمس در صورت نسيان چه زياده و چه نقصيه، بعضى تمسك
مىكنند براى جهلش چه زياده و چه نقصيه، در صورت قصورى كه مشهور
است، جهل تقصيرى را هم بعضى از اصحاب فرمودهاند، بلكه اصحاب
فرمودهاند، الا اينكه اجماع آمده تخصيص زده حديث لاتعاد را. امروز تكرار بحث جلسه قبل بود. بحث فردا راجع به استصحاب
است.
و صلى اللّه على
محمد و آل محمد.
-وسائل الشيعه ج 5، ص 332، باب 19، از
ابواب خلل، ح 2.
-وسائل الشيعه
ج 1، ص 260، باب 3، از ابواب وضو، ح 2.