اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم. بسم اللّه
الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى
يفقهوا قولى.
آيا اصل در اطراف علم اجمالى جارى مىشود يا
نه؟
مشهور در ميان فقهاء و اصولين مىگويند اصل
در اطراف علم اجمالى جارى نمىشود و همين طور كه با علم اجمالى
اسقاط تكليف مىتوانيم بكنيم،
اثبات تكليف هم مىشود، وقتى اثبات تكليف شد، اشتغال يقينى برائت يقينى مىخواهد
بايد احتياط كرد و احتياط اين است كه در مثل انائين مشتبهين از هر دو اجتناب
كنيم و در مثل وجوب نماز جمعه يا ظهر هر دو را بياوريم و بالاخره بايد در
علم اجمالى احتياط كرد؛ اگر واجب باشد هر دو را بياورد، اگر حرام باشد، هر
دو را ترك كند. اين مشهور در ميان قدماء و در ميان متأخرين است.
در مقابل اين قول مشهور در اصول، عدهاى
هستند كه مىگويند اثبات تكليف به علم اجمالى نمىشود؛ بعبارت ديگر در
اطراف علم اجمالى مىشود
اصل جارى كرد. از قدما و متأخرين مرحوم آقاى حسين خوانسارى آن مرد بزرگ كه
معروف است به عقل حادى عشر، مرحوم ميرزاى قمى «رضوان اللّه تعالى عليه» در
قوانين، مرحوم محقق خراسانى در كفايه، هر دو استاد بزرگوار ما مرحوم بروجردى و
آقاى داماد، اينها قائلند به اينكه اصل در اطراف علم اجمالى جارى است.
مرحوم آخوند در كفايه مىفرمايند: كه اگر ما علم به تكليف منجز نداشته
باشيم و علم به تكليف بالفعل باشد، جريان اصل در اطراف علم اجمالى
بلا اشكال است، براى اينكه اصل مىآيد و مىگويد تكليف منجز اينجانيست. ـ آن وقت
در كفايه ديدهايد ـ با ان قلت قلت و اينجورى مىروند جلو و بالاخره دست از
حرفشان برنمى دارند و مىگويند كل واحد از اطراف مشكوك است و مىگويند رفع ما لا يعلمون. مثلاً يكى
انائين مشتبهين را مىدانيم اينها نجس است، كدام؟ نمىدانيم. مرحوم آخوند مىگويند
يكى را برمى دارد و مىگويد نمىدانم پاك است يا نجس، كل شىء طاهر حتى
تعلم انه قذر. اين بااصل مىشود پاك و مىشود خورد. مىآيد در آن طرف
ديگر مىگويد اين هم بخصوصه مشكوك است، ممكن است نجس آن يكى بوده
كه خوردهام، كل شىء طاهر حتى تعلم جارى مىكند و اين را هم
تناول مىكند. از اينكه كل واحد مشكوك است اشكالى در مسأله نيست. از نظر
اينكه مصداق كل شىء طاهر است هم اشكالى در مسأله نيست. فقط يك اشكال
در مسأله مىماند و آن اين است كه بعد علم پيدا مىكند كه كار حرامى
كرده است. مرحوم آخوند مىگويند بعد علم پيدا مىكند كه نجس خورده است، نه
كار حرام كرده، براى اينكه تكليف
منجز در كار نبوده و آن كه در كار بوده نجس بوده است، اما تكليف منجز را زير پا
نگذاشته است.
الا اينكه اگر دليل ديگرى جلوى ما را بگيرد و
بگويد مسلم در روز جمعه تكليف متنجزاست، ديروز مىگفتيم اگر اين باشد
از بحث ما بيرون است. اگر
بداند تكليف منجز هست، مثل مهام امور است، بايد احتياط كند و كارى به علم اجمالى ندارد
در روز جمعه مولى گفته است حتما الصلوة لا يترك بحال. اين مىداند تكليف منجز در كار است، بخواهد با
رفع ما لايعلمون بگويد نماز جمعه واجب نيست، باآن تكليف منجز سازگار نيست.
راجع به نماز ظهر هم بخواهد رفع ما لا يعلمون جارى كند، با آن تكليف
بالفعل به علم تفصيلى سازگار نيست، چون نيست. اصل جارى نيست. نه براى خاطر علم
اجمالى، براى اينكه در مهام امور است. بعبارت ديگر در مهام امور، روى قول
مرحوم آخوند آنجا كه بدانم تكليف منجز است، اين بحث ما نيست. اگر كسى
يقين داشته باشد تكليف منجز هست، از بحث ما بيرون است. در شبهه بدوى او
همين است؛ در شبهه بدويه اگر كسى بداند تكليف منجز در بين است، در
شبهه بدويه هم آنوقت اصل جارى نيست. و هيچ اصل عقلانى نمىتواند كار بكند،
در مهام امور بايد احتياط كرد.
ولى حرف در اين است كه در اطراف علم اجمالى آيا تكليف منجز هست يا نه. لذا همه
اشكالهاى شما در اين است كه حرمت را از نجاست جدا نمىكنيد، مىگوييد هر كجا نجاست هست، حرمت هست، حرام
منجز هست.
مرحوم آخوند مىگويد هر كجا نجاست است، ممكن
است حرام باشد، ممكن است حرام نباشد؛ اعم است، وقتى اعم است،
ماييم و كل شىء طاهر.
انصافا دليل خيلى خوب است و عمده دليل اينها
كه مىگويند اصل در اطراف علم اجمالى جارى نيست دو تا دليل زرق و
برقدار دارند، يكى اينكه آقا
شما علم تفصيلى داريد و با علم تفصيلى چه جور مىخواهيد كل شىء طاهر جارى
كنيد؟ و اين جريان اصل در اطراف علم اجمالى منافات دارد با علم تفصيلى
شما.
آقاى بروجردى جواب مىدهند به اينكه منافات
دارد با علم تفصيلى شما به نجاست، نه با علم تفصيلى شما به حرمت. شما
بايد اول مثل نجاست كه قطعى است حرمت منجز قطعى بياوريد در كار،
آنوقت بگويى جارى نيست و اين حرمت قطعى معلوم نيست كه در كار باشد.
استاد بزرگوار ما مرحوم داماد«رضوان اللّه
تعالى عليه» بعد از آنكه ادله آن كسانى كه به عدم جريان اصل قائلند را رد
مىكردند، حرف مرحوم آخوند را
اثبات مىكردند. كه ايشان هم در فقه نه، بلكه در اصول مىخواهند يك قاعده درست كنند
براى اينكه شبهات غير محصور و عدم ابتلاء و امثال اينها را
مىخواهند درست كنند، اين قاعده را اينجا درست كردهاند. لذا آقاى داماد مىفرمودند:
اما در فقه، ما رواياتى داريم كه آن روايتها به ما مىگويد در
اطراف علم اجمالى بايد اجتناب كرد. از آن روايتها پى مىبريم كه تكليف منجز در كار
است.
مرحوم آخوند در كفايه، آقا حسين خوانسارى و
مرحوم محقق ميرزاى قمى مىفرمايند ماعلم منجز به تكليف نداريم.
چنانچه مرحوم آخوند در اين دو
صفحه اين طرف و آن طرف مىزنند و مىترسند كه بگويند، اما مرتب روى اين قاعده كه
ماتكليف منجز بالفعل نداريم و آنكه داريم نجاست است، نه تكليف منجز
بالفعل تأكيد مىكنند و مىفرمايند: همين قدر كه شك در تكليف منجز داشته
باشيم بس است براى اينكه اصل در اطراف علم اجمالى جارى بشود. آقاى داماد درست مىكردند حرف مرحوم آخوند را
و مىگفتند از نظر اصولى اشكال نيست ولى در فقه يك رواياتى داريم كه
آن روايتها به ما مىگويند در اطراف علم اجمالى اجتناب كن و از آنجا پى
مىبريم كه در اطراف علم اجمالى تكليف منجز هست و لا فرق بين علم اجمالى و
علم تفصيلى در اثبات تكليف چنانچه لا فرق در اسقاط تكليف.
مرحوم داماد رواياتى نشان مىدادند كه خوب
است بخوانيم.
1ـ روايت 2 و 14 از باب
8 از ابواب ماء، مطلق، جلد اول وسائل: در اين روايتها سؤال اين است كه سؤال مىكند كه آقا
من دو تا ظرف دارم، مىدانم
يكى از اينها نجس است، حالا مىخواهم وضو بگيرم آيا با يكى از اين آبها وضو بگيرم
يا نه؟
حضرت مىفرمايند«يحريقهماجميعا و يتيّمم»؛
مىفرمايند هر دو رابريز و تيمم كن.
آقاى داماد مىگويند ببين. در اطراف علم
اجمالى نمىگويد اصل جارى كن و وضو بگير، بلكه مىفرمايند هر دو را
بريز و تيمم كن و اينكه فرمود «يحريقهما جميعا و يتيمم» يعنى تكليف
منجز اينجا هست و چنانچه مىدانى نجس دارى؛ اجتنب عن النجس دارى،
اينجا تكليف منجز دارى.
ديگر ما ورد فى وجوب الصلوتين فى الثوبين
المشتبهين؛ روايات باب 64 از ابواب نجاسات، جلد دوم وسائل كه روايت هم
زياد است. سؤال مىكند كه
مىدانم عبايم يا قبايم نجس است چه كنم؟ حضرت مىفرمايند هر دو را بكن و نماز بخوان،
يا دو تا نماز در هر لباس بخوان.
اگر مىشد در اطراف علم اجمالى اصل جارى شود،
ديگر صلوتين فى ثوبين معنا ندارد.
روايت 3: ما ورد فى غسل الثوب كله اذا لم
يعلم مورد النجاسة. روايات باب 7 و 16 از ابواب نجاسات مىگويد يك قطره
نجاست به لباس من ترشح
كرد و نمىدانم به كجاى عباى من ترشح كرده است. چه كنم؟ مىفرمايند: همه عبا را
بايد شست. در حالى كه يك قطره نجاست از ملاقى اين عبا
طورى نيست، اما اينكه با اين عبا بخواهى نماز بخوانى نمىشود، بلكه روايت مىگويد
همه عبا را بخاطر آن علم اجمال بايد شست.
روايت 4: ما ورودت فى جواز بيع اللحم المذكى
اذا اشتبه بغير المذكى بالكافر.
مىگويد دو تا گوسفند است، يك كدام ذبح شرعى
شده و يك كدام ذبح شرعى نشده است. خودم نمىتوانم بخورم؟ آيا به
كافر مىتوانم بفروشم يانه؟ مىفرمايند طورى نيست.
همين علم اجمالى است، اگر اصل بشود اصل جارى كرد
خودش مىخورد، چرا به كافر بفروشد.
همين كه در ذهن سائل است، كه نمىشود خورد و
سؤال مىكند: حالا كه مسلمان نمىتواند بخورد، آيا به كافر
مىتوانم بفروشم يا نه؟ مىفرمايد
نمىتواند، دليل بر اين است كه از اطراف علم اجمالى بايد اجتناب كرد. اين روايات در
باب 36 از ابواب اطعمه محرمه، ج 16 وسائل نقل شده است.
روايت 5: ماوردت فى جواز القرعة فى قطعية
الغنم اذا علم اجمالا فيه المؤطوئة؛ يك گوسفند موطوئه شده و رها شده در
گله گوسفند، علم اجمالى
مىگويد از همه گله بايد اجتناب كرد. آنوقت حضرت مىفرمايند بله بايد از همه اجتناب
كرد الا اينكه القرعة لكل امر مشكل؛ قرعه بزن، يكى از اينها را با قرعه
بيرون ببر ما بقى حلال مىشود.
روايت 6: فى وجوب الاحتناب عن اكل الجبن و
السمن اذا علم اجمالا بالاختلاط بالحرام.
اين جبنى كه اينجا مىگويد دو سه روايتة
داريم: يك دسته كه بحث ما نيست و آن اين است كه مثلاً در اين اصفهان
مىدانم يك پنير نجس هست. اين بحث ما نيست، اين علم اجمالى است كه مبتلى به
نيست و شبهه غير محصوره است.
اما اين روايات چيز ديگرى را مىگويد؛
مىدانم يك حلب پنير يا روغن نجس در اين مغازه است لذا بايد از همه اجتناب
كرد. اين روايات در باب 64 از
ابواب اطعمه محرمه آمده است.
بقول مرحوم داماد، روايت زياد است. شما اگر
از اول فقه تا آخر فقه برويد جلو با آن ديد كه در اطراف علم اجمالى بايد
اجتناب كرد بااينكه در اطراف علم اجمالى اگر واجب است بايد هر دو را آورد.
شايد بتوانيد صد روايت پيدا كنيد. فتلخص اينكه قاعده به ما مىگويد اصل در
اطراف علم اجمالى جارى است و حرف مرحوم آخوند نتايجى كه بعد مىخواهند
بگيرند درست است الا اينكه از نظر فقهى در موارد مختلفه بايد از اطراف علم
اجمالى اجتناب كرد، يعنى علم اجمالى مثل علم تفصيلى است در اثبات تكليف و
اسقاط تكليف هر دو.
و صلى اللّه على محمد و آل محمد.
-وسائل الشيعه، ج 1، ص 113 و 116، باب
8 از ابواب الماء المطلق، ح 2 و 14.
-وسائل الشيعه،
ج 2، ص 1082، باب 64، از ابواب النجاسات، ح 1.
-وسائل الشيعه
ج 2، ص 1006 و 1024، باب 7 و 16، از ابواب النجاسات.
- وسائل الشيعه ج 16، باب 36، از
ابواب الاطعمة المحرمة، ح 1 و 2.
-وسائل الشيعه،
ج 16، باب 30، از ابواب الاطمعة المرحمة، ح 1و2.
-وسائل الشيعه
ج 16، ص 495، باب 64، از ابواب الاطعمة المحرمة.