جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)
  • پیام در پی شهادت جناب آقای اسماعيل هنيّه«رحمة‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: ادله برائت / روايات
    موضوع درس:
    شماره درس: 97
    تاريخ درس: ۱۳۷۵/۶/۲۶

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    بحث مادرباره اين روايت صحيح السند بود كه امام صادق عليه‏السلام يك كبراى كلى داده است دست ما كه « كل امرء ركب امرا بجهالة فلا شى‏ء عليه»، هر كسى بواسطه جهالت كارى را انجام بدهد و فاسد كند، لا شى‏ء عليه، يعنى
    عمل او صحيح است.
    [1] گفتم اين ذيل يك صدرى دارد كه شيخ انصارى مى‏فرمايند مربوط به جاهل قاصر است؛ ايشان مى‏فرمايند جاهل غافل، مثل عوام مردم كه غالبا غفلت دارند از ياد گرفتن مسائلشان و با تخيل اينكه عملشان درست است، عمل باطل بجا مى‏آورند. امام عليه‏السلام مى‏فرمايند اين عمل درست است اما جاهل مقصر رامى‏فرمايند نه. از همين جهت هم اين روايت را اول تقرير مى‏كنند كه دلالت مى‏كند بر برائت، اما بااين حرف نمى‏توانند بپذيرند
    كه درجاهل مقصر هم مى‏آيد.
    [2]

    ما ديروز گفتيم اختصاص دادن روايت به جاهل قاصر، به جاهل غافل معنا ندارد، براى اينكه شما بفرماييد اولا صغرى چنين بوده است،يعنى شخص بوده كه جاهل غافل بوده است ولى امام عليه‏السلام يك كبرى كلى فرموده است، يعنى بعد از آنكه به او فرمودند عمل تو درست است، كفاره ندارد، حج من قابل ندارد. بعد حضرت يك كبراى كلى فرمودند كه «كل امرء ركب امرا بجهالة فلا شى‏ء عليه».[3] و اين جهالت بمعناى جهل قصورى وجهى ندارد، بلكه يك عام
    است، يك كبراى كلى است، هم جاهل مقصر را مى‏گيرد و همه اقسامش و هم
    جهل قصورى رامى گيرد و همه اقسامش واختصاص دادن به يك قسم و آن هم جهل قصورى، بمعناى جاهل غافل معنا ندارد اين يك حرف است.

    يك حرف ديگر هم اينكه اين آدم جاهل غافل بوده، اين به چه دليل؟ ظاهرا اين شخص مثل مردم جاهل مقصر بوده است.

    جاهل مقصر دو قسم است يكى اينكه توجه دارد، بااينكه جاهل است، شك در اعمال دارد و در حالى كه شك در صحت و فساد دارد بجا مى‏آورد. اين خيلى كم است كه اسم او را مى‏گذاريم جاهل مقصر بالجهل بالفعل، يعنى در حالى كه مى‏خواهد بايستد نماز، نمى‏داند اعمالش درست است يا نه، كه به او مى‏گويند شك بسيط، بى اعتنايى مى‏كند و مى‏ايستد به نماز و نماز باطل مى‏خواند، اين قسم خيلى كم است.

    قسم دوم در جاهل مقصر اين است كه كوتاهى مى‏كند درياد گرفتن، با اينكه مى‏توانسته ياد بگيرد و وقتى مى‏خواهد عمل را بجابياورد غافل است و عمل را بجامى آورد درحال غفلت. روز قيامت به اين خطاب مى‏شود – همان طور كه روايت داريم[4] و مرحوم آخوند هم نقل كرده‏اند[5] - خطاب مى‏شود: «هلا عملت؟» مى‏گويد بجا آوردم. مى‏گويند چرا فاسد؟ «هلا تعلمت؟» كتك مى‏خورد بخاطر آن تقصيرى كه در مقدمات كرده است و جاهل‏هاى مقصر صدى نودشان بلكه بيشترشان اينجورى هستند لذا اينكه شيخ انصارى مى‏فرمايند مراد جاهل غافل است، مى‏گوييم باشد، امابالاخره جاهل مقصر است. كدام جاهل مقصر كتك ندارد؟ آن طلبه‏اى كه وارد در مسائل باشد، آن بازارى كه سروكار با مسجد و محراب دارد، سروكار بامسائل دارد، اتفاقا يك مسأله‏اى از ذهن او رفته است، از چشمش گذشته و اين مسئله را نديده، به ذهنش هم نيامده كه سؤال بكند. به اينها مى‏گوييم جاهل غافل و معذور است، يعنى نمى‏شود به او بگويند سؤال كن، نمى‏شود به او بگويند چرا سؤال نكردى و اما اگر بشود به او بگويى چرا سؤال نكردى، اين مى‏شود جاهل مقصر ولو حين العمل غفلت داشته باشد. پس جاهل مقصر چه كسى است؟ آنكه دسترسى به سؤال ندارد، ياكنش فكرى نداشته باشد و اگر اين دو نيست، جهل مركب باشد، يعنى رفته و درست ياد نگرفته است، ياغافل باشد، يعنى رفته و به ذهن او نيامده كه بپرسد، اين چهار قسم رامى گوييم جهل قصورى .صدى نود و پنج مردم در وقتى كه دارند نماز مى‏خوانند در وقتى كه دارند اعمال حج بجا مى‏آورند، باعتبار نماز صحيح و باعتبار حج صحيح دارند بجا مى‏آورند، بلكه صدى نود و نه مردم و يك نفر پيدامى شود كه به صورت ترديدى بجابياورد. همين كه دارد نماز مى‏خواند، نه ركوع درست دارد و نه سجده درست، ولى بعنوان نماز صحيح دارد بجا مى‏آورد. اين آقا يك دفعه در مقدمات كوتاهى نكرده است، به او مى‏گويند جاهل قاصر، يك دفعه در مقدمات كوتاهى كرده، به او مى‏گويند جاهل مقصر. پس جاهل مقصر غالبا جاهل غافل است و نبايد شيخ انصارى بگويند جاهل قاصراست و راويت مى‏گويد جاهل غافل، بلكه جاهل غافل على قسمين: يك قسم جاهل قاصر مى‏شود و يك قسم جاهل مقصر مى‏شود و آن جاهل قاصر مى‏شود، كه در مقدمات كوتاهى نكرده باشد. آنوقت وقتى در مقدمات كوتاهى نكرده باشد اينجورى است كه يك دفعه كشش
    فكرى نداشته است. يك دفعه نمى‏توانسته بپرسد، در مقدمات كوتاهى نكرده،
    يك دفعه غفلت از پرسيدن داشته است، به اين معنا كه سروكار داشته بارساله و منبر و محراب، اما به ذهنش نيامده تا بپرسد. و يكى هم جهل مركب است و آنكه رفته و غلط فهميده است. به اينها مى‏گوييم جهل قصورى و اما اگر نرفته دنبال مسأله و مى‏توانسته برود دنبال مسأله، مى‏شود جاهل مقصر. ياكشش فكرى داشته و فكرش را بكار نينداخته است، مى‏شود جاهل مقصر، كه
    مى‏توانسته غافل نباشد و ياد بگيرد، مسائل را و نرفته ياد بگيرد مى‏شود جاهل
    مقصر. يك دفعه هم بيجا رفته است و نرفته از متخصص  فن بپرسد، اين هم مى‏شود جاهل مقصر است.

    على كل حال آنكه تا اينجا آمديم اين است كه شيخ انصارى مى‏فرمايند اين روايت «كل امرء ركب امرا بجهالة فلا شى‏ء عليه» به ما مى‏گويد جاهل مقصر دراحكام وضعيه معذور است. حالا ايشان در احكام وضعيه و احكام تكليفيه مطلقا در فرائد مى‏گويند، ولى چون قرآن مى‏گويد در تكليف معذور نيست، كتك مى‏خورد، ولى بالاخره مى‏گويد معذور است. پس بنابراين اگر كسى نداند نماز جمعه واجب است يا نه، كتك نمى‏خورد. اين استدلال شيخ انصارى است. يا اينكه اگر نداند اين غيبت حرام است يانه و غيبت كند، كتك نمى‏خورد.

    بعد شيخ انصارى بخاطر آن اجماعى كه در مسئله هست روايت را مى‏خواهند از كاربيندازند، مى‏گويند اين روايت مربوط به جاهل قاصر است، نه مقصر و اين روايت مربوط به جاهل غافل است، براى اينكه اين غافل بوده از پرسيدن و غافل بوده از اينكه بايد احرام ببندد و به خاطر غفلت نديده مردم راكه دارند احرام مى‏بندند، همين طورى آمده در مطاف، پس كل امرء ركب امرا بجهالة فلا شى‏ء عليه مربوط به جاهل قاصر است، نه مقصر، پس مربوط به بحث مانيست.

    اشكالى كه ما به شيخ انصارى داريم اين است كه اولا اين كل امرء ركب امرا كبراى كلى است، صغراى او را شما بگوييد جاهل غافل، ولى اين كبرا كلى است و مورد نمى‏تواند متخصص باشد ولو مورد ما جاهل غافل باشد، اما كبراى ما ندارد كل امرء ركب امرا بجهالة بجهل الغفله فلاشى عليه.

    شما بايد يك دليل بياوريد كه تخصيص بزند ودليل نداريد. اين اشكال كبروى.

    ثانيا اينكه صغرى را هم قبول نداريم. اينكه شيخ انصارى مى‏فرمايند اين آقا جاهل غافل بوده به چه دليل؟ اين آقا برفرض هم در مطاف و ميقات جاهل غافل بوده، ولى همينكه مى‏دانسته بايد بيايد حج از كجا مى‏دانسته است؟ همين مقدار كفايت مى‏كند به اينكه اين مسائل دارد و در ياد گرفتن آن كوتاهى كرده است. مثل صدى نود و پنج مردم كه كوتاهى مى‏كنند ومسائل را ياد نمى‏گيرند، مى‏روند مكه و بعنوان صحيح هم بجا مى‏آورند بعنوان جاهل غافل هم بجا مى‏آورند، كتك هم مى‏خورد و زن هم براو حرام مى‏شود. لذا اينكه شيخ مى‏فرمايند اين جاهل غافل است را قبول نداريم.

    تا اينجا مى‏گوييم روايت هم جاهل مقصر رامى گيرد هم جاهل غافل را و برائت براى ما درست مى‏كند. به اين معنا كه نمى‏داند حمد وسوره را بايد صحيح بخواند، صحيح نمى‏خواند و نمى‏داند كه اين ماهى حرام است و مى‏خورد، ما مى‏گوئيم مانعى ندارد. در مقابل شيخ انصارى، در مقابل اين روايت شريف، مشهور گفته‏اند جاهل مقصر كالعامد الا فى موضعين؛ پس اين روايت بايد تخصيص بخورد، الجاهل المقصر كالعامد الا فى موضعين؛ جهر واخفات به منزله يكديگر، قصر و اتمام بجاى يكديگر. گفته‏اند اين اجماع است و يك نص دارد در فقه ما كه الجاهل المقصر كالعامد الا فى موضعين؛ جهر واخفات به منزله يكديگر واتمام بجاى قصر.

    در همان جا مرحوم آخوند وديگران بحث مفصلى هم دارند كه كتك دارد، اين آقا كه حمد وسوره‏اش را بايد بلند بخواند، آهسته خوانده است يا بايد آهسته بخواند، بلند خوانده، گفته‏اند قضا ندارد، اما كتك مى‏خورد. كه يك اختلاف عجيبى شده كه مرحوم آخوند عبارت را از مرحوم حاج آقا رضا همدانى نقل مى‏كند كه كتك روى چى؟ لذا معمولا جواب داده‏اند براى اين كه زمينه را از بين برده، قضا ندارد، اما كتك رابايد بخورد براى خاطر تقصيرى كه كرده است و كمبودى كه در نماز آمده است اين اجماع است.

    اما در فقه اعتبارى اين اجماع نيست، يعنى همين فقها وقتى وارد فقه مى‏شوند، بسيارى از جاها مى‏گويند جاهل مقصر معذور است البته بادليل مثلاً در باب كفارات روزه، در باب مبطلات روزه، در باب كفارات حج، در باب
    مبطلات حج، در باب نماز كه شرط ذكرى مى‏دانند غالب او را، درباب
    معاملات، مخصوصا در خيارات، در باب ديات وقصاص مى‏بينيم كه مسائل فراوانى هست كه جاهل مقصر معذور است واين الا فى موضعين يعنى چه؟ در صورتى كه يك دفعه بررسى مى‏كردم، در عروه سى جابه بالا مى‏ديدم همين مرحوم سيد مى‏فرمايد: جاهل مقصر معذور است .همين شيخ انصارى كه اين جمله رادر اصول قبول دارد، من يك دفعه بررسى كردم، بيش از بيست مورد در مكاسب شيخ انصارى تصريح مى‏كند كه جاهل مقصر معذور است و اينكه جاهل مقصر معذور است درخيلى جاها در باب  عبادات، در باب معاملات بمعنى الاخص، در باب معاملات بمعنى الاعم يك چيز مشهور و مسلمى است و من
    نمى‏دانم اين اجماع از كجا پيداشده است. لذا ما دليل بر اينكه الجاهل المقصر
    كالعامد مانداريم وهمين الا فى موضعين راهم فقها مى‏گويند كتك دارد و هلا تعلمت روى كتك او است. مسلم شما اگر عروه را در دست بگيريد و بخواهيد
    ببينيد جاهل مقصر چند جا معذور است، مسلم بيش پنجاه مورد پيدا خواهيد كرد
    به اينكه جاهل مقصر معذور است و آنجا يك دليل اصطيادى پيدا مى‏كنيد، يعنى يقين پيدا مى‏كنيد كه الجاهل المقصر معذور الا ما اخرجه الدليل. مى‏شود
    مثل حديث «لاتعاد الصلوه‏ء الا من خمسة»
    [6]، همين طور كه حديث لاتعاد الصلوة الا من خمسة به ما مى‏گويد جاهل مقصر مطلقا معذور است فقها مى‏گويند شما جاهل مقصر را هم بگوييد .

    و ما قائليم به اينكه الجاهل المقصر معذور الا ما اخرجه الدليل، يعنى حديث لاتعاد را كه حديث صحيح السند و ظاهر الدلاله‏اى است و دو سه جا مرحوم صاحب جواهر اين حديث شريف را نقل كرده‏اند، من جمله در باب قبله،
    اين روايت به ما مى‏گويد لاتعاد الصلوة الا من خمسة جهلا كان او ناسيا، جهل
    قصورى كان اوجهل مقصر .فقها در نسيان مسلم مى‏گويند، در جهل مقصر او به حديث كه مى‏رسند نمى‏گويند، اما در فقه خودش را مى‏آورند و اسم او را
    نمى‏آورند، راجع به جاهل قاصر هم مى‏گويند: جاهل قاصر معذور است.

    وصلى اللّه‏ على محمد و آل محمد.



    [1]- وسايل الشيعه، ج 9، ص 126، باب 45 از ابواب تروك الاحرام، ح 3.

    [2]- فرائد الاصول، ج 1، ص 438.

    [3]- وسايل الشيعه، ج 9، ص 126، باب 45 از ابواب تروك الاحرام، ح 3.

    [4]- امالى شيخ طوسى، ج 1، ح 9.

    [5]- كفاية الاصول، ص 425، در بحث «خاتمه فى شرائط الاصول».

    [6]- وسايل الشيعه، ج 1، ص 260، باب 3 از ابواب وضوء، ح 8.

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365