جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)
  • پیام در پی شهادت جناب آقای اسماعيل هنيّه«رحمة‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: ادلّه برائت / دليل عقلى
    موضوع درس:
    شماره درس: 100
    تاريخ درس: ۱۳۷۵/۷/۱

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم. بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    گرچه تكرار اين بحث ديروز خوب نيست، اماچونكه بعضى آقايان فرموده‏اند تكراركنم، بطورفشرده يك مقداردرباره بحث ديروزصحبت مى‏كنم.
    وبعدواردبحث امروز مى‏شوم كه آيااگراحتمال ضرر داديم، بايد دفع ضرر
    محتمل بكنيم يانه.

    بحث اين بودكه مرحوم شيخ مى‏فرمايند:براى برائت ادله اربعه؛ كتاب وسنت وعقل واجماع دلالت دارد. درباره كتاب وسنت صحبت كرديم و نوبت رسيد به عقل، تقرير عقل رااينجور كردند كه اگر ما بعد از تفحص دليلى از مولى پيدا نكرديم عقل ما مى‏گويد مولى روى اين تكليف عقاب نمى‏تواند بكند، قبيح است عقاب بكند،مولائى كه بيان نكرده، چه طور مى‏تواند روى عدم البيان عقاب بكند؛ قبح عقاب بلابيان .بعد مرحوم شيخ «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» همه، من جمله آخوند در كفايه اين حرف راپسنديده‏اند و در فقه و اصول يك قاعده پيداكرديم بنام قاعده قبح عقاب بلابيان و اين عدم البيان راهم اعم دانسته‏اند از اينكه بيان كرده‏اند و به ما نرسيده است، يااصلاً بيان نكرده‏اند. در كلمات اگرتوجه كنيدمرادازعدم البيان يعنى مراد از تكليفى كه لم يصل الينا اعم است ازاينكه بيان نكرده‏است و به مانرسيده است، يا بيان كرده است وبه ما نرسيده است.

    اساتيد بزرگوار ما، نظير آقاى بروجردى و حضرت امام«رضوان اللّه‏ تعالى عليهما» و ديگران پسنديده‏اند و مى‏فرمايند ازادله‏اى كه به ما مى‏گويد در جايى كه تفحص كنيم وچيزى نيابيم - چه شبهات وجوبيه وچه شبهات تحريميه، چه تكليف وچه موضوع - برائت جارى است، قاعده قبح عقاب بلا بيان
    است.

    ديروز مى‏گفتم استاد بزرگوار ما مرحوم داماد يك اشكالى اينجا دارند، كه ايشان قاعده قبيح عقاب بلابيان راقبول ندارد، الا در يك موارد ضرورى و
    موارد شاذى كه مربوط به بحث مانيست .ايشان مى‏فرمايند اين قاعده آنجا
    جارى است كه دسترسى به مولى داشته باشيم و مولى نگويد، اين قاعده آنجاجارى است كه مامولى راببينيم و مانع براى گفتن نداشته باشد و درحالى كه مانع نيست، نگويد، اين قاعده آنجا جارى است كه مابدانيم صادرنشده است، ولى اگربدانيم صادر شده، ياندانيم صادر شده است يانه، ديگر جارى نيست، اين قاعده جائى جارى است كه مربوط به تكليف باشد، نه موضوع. لذا موردش خيلى مى‏شود شاذ.

    لذا يك مثال عرفى مى‏زدند، مى‏گفتند مثل اينكه مولى را در حضورش است مانعى هم دركار نيست، اماچيزى نگفت و بعد بخواهد نگفته عقاب بكند،
    اينجا قاعده قبح عقاب بلابيان است، اما اگر دسترسى به مولى نداشته باشيم،
    جاى احتياط است، نه قاعده قبح عقاب بلابيان، يا اگر مولى گفته باشد و به ما نرسيده باشد، تفحص كرديم ونرسيد به ما، جاى احتياط است، نه قاعده قبح عقاب بلابيان. در شبهات موضوعيه هم جاى احتياط است، نه قاعده قبح عقاب بلابيان، براى اينكه گفته است. مثال مى‏زدند به اينكه اگر مولى در زندان است و من احتمال مى‏دهم كه كار دارد با من و اما دسترسى به من ندارد، همين احتمال كه مى‏دهم، بايد بروم زندان، ببينم كار دارد يا نه. بخواهم برائت جارى كنم، عقلاء مى‏گويند نمى‏شود. يا پدر را گرفته‏اند زندان كرده‏اند، احتمال عقلانى مى‏دهم كه پدر كار داشته باشد، حالا به صرف عدم البيان بگويم رفع ما لا يعلمون، ياقبح عقاب بلابيان، اين نمى‏شود. چون من نمى‏توانستم بيان بكنم، بايد احتياط كرد، پس حرف مرحوم داماد درست است.

    همچنين آنجا كه موانع در كار باشد، مثل اينكه رفته‏ام زندان، اطراف پدر را، يامولى راگرفته‏اند، نمى‏تواند حرف بزند، حالا احتمال مى‏دهم كه پتو
    بخواهد و براى او پتو نبرم. چرا؟ براى قاعده قبح عقاب بلابيان. بگويد چرا پتو
    برايم نياوردى، بگويم براى قاعده قبح عقاب بلابيان. مى‏گويد بايد احتياط
    كنى، تو ديدى كه من نمى‏توانستم حرف بزنم. امام باقر وامام
    صادق عليهماالسلام نمى‏توانستند بگويند، حالا كه نمى‏توانستند بگويند بيان كدام
    است؟ وقتى نتوانستند بيان كنند احتياط است، اما بخواهى قاعده قبح عقاب
    بلابيان را جارى كنى، برائت را گردن امام هادى عليه‏السلام بگذارى برائت راگردن امام صادق عليه‏السلامبگذارى، نمى‏شود. اين هم حرف دوم. حرف سوم: آقاى داماد مى‏فرمودند حالا بگو مى‏تواند بيان كند، تقيه هم در كار نباشد، اما بايد دسترسى به تو داشته باشد و اصلا اگر دسترسى نداشته باشد در اينجا دسترسى ندارد به تو حرف بزند. آيا مى‏توانيم بگوئيم قاعده قبح عقاب بلابيان؟ بيان مخاطب مى‏خواهد و وقتى مخاطب نداشته باشد چه جور مى‏توانى بگوئى قاعده قبح عقاب بلابيان؟ اين بلابيان را مرحوم داماد روى او حرف دارند و مى‏گويند اين بلابيان را يك امر تضايغى است، آنجا كه بتواند بگويد و نگويد. آنجا كه مانع در كار نباشد و نگويد و آنجا كه دسترسى داشته باشد ونگويد، آنجا اين قاعده جارى است. ولى آنجا كه نتواند بگويد، آنجا كه مانع در كار باشد، آنجا كه دسترسى نداشته باشد، قاعده قبح عقاب بلابيان نيست. وقتى نيست، بايد برو دنبال چيز ديگر، اگربرائت است و رفع مالايعلمون راتمام مى‏دانى، آن است، اگر «و ما كنا معذبين»[1] را تمام مى‏دانى، آن است، اگر نه اخبارى مى‏گويد احتياطاً احتياط كن.

    يك حرفم راجع به شبهات موضوعيه است كه قاعده قبح عقاب بلابيان جارى نيست، مثل اينكه قاعده قبح عقاب بلابيان را در كل شى لك حلال
    بخواهى جارى كنى، در يك چيزى كه نمى‏دانى حلال است ياحلال نيست
    بخواهى جارى كنى، نمى‏شود. ايشان مى‏گفتند اينجا بيان كرده است، پس در خصوص شبهه موضوعى او نبايد بيان بكند، خودت بايد بدست بياورى. پس شبهات موضوعيه بقول ايشان همه برود كنار، آنجا كه احتمال تقيه مى‏دهيم همه برود كنار، آنجا كه دسترسى نداشته و نگفته، همه برود كنار، آنجا كه دسترسى نداشته و نمى توانسته بيان كند، چون مخاطب نداشته، برود كنار. لذا در اسلام كه اصلاً ممكن است نداشته باشيم و در غير اسلام، در موالى عرفيه و آنجايى كه مى‏توانسته بگويد، نگفته است، مانعى هم در كار نبوده، دسترسى هم داشته و حكم بوده، نه موضوع، قاعده قبح عقاب بلابيان اينجا جارى است.

    اين خلاصه حرف مرحوم داماداست، كه به عقيده من حرف خوبى است و من سه چهار درس خارج كه گفته‏ام نتوانسته‏ام ايرادبه حرف مرحوم داماد وارد كنم. گرچه همه هم عليه او هستند، ولى انصافا حرف خوبى است.

    حرف ديگر اينكه مرحوم حاج آقارضا توجه به اشكال داشته‏اند و ايشان دست از قاعده قبح عقاب بلابيان برداشته‏اند و گفته‏اند: قاعده قبح عقاب
    برتكليفى كه علم به آن تكليف نداريم، كه ديروز مى گفتيم عبارت اخرى هر
    چهار ايراد مرحوم داماد به مرحوم حاج آقارضا وارد است. براى اينكه مرحوم
    داماد همين جا مى‏گويد تكليفى كه به ما نرسيده، مى‏توانسته بگويد يانه؟
    دسترسى داشته يانه؟ مانع داشته يانه؟ اگر نمى‏توانسته بگويد اين قاعده جارى نيست، اگردسترسى نداشته اين قاعده جارى نيست، اگر مانع در كار است، اين قاعده جارى نيست، اگر شبهات موضوعيه است، اين قاعده جارى نيست. پس اين قاعده كجا جارى است؟ آنجا كه مى‏توانسته بگويد و نگفته است، مانع نبوده، دسترسى داشته و نگفته و شبهه هم حكمى است، نه موضوعى. آنوقت اسم او را مى‏گذاريم قاعده قبح عقاب برتكليفى كه به ما نرسيده است.

    اشكال دومى كه به قاعده قبح عقاب بلابيان است اين است كه گفته‏اند دفع ضرر محتمل لازم است عقلا، پس مقدم است بر قاعده قبح عقاب بلابيان. حالا اين دفع ضرر محتمل كه مشهور بين عوام وخواص است يعنى چه؟ مرحوم آخوند مى‏خواهند مطلقا زير آن او را بزنند، كه اصلاً وجوب دفع ضرر محتمل نداريم.

    و صلى اللّه على محمد و آل محمد.



    [1]- سوره اسراء، آيه 25.

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365