اعوذ باللّه من
الشيطان الرجيم. بسم اللّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل
عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحث اين بود كه
شيخ بزرگوار در احتياط راجع به شبهات وجوبيه يك اشكال كردهاند و گفتهاند در
شبهات وجوبيه احتياط ممكن نيست و احتياط
مربوط به شبهات تحريميه، يا مربوط به شبهات موضوعيه است و اينجا آمده اين است كه
شبهات وجوبيه اگر تعبدى باشد، قصد تقرب مىخواهد و بايد قربة الى اللّه آورده شود
و براى قربة الى اللّه آوردن بايد امر داشته باشد تا امر داشته باشد، چه جور
مىتواند قصد تقرب بكند؟ پس قصد تقرب متوقف بر قصد امر است، آن هم امر معلوم و در
شبهات وجوبيه تعبديه ما نمىدانيم امر هست يا نه، پس قصد تقرب نمىشود وقتى قصد
تقرب نشد، نماز باطل است، يا آن مشتبه تعبدى باطل است.
ما ديروز گفتيم
نمىدانيم شيخ بزرگوار چه مىخواهند بگويند و ديگران هم اقرار كردهاند كه
نمىدانيم چه مىخواهند بگويند. در باب علم اجمالى همين اشكال را كردند و خودشان
هم جواب دادند؛ اشكال كردند كه در تعبديات قصد امر مىخواهيم، تا قصد تقرب بشود و
قصد تقرب تا امر نباشد، نمىشود و اينجا نمىدانم امر هست يا نه، پس نمىتوانيم
احتياط بكنيم و جواب دادند به اينكه اتيان به محتمل الامر خيلى بهتر در او قصد
تقرب هست، تا مقطوع الامر. يك دفعه مىداند نماز جمعه واجب است، مىرود نماز جمعه
مىخواند. اما يك دفعه نمىداند نماز جمعه واجب است يا نه مىرود نماز جمعه
مىخواند رجاءً، اينجا معلوم است آقاتر است و اين بدعت هم نيست، چون بدعت آن است
كه مىدانم امر نيست و نسبت مىدهم به خدا. اين بدعت است
انصافا نمىدانيم
مرحوم شيخ اينجاچه مىخواهند بگويند.
شيخ بزرگوار وقتى
مىگويند نمىشود و نشدن او هم براى اينكه قصد تقرب مىخواهيم و قصد تقرب در امر
معلوم است، آن وقت چهار دليل
مىآورند براى اينكه امر معلوم درست كنند. بعبارت ديگر ملتزم به اشكال مىشوند كه
لايمكن در شبهات وجوبيه تعبديه احتياط كنند و چهار دليل
مىآورند به اينكه در شبهات وجوبيه تعبديه ما از راه ديگرى احتياط بكنيم.
حرف اولشان اين
است كه مىفرمايند: قاعده ملازمه براى ما امر درست مىكند، يعنى ملتزم به اشكال
هستم؛ لا يمكن الاحتياط، براى اينكه امر نيست. مىروم درصدد اينكه امر درست بكنم،
مىفرمايند كه كلماحكم به العقل حكم به الشرع. وقتى چنين باشد، عقل ما مستقلاً
مىگويد احتياط حسنٌ الاحتياط حسن على كل حال. وقتى عقل ما اينجور مىگويد، يعنى
امر مىكند ما را به احتياط ملازمه مىگويد در اينجا امر شرعى هست. پس مابه قاعده
ملازمه امر درست مىكنيم و تقرب امر معلوم مىخواهد، مىگويم اين امر معلوم است.
اين حرف ظاهرا از
نظر صغرى و كبرى هر دو ناتمام است، براى اينكه از نظر كبرى قاعده ملازمه به ما
نمىگويد امر هست، اصلاً راجع خصوصيات
دخالت نمىكند. قاعده ملازمه اينجور مىگويد كه پيغمبر اكرم نبى است، هر چه بگويد
صحيح است. بنابراين كلما حكم به الشرع، من حكم دارم اجمالاً. اين را مىگوييم، اما
اينكه عقل ما بگويد نماز صبخ بخوان، اين را نمىتواند بگويد. اگر بخواهد بگويد
نماز صبح بخوان، بايد تمام خصوصيات را درك بكند. يا بخواهد بگويد حمد و سوره نماز
صبح را بلند بخوان، عقل ما چه جورى مىتواند درك بكند كه من نماز صبح را بلند
بخوانم؟ اينجور بگويد كه چون
صادق مصدّق است و فرموده است، مىدانم بى وجه نيست و مىدانم مصلحت تامه ملزمه
دارد، پس بايد بلند بخوانيم. برمىگردد به اينكه كلما حكم به الشرع حكم به العقل
اجمالاً.
بعكس هم اينكه
كلما حكم به العقل حكم به الشرع در همه جا، ما اين را قبول نداريم، خيلى جاها شارع
مقدس مىآيد تخطئه مىكند و مىگويد تو
نمىفهمى و خيلى جاها شرع متوقف است، در حالى كه عقل يك چيزهايى مىگويد. لذا يك
جا خوب است و آن كلما حكم به العقل فى الضروريات حكم به الشرع. عقل ما مىگويد
عدالت خوب است شارع نمىتواند بگويد عدالت
خوب نيست. اما در نظريات اين نيست، وقتى نشد، اينكه شيخ مىفرمايد قاعده ملازمه
است كبراى او ناتمام است و نمىتوانيم قاعده ملازمه را بياوريم در اصول و در اصول
ما چيز بفهميم. اين اولاً و ثانيا تعبدى احتياج دارد به امر شارع نه امر عقل، براى
اينكه نمىتواند بگويد نماز جمعه را بجا مىآورم چون عقل من گفته است، اينكه تعبدى
نيست. معناى تعبدى اين است كه بقول مرحوم حضرت امام «رضوان اللّه تعالى عليه» چون
امام صادق فرموده است، فضولى موقوف، يعنى امام صادق عليهالسلام فرموده نماز صبح
دو ركعت است و اين چون و چرا هم ندارد.
از همين جهت تعبدى
بهتر از توسلى است، تعبدى بهتر از آنجا كه عقلى است و انسان را مىسازد، چون روح
تسليم به انسان مىدهد. اينكه مرحوم شيخ درست كردند، كه عقل ما مىگويد او را
بياور، اينكه تعبدى نيست ،مىشود ارشادى و ارشادى كه بحث مانيست. بحث ما اين است
كه شبهات وجوبيه، يعنى تعبديه، نه شبهات وجوبيه ارشاديه. شبهات وجوبيه ارشاديه مثل
شبهات توصليه است و آن كه بحث ما نيست. بحث ما اين است كه در شبهات وجوبيه تعبديه
آيا احتياط ممكن است يا ممكن نيست؟ شيخ بزرگوار تعبدى را به ارشادى برگرداندند و
مىگويند ممكن است.
بعبارت ديگر آنكه
بحث ماست، شيخ جواب ندادهاند و آنكه بحث ما نيست، شيخ براى او امر درست كردهاند.
لذا مرحوم شيخ چيز خيلى آسانى را
خيلى مشكل كردهاند. چيز آسان اين است كه اگر كسى نمازش را خواند، بعد نمىداند
اين نماز را درست خواند يا نه، يكدفعه مىداند درست خواند، اما بدلش نمىچسبيد و
دوباره بخواهد بخواند، اين بدعت است و نمىشود، اما يك دفعه نماز را خواند، نماز
جماعت بر پاشد، دو دفعه مىخواهد بخواند. عقل مىگويد. نمىشود، شارع مقدس
مىفرمايد مىشود.
صورت ديگر اينكه
نماز صبح را خواند، نمىداند درست خوانده يا نه، اين مىتواند دو دفعه بخواند. بله
نمىتواند بخواند. حالا كه مىتواند، چه جورى
بخواند؟ بعنوان رجاء؛ مىگويد خدايا اگر نماز اولى يك ركعت بوده، اين بجاى او و
اگر نماز اول درست بوده، اين اضافى است و يك ثواب انقيادى به او
مىدهند. بحث ما اين است. حالا كه بحث ما اين شد، مىخواهد نماز صبح بخواند،
مىگويد دو ركعت نماز صبحى مىخوانم كه عقل ما به قاعده ملازمه مىگويد تو امر
دارى. به اين مىشود ارشادى، نه تعبدى، اين بايد قصد تقرب او از تكبيرة الاحرام تا
آخرش از شارع مقدس باشد و ما بخواهيم اينجا بگوييم از شارع است، قانون ملازمه به
ما مىگويد امر تعبدى نه، امر عقلى اينجا هست.
على كل حال ايراد
ما به مرحوم شيخ اين است كه ما يك امر تعبدى مىخواهيم، نه يك امر ارشادى و شما
امر ارشادى درست كردى، نه امر تعبدى.
لذا كلما حكم به العقل حكم به الشرع را مىگوييم شارع مقدس اينجا امر دارد، اگر
نداشت توامر داشتى يا نه؟ مىگويد بله روى امر تعبدى عقل ما حكم دارد، يعنى عقل ما
اينجور مىگويد كه نماز صبح را حتما بخوان
و اين ارشاد است نه تعبد.
بله يك دفعه
نمىدانيم تعبدى است يا توسلى، از شارع مقدس امر تعبدى مىخواهيم كه شارع بيايد
بگويد تعبدى است. لذا اگر ندانم تعبدى است، يا توسلى، تعبدى او را نمىتوانم درست
كنم.
اين حرف اول مرحوم
شيخ كه شيخ بزرگوار مىفرمايند قانون ملازمه به ما مىگويد امر اينجا هست. كه
مىگوييم: اگر قانون ملازمه بگوييد امر اينجا
هست، مثل قانون ملازمه است كه مىگويد: نماز صبح را بايد بخوانى؛ امر ارشادى است و
اينكه ما مىخواهيم اين است كه بگوييم قصد قربت متوقف بر امر معلوم است و امر
معلوم متوقف بر گفتن شارع است، نه گفتن عقل ما.
حرف دومى كه مرحوم
شيخ دارند اين است كه مىفرمايند: ما از اوامر احتياط، امر مىفهميم، براى اينكه
اوامر احتياط كه حيثى هم هست به ما
مىگويد هر كسى كه احتياط بكند، خيلى ثواب بار براو است و احتياط بكن راجع به دين،
احتياط بكن راجع به اوامر ونواهى. ثواب بار بر اين احتياط
است،جورى كه «اورع الناس من احتاط». ثواب در احتياط به ما مىگويد در شبهات وجوبيه
امر هست.
مرحوم شيخ چه
مىخواهد بگويد؟ بحث ما همين است، ما مىدانيم الاحتياط حسنٌ على كل حال، اما در
شبهات وجوبيه نمىدانم مىشود احتياط
كرد يانه. شيخ مىگويند چون احتياط حسن است، مىشود.
بقول مرحوم حضرت
امام، مرحوم شيخ آن كسى بود كه همه چيز را به ما نشان داد، اما اينجا بقدرى كوتاه
آمدهاند كه نتوانيم نسبت به مرحوم شيخ
بدهيم، كه شيخ مىفرمايند: مابراى شبهات وجوبيه امر درست مىكنيم، امرش ترتب ثواب
بر احتياط است اين برمىگردد به اينكه تمسك به عام در شبهه مصداقى خود عام.
مىگويم اكرم العلماء دارم، زيد را نمىدانم عالم است يا نه، شما مىگوييد: ترتب
ثواب بر اكرم العلماء به تو مىگويد زيد را اكرام كن. اين كه نمىشود؛ ثبت العرش
ثم النقش، تو اول اثبات بكنى كه در شبهات وجوبيه احتياط ممكن است احتياط در او خوب
است، آنوقت بگو اخوك دينك، «فاحتط لدينك». اين كبرى.
صغرى هم اينكه
فرمودند بايد احتياط كنى در اين شبهه وجوبيه، چون اين شبهه صغرى اوست، تمسك به عام
در شبهه مصداقى است و ما بخواهيم امر كلى را بياوريم روى جزئى، اين تمسك به عام در
شبهه مصداقى است و اصلاً همه جا تمسك به عام در شبهه مصداقيه همين است كه از عام
بخواهيم صغرى را درست كنيم و ما بايد صغرى را درست كنيم و بگوييم هذا يجوز
الاحتياط فيه، نظير شبهه تحريميه. اخوك دينك فاحتط لدينك مىگويد پس احتياط كن. جلسه بعد هم راجع
به اين صحبت مىكنيم
و صلى اللّه على محمد و آل محمد.
-وسائل الشيعه، ج18، ص 123، باب از
صفات قاضى، ح 41.