اعوذ باللّه من
الشيطان الرجيم. بسم اللّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى
امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
اخبارى تمسك كرده
است براى احتياط به ادله ثلاثه؛ كتاب و سنت و عقل.
آياتى كه تمسك
كرده بود براى احتياط خوانديم و ديديم ربطى به بحث ما نداشت و برفرض هم
كه ربطى به بحث ما داشت، روايت رفع ما لايعلمون حكومت داشت بر آن
آيات و تخصيص مىزد آن آيات را.
عمده تمسك اخبارى
به روايات است. اين روايات منقسم مىشود به سه قسم كه ديروز گفتم
همه روايات را صاحب وسائل در جلد 18 وسائل، در باب 12
نقل فرموده است. قريب 60 روايت آمده است، كه اين روايات منقسم مىشود به سه قسم:
يك قسمت از روايات
اسمش روايات توقف است، مثل «قف عندالشبهة فانّ الوقوف
عندالشبهة خيرة من الاقتحام فىالهلكة»، در وقت شبهه توقف كن براى اينكه در
هلاكت نيفتى. اين روايات كه زياد هم است، روايت صحيح السند و ظاهر
الدلاله او روايت 2 از باب 12 از ابواب صفات قاضى است و غير از اين روايت 2 در
اين 60، روايت هفت هشت ده تا روايت اينجورى مىتوانيم پيدا كنيم. حالا
گاهى صدر دارد، گاهى ندارد، گاهى از نظر سند ضعيف است، گاهى از نظر سند
قوى است، اما بالاخره اين چند روايت در ميان آنها صحيح السند هست، در
ميان آنها بدون ذيل هست، در ميان آنها بدون صدر هست، بعضى از اوقات هم
نه صدرى دارد ونه ذيلى دارد، كه ضرر به كبراى كلى نمىزند. كبراى
كلى «قف عندالشبهة فان الوقوف عندالشبهة خير من الاقتحام فى الهلكة» است.
حالا در خصوص اين
روايت يك مقدار صحبت كنيم، تا برسيم به روايات ديگر، يا برسيم به
حرفهاى كلى.
اگر اين روايت ما
لانص فيه را بگيرد، قف عندالشبهة يعنى نمىداند اين حرام است يا نه،
مثلاً غيبت ديوانه، بچه، غيبت متجاهر به فسق را نمىداند
حرام است يا نه، تفحص مىكند چيزى نمىيابد، رفع مالايعلمون مىگفت اين غيبت جايز است،
براى اينكه مالايعلم است، حرمت او را نمىدانيم، وقتى نمىدانيم، اگر
كسى غيبت كند، طورى نيست، از عدالت نمىافتد. اگر قف عندالشبهة اينجا
را بگيرد، فان الوقوف عندالشبهة خير من الاقتحام فى الهلكة، براى اينكه در
غيبت واقع نشوى احتياط كن. از شما سؤال مىكنيم قبل از اينكه حكم قف عندالشبهة
بيايد، هلاكت هست يا نه؟ اين هلاكت ـ هلاكت يعنى حرمت ـ بواسطه چى
مىخواهد بيايد؟ اگر بگويند هلاكت قبل هست و اين قف عندالشبهة ما را
مىنماياند، مثل اينكه شما مىفرماييد در جلويت چاه است، آيا شارع اين را
مىخواهد بگويد كه در جلويت چاه است؟ من كه نمىدانم غيبت متجاهر به فسق
حرام است، يا نه من نمىدانم چاه هست يا نه. وقتى ندانم كه چاه هست يا نه،
ديگر فان الوقوف عندالشبهة خيرمن الاقتحام فى الهلكة يعنى چه؟ اگر بخواهيد
بگوييد خود اين چاه درست مىكند، معنايش اين است كه حكم آمده موضوع
درست مىكند. شما بايد اول يك تهلكهاى داشته باشيد، بعد از آنكه
تهلكهاى داريد شارع مقدس راهنمايى كند و بگويد مواظب باش در اين هلاكت نيفتى،
اما اگر چاهى و هلاكتى نباشد قبلاً، آيا مىتواند بگويد
مواظب باش در چاه نيفتى؟ نمىشود.
پس اين قف
عندالشبهة آنجا بايد پياده شود كه اول يك چاهى هست، شارع بفرمايد
مواظب باش در چاه نيفتى. كجا اين مىشود؟ در اطراف علم
اجمالى قف عندالشبهة است، در افتاء بغير علم كه اين غالب 60 روايت راجع به افتاء به غير علم
است، جارى مىشود. مىآيد سؤال مىكند كه ما اين جور گفتيم اين جور شنيديم و
حضرت آن افتاء به غير علم را دارند مىزنند، كه آن قضيه ابان ابن تغلب هم
از همين جاها سرچشمه گرفته است، از حضرت سوال كرد كه اگر انگشت يك زنى
را قطع كنند، بايد چند شتر بدهند؟ فرمود: ده شتر. گفت: اگر دو تا؟ فرمود:
بيست شتر. گفت: اگر سه تا؟ فرمود سى شتر. گفت: اگر چهار تا؟ فرمود: بيست
شتر. اين تعجب كرد و گفت يابن رسول اللّه اين را كوفه به ما مىگفتند ما
مىگفتيم هذا حكم شيطانى و حالا مىبينيم چه اشتباه بزرگى كردهام. حضرت
امام صادق عليهالسلام خيلى عصبانى شدند و فرمودند: «مهلاً مهلاً يا ابان، در فتوى
دادن كه نمىشود همين طورى جلو بروى،السنة اذا قيست محق الدين».
اگر بخواهيم با
اين استحسانها و قياسها بياييم جلو دين از بين مىرود، فقه ابوحنيفه مىشود.
بنابراين مواظب باش روى ايستحسانها و قياسها حرف نزنى، قف عندالشبهة فان
الوقوف عندالشبهة خير من الاقتحام فى الهلكة. قبل او حرام است افتاء
بغير علم، حرام است افتاء روى قياس، حرام است افتاء روى استحان. حضرت
مىفرمايند: قف عندالشبهة ـ شبههاى كه نمىدانى حكم مطابق با واقع است
يانه ـ و نگو كه اين حكم نيست، وقتى عقل تو كشش ندارد، يا عقل تو كشش
پيدا مىكند با اينكه وقتى يك انگشت ده شتر، دو انگشت بيست شتر، سه
انگشت سى شتر، چهار انگشت معلوم است كه سى شتر، اين را نگو؛ قف عندالشبهة
چرا؟ فان الوقوف عندالشبهة خير من الاقتحام فى الهلكة.
پس مراد از اين قف
عندالشبهة كجا بايد باشد؟ افتاء بغير العلم. آن وقت عالى مىشود. حالا
اگر خود شبهه را من حيث انه شبهة بگوييد حرام است، يعنى نه افتاء بغير
علم، قف عندالشبهة، يعنى هر چه شبهه است، قف عندالشبهة، هر
شبههاى حرام است. به چه دليل؟ اگر بگوييد فان الوقوف
عندالشبهة، كبرى و صغرى درست كرده است، نمىشود. بايد از خارج درست بشود كه كل شبهة
يجب الا جتناب عنه، تا آنوقت بگوييم قف عندالشبهة فان الوقوف عندالشبهة
خيرمن الاقتحام فى الهلكة؛ يك صغرى و كبرى درست بكنيم و بگوييم
هذه شبهة فحرامٌ، به دليل ديگرى و كل شبهة يحب الاجتناب عنه. به چه دليل؟
به قف عندالشبهة فهذا يجب الاجتناب عنه. بايد حرمت شبهه را از خارج درست
بكنى، نه از اين كبرى، چون كبرى كه نمىتواند صغرى براى ما بياورد، صغرى
را ما بايد درست بكنيم.
آنوقت اگر اشكال
من هم نباشد، يك حرف ديگر جلو مىآيد و آن اين است كه در قف
عندالشبهة، اينكه نمىدانى حرام است يا حلال، از او اجتناب
كن. چرا؟ براى اينكه محتمل الهلاكه است. اخبارى اين جورى مىگويد كه از اين شبهه، يعنى از
مالانص فيه كه نمىدانى شرب توتون حرام
است يا حلال، اجتناب كن، يعنى
از اين محتمل الهلاكه اجتناب كن. چرا؟ براى اينكه قف عندالشبهة فان
الوقوف عندالشبهات خيرٌ من الاقتحام فى الهلكات. در حالى كه نبايد اينجور
بگويد، بايد بگويد فان الوقوف عندالشبهة خير من الاقتحام فى محتمل الهلاكة،
براى اينكه موضوع كه صغراى ماست مشتبه است و كبراى ما كه نمىشود هلاكت
باشد، بلكه كبراى ما هم بايد محتمل الهلاكة باشد. اگر كسى قف عندالشبهة
را نبرد توى افتاء بغير علم و هلاكت هم واقعى باشد و بخواهد معنا كند،
يعنى محتمل الهلاكة و اطلاق داشته باشد، بايد كبراى ما هم اطلاق داشته باشد،
كبراى ما هم اطلاق داشته باشد يعنى چه؟ يعنى هلاكت محتمل الهلاكة را
هم بگيرد و هلاكت كه نمىتواند محتمل الهلاكة را بگيرد. بايد اينجور بگويد
قف عندالشبهة فان الوقوف عندالشبهة خيرمن الاقتحام فى محتمل الهلكة اين
يك حرف است.
حرف ديگر هم حرف
ديروز است؛ مىگفتم آيا حرام واقعى هلاكت دارد يانه؟
احدى نگفته است،
حتى اخبارى. حرام واقعى يعنى اقتضايى چه وقت حرمت بالفعل
مىآورد يعنى حرمت عقابى؟ وقتى انشاء بشود، انشاء به فعليت برسد فعليت به
تنجز برسد و العياذ باللّه من مرتكب بشوم. آنوقت مىشود هلاكت و الا يك
مفسده نفس الامرى كه روى او انشاء نيست، يك مفسده نفس الامرى كه به
فعليت نرسيده و يك مفسده نفس الامرى كه تنجز ندارد، اينكه عقاب ندارد، اينكه
هلاكت نيست، و شبهه ممكن است واقع و نفس الامر حرام باشد، اصلاً معناى
شبهه اين است يعنى غيبت متجاهر به فسق، يا شرب توتون احتمال است كه
واقعا حرام باشد، مىگوييم احتمال هم باشد، خيلى هم احتمال قوى باشد، اين به
چه درد ما مىخورد؟ شارع مقدس كه نمىتواند بواسطه تكليفى كه انشاء
نكرده، بواسطه تكليفى كه به فعليت نرسيده، بواسطه تكليفى كه تنجز ندارد
براى من، مرا عقاب بكند. تكليف منجز نيست، وقتى منجز نشد پس هلاكت نيست. پس
اين قف عندالشبهة فان الوقوف عندالشبهة را بايد ببرم آنجا كه هلاكت در كار
باشد و اين منحصر مىشود به اطراف علم اجمالى، يامهمتر از اين
به افتاء به غير علم و اصلاً و ابدا به درد اخبارى نمىخورد.
ان شاءاللّه بعد
يك مقدار ديگر بحث مىكنيم.
و صلى اللّه على
محمد و آل محمد.
-وسائل الشيعه
ج 18، ص 116، باب 12 از ابواب صفات قاضى، ح 15.