اعوذ باللّه من
الشيطان الرجيم بسم اللّه الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل
عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
تنبيه سومى كه
مرحوم شيخ «رضوان اللّه تعالى عليه» منعقد كردهاند و مرحوم آخوند هم از شيخ
متابعت كردهاند، اين است كه فرمودهاند: علم اجمالى آنجا منجز است كه شبهه محصوره
باشد، مثلاً دو تا ظرف، ده ظرف، بيست ظرف، اما اگر شبهه غير محصوره شد، فرمودهاند
ديگر اجتناب لازم نيست. مثل اينكه مىدانم يك حلب پنير نجس آمده در اصفهان، در چه
مغازهاى؟ كجا؟ نمىدانم، به اين مىگويند شبهه غير محصوره و مرحوم شيخ گفتهاند
از اطراف اين شبهه لازم نيست اجتناب بكنند. آنكه مرحوم شيخ روى آن ادعاى ضرورت
كردهاند اين است كه از شبهه غير محصوره اجتناب لازم نيست. بنابراين اگر مىدانيم يك
حلب پنير نجس آمده در اصفهان مىتوانم بروم در مغازه و پنير بگيرم و بخورم. چرا
اجتناب لازم نيست؟ هر كس چيزى گفته است.
بعضى مسأله ما را
برگرداندهاند به مسأله ديروز و گفتهاند به خاطر اين كه غير مبتلابه است. همه پنيرهاى
اصفهان كه مبتلابه شما نيست، چون بعضى از اطراف غير مبتلابه است آن دليلى كه
مىگفت اگر شبهه غير مبتلا به باشد، آن شبهه كه مبتلا به است اصل دارد، اين از
همان باب است.
بعضىها
برگرداندهاند اين را به تنبيه اول و گفتهاند براى اين كه ضرورت و اضطرار است. قاعده
حرج، قاعده ضرر، قاعده اضطرار به ما مىگويد اگر
شبهه غير محصوره شد، ديگر اجتناب لازم نيست.
اين دو تا دليل
ظاهرا ناتمام است به اين معنا كه دليل اخص از مدعاست. حالا فرض بفرماييد كسى براى
او هيچ ضرر و حرجى نيست كه پنير نخورد، اگر دليل ما حرج شد، اگر دليل ما قاعده ضرر
و اضطرار شد معنايش اين است كه از شبهه غير محصوره بايد اجتناب كرد و اين را ما
نمىخواهيم بگوييم، بلكه ما مىخواهيم بگوييم شبهه غير محصوره لازم الاجتناب نيست
مطلقا چه ضررى باشد، چه نباشد، چه حرجى باشد چه نباشد، چه مضطرٌاليه باشد چه
نباشد. حرج و ضرر و اضطرار اگر بخواهد براى شما كار كند شخص بايد باشد و الا اگر
گفتيد سيره عقلاء و مدرك او ضرر، مىگويم ضرر هيچى.
لذا اين آقا كه
گفته است اضطرار، گفته ضرر، گفته حرج، به او مىگوييم ضرر و حرج نوعى است، يعنى
مدرك حكم، يا نه بلكه شخصى است، خودش
بخواهد كاربكند؟ اگر خودش بخواهد كار كند دليل اخص ازمدعى است به اين معنا كه اگر
جايى ضرر و حرج و اضطرار هم نباشد باز از شبهه غير محصوره بايد اجتناب كرد.
مىداند گوسفند ميتهاى آمده در اصفهان، كى، كجا؟ نمىداند، و حالا اين گوشت مرغ
نمىخورد، نه ضرر است نه حرج است نه اضطرار.
پس بنابراين اگر
مدرك اينها باشد، اجتناب و عدم اجتناب دائر مدار حرج و ضرر است نه اينكه از شبهه
غير محصوره اجتناب بايد نكنم، بلكه بايد از
ضرر اجتناب بكنم، از اضطرار بايد اجتناب بكنم. ادلهاى كه ملاكگيرى مىكنيم و
مىگويد ملاك حرج، آن دليل حجت است. از اين جهت هم ما پيش
فقهاء كسى را نداريم كه بگويد حرج نوعى رافع تكليف براى همه است، احدى اين را
نگفته است. ضرر نوعى رافع تكليف براى همه نيست، ضرر نوعى رافع تكليف براى نوع است،
نه براى فرد و شخص. لذا ما هيچ جا در فقهمان نداريم كه ضرر نوعى رافع تكليف باشد،
اضطرار نوعى رافع تكليف براى همه باشد، يعنى رافع تكليف حتى براى آن كه ضرر براى
او نيست، اضطرار نيست براى او؛ تا حال كسى اين را نگفته است. ولو اينكه ضرر نوعى،
حرج نوعى، اضطرار نوعى، ملاك حكم باشد كه حكم بيايد، آن دليل حجت است، كه گاهى
سيره عقلاء، گاهى روايت است. بله آنكه براى ما كار مىكند ضرر شخصى است، اضطرار
شخصى است، حرج شخصى است. اگر براى شخص كسى چيزى ضرر داشته باشد، مثل وضو شخصى كه
سابقا هم مىگفتم، مثلاً در باب قروح و جروح فقها فتوى دادهاند، گفتهاند مثلاً
اگر پاى كسى زخم است و دمل دارد و اين دواى نجس روى او است، كهنه نجس است، شلوار
نجس است، گفتهاند با اين مىتواند نماز بخواند ولو اينكه مىتواند او را تطهير
كند، گفتهاند باز مىتواند با همين نجس نماز بخواند. گفتهاند به چه دليل؟
نگفتهاند بخاطر حرج نوعى، ضرر نوعى، گفتهاند براى اينكه ماروايت داريم؛ روايت به
ما مىگويد اگر پا زخم باشد دارو روى زخم باشد، شلوار نجس روى اوباشد ولو اينكه مىتواند
تطهير كند لازم نيست. در فقه مان يك جا نداريم كه روى ضرر نوعى، حرج نوعى، اضطرار
نوعى حساب شده باشد، بلكه روى دليل حساب شده است.
وقتى چنين باشد
اگر شبهه غير محصوره براى نوع مردم ضرر داشته باشد اجتناب از او براى نوع مردم به
قاعده ضرر، به قاعده حرج، به قاعده رفع ما
اضطروا اليه لازم است، بايد اجتناب كنند اما براى شخص من كه ضرر ندارد، حرج ندارد،
رفع ما اضطروا اليه ندارم، وقتى ندارم چى مىخواهد جلوى من را بگيرد؟ اگر در شبهه
غير محصوره بگويد لازم نيست اجتناب بكنى، مىشود دليل اخص از مدعا.
لذا اگر بخواهم از
راه اضطرار بيايم جلو و شبهه غير محصوره را برگردانيم به فرع اول و بگوييم هر كجا
در شبهه محصوره و در شبهه غير محصوره
اضطرارى در كار باشد لازم نيست اجتناب كردن از طرف ديگر، كه مرحوم آخوند مىگفتند
مطلقا لازم نيست، چه قبل از علم و چه بعد از علم چه، لا على التعيين و چه على
التعيين، نمىشود. بخواهيم هم بحث را برگردانيم باينكه مبتلابه نيست، اين هم
نمىشود، براى اين كه اگر براى كسى مبتلابه است؛ تصميم بگيرد از همه جا پنير
بگيرد، بايد بگوييم اين آقا بايد اجتناب بكند، در حالى كه دليل ما به قول مرحوم
آخوند مىگويد ضرورت است، مىگويد مبتلا به باشد، يا نباشد، حرج باشد يا نباشد،
شبهه غير محصوره لازم الاجتناب نيست. بنابراين برگرداندن فرع سوم به فرع اول يا به
فرع دوم درست نيست.
بعضىها گفتهاند
دليل او سيره عقلاست كه اجتناب از شبهه غير محصوره نمىكنند.
آيا اين سيره
عقلاء درست است؟ در مهام امور هم همين جورها است؟ مثلاً اگر عقلا بدانند يك گوشت
سمى در اين مغازهها هست، اجتناب مىكنند يا نه؟ اگر اينجا گير بكنيد اين حرف هم
ناتمام مىشود كه بگوييم سيره عقلا داريم. مگر اين كه كسى مهام امور را اصلاً
بيرون كند.
اگر يادتان باشد
در دفع ضرر محتمل من به مرحوم شيخ و مرحوم آخوند مىگفتم كه دفع ضرر محتمل پيش
عقلا لازم الاجتناب نيست و اينكه مشهور
شده كه دفع ضرر محتمل پيش عقلا لازم است، مىگفتيم نه و بناى عقلاء در ضرر محتمل
اين است كه اينها اقدام هم مىكنند بر ضرر محتمل، وقتى ببينند. يك نفعى در كار
است. الا اينكه در مهام امور مىگفتم اين حرف در دفع ضرر محتمل درست است. مثال
مىزدم كه اگر مرحوم آقاى آخوند احتمال خيلى ضعيف بدهد اين ظرف در مقابلشان شراب
است، العياذ باللّه اگر بخورند مست مىكنند و مىآيند در كوچه و اسلام را از بين
مىبرند، آيا مىخورند؟ نه با اينكه كل شىء طاهر هم دارد، كل شى لك حلال هم دارد،
مىگفتيم كل شىء طاهر، كل شىء حلال اينجا جارى نيست. اگر كسى اينجور بگويد كه
شبهه غير محصوره لازم الاجتناب نيست، الا در مهام امور و مهام امور ربطى به بحث ما
ندارد، آنوقت دليل اين آقا درست در مىآيد كه سيره عقلاء داريم به اينكه شبهات غير
محصوره لازم الاجتناب نيست.
و صلى اللّه على
محمد و آل محمد.