جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر


 
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)
  • پیام در پی شهادت جناب آقای اسماعيل هنيّه«رحمة‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: اصول عمليّه
    موضوع درس:
    شماره درس: 75
    تاريخ درس: ۱۳۷۵/۵/۱۴

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    براى برائت به ادله اربعه تمسك شده بود. راجع به قرآن شريف چهار آيه خوانديم كه از نظر ما دلالتش خوب بود. براى اينكه اگر نص در مورد شك
    نداشته باشيم، واجب نيست، حرام هم نيست، يعنى در شبهات وجوبيه،
    مى‏گوييم برائت، در شبهات تحريميه هم مى‏گوييم برائت .

    بحث الآن راجع به روايات است. روايت اول همان رفع ما لايعلمون است، كه مى‏دانيد همه، مخصوصا مرحوم شيخ در اين‏باره خيلى صحبت
    كرده‏اند. بايد اول روايت را بخوانيم و بعد ببينيم چه دلالت دارد.

    روايت را مرحوم صاحب وسائل در سه چهار جا نقل كرده‏اند. اصل روايت را من از خصال گرفتم و مرحوم صاحب وسائل هم هر كجا نقل مى‏كند از خصال مى‏گيرد. اين روايت در خصال، جلد2، صفحه 417 آمده است. و چون اين خصال‏ها فرق مى‏كند، آنكه خوب مى‏شود پيدا كرد اين است كه روايت را در باب التسعه - رواياتى كه لفظ 9 در آن است - نقل مى‏كند.

    روايت اين است: «حدثنا محمدبن احمد بن يحيى العطار قال: حدثنا سعد بن عبداللّه، عن يعقوب بن يزيد، عن حماد بن عيسى، عن حريز بن عبداللّه، عن ابى عبداللّه عليه‏السلام». از نظر سند بسيار عالى است و دو نفر از اصحاب اجماع هم در سند است. لذا بايد بگوييم صحيحه حريز بن عبداللّه.

    امام صادق عليه‏السلام از رسول گرامى نقل مى‏كنند: «قال قال رسول اللّه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم رفع عن امتى تسعة»، از امت من نه چيزبرداشته شده است.

    «الخطأ و النسيان و ما اكرهوا عليه و ما لايعلمون و ما لا يطيقون و ما اضطروا عليه و الحسد و الطيره و التفكر فى الوسوسة فى الخلق ما لم ينطق
    بشفتة»،
    [1] از امت من نُه چيز برداشته شده: يكى خطاء، يكى نسيان،يكى مكرهٌ عليه، يكى ما لايعلمون، يكى هم ما لايطيقون، يكى هم ما اضطرواعليه، يكى هم حسد، يكى هم طيره، يعنى فال بد زدن، يكى هم تفكر فى الوسوسة فى الخلق، يعنى سوء ظنى كه روى او تفكر هم بكند .

    يك وقت وسوسه در خلق جريانى است، مى‏آيد و مى‏گذرد، اما يك دفعه علاوه بر آن تفكر هم روى او دارد، «ما لم ينطق بشفته». اين سه تا يعنى حسد و طيره و تفكر فى الوسوسة فى الخلق مادامى كه به زبان نياورد، يعنى ترتيب اثر ندهد، اينها از امت من رفع شده است.

    يكى يكى اينها را بايد بخوانيم، تا بعد ببينيم ما لا يعلمون چه دلالت دارد .

    از امت من نُه چيز برداشته شده، يكى خطاء و يكى نسيان. اين حرف يعنى چه؟ اين عن امتى معلوم مى‏شود كه امتنانى است، يعنى در امم سابقه نبوده است و در امت اسلام منّةً على رسول اللّه يا منّةً على الامة اين نُه چيز برداشته شده است.

    ايراد شده كه مگر مى‏شود در امم سابقه روى خطاء و نسيان عقاب بشود؟ مگر مى‏شود روى اكراه و روى اضطرار مؤاخذه بشود؟ پس اين رفع عن امتى يعنى چه و اين چه منتى است؟

    معمولاً مثل شيخ انصارى و امثال اينها جواب داده‏اند باينكه امم سابقه به مقدمات گرفته مى‏شود، يعنى در روز قيامت كسى كه خطاء كرده و كسى را كشته است، به او مى‏گويند چرا آدم كشتى؟ مى‏گويد: عمدا كه نبود. مى‏گويند مواظبت نكردى. يا در مثل ما لم يُعلم به او مى‏گويند چرا اين كار را انجام دادى؟ مى‏گويد نمى‏دانستم. مى‏گويند چرا علم پيدا نكردى؟ يا در نسيان به او مى‏گويند چرا حمد و سوره نخواندى؟ مى‏گويد نسيان كردم. مى‏گويند چرا مواظبت نكردى؟ و اگر مواظبت كرده بودى نسيان نمى‏كردى. اين بى مواظبتى تو موجب نسيان شد، موجب خطاء شد، موجب اضطرار و اكراه شد تا آخر.  

    معمولاً محققين اينجور جواب مى‏دهند كه مى‏گويند امم سابقه را در مقدمات مؤاخذه مى‏كنند و اما در امت اسلامى به مقدمات نمى‏گيرند، همين
    مقدار كه قتل خطائى باشد، اگر ديه هم باشد آن حرف ديگرى است، اما اينكه
    روى او عذاب بكنند، اينطور نيست و ديگر به مقدمات نمى‏گيرند اين يك
    جواب .
    درباره نماز هم همين است. لذا آنها كه اهل دل هستند معمولاً شك نمى‏كنند، آنها كه خود را راستى در محضر خدا مى‏بينند، اينها نسيان ندارند. اينكه ما سهو زياد داريم براى اين است كه ما به نماز اهميت نمى‏دهيم.

    غير از شيخ انصارى يك چيزى گفته‏اند، كه در بعضى از روايات هم آمده است، ولى نمى‏شود پذيرفت و آن اين است كه مى‏گويند مانعى ندارد كه يك
    چيزهايى كه در امم سابقه بوده، منّةً على الامة در اين امم نباشد. ولو اينكه در
    آن امم عقلاً ما فوق طاقت هم باشد. مرحوم صاحب وسائل در جلداول وسائل دو سه روايت كه صحيح السند هم هست نقل مى‏كنند كه در امت سابقه اينجور بوده كه اگر بدن نجس مى‏شد او را قيچى مى‏كردند، يا لباس را قيچى مى‏كردند و دور مى‏انداختند و اين در امم سابقه بوده و اينجانيست.

    غير شيخ انصارى مى‏خواهند بگويند آخر سوره بقره - آيه امن الرسول، يا اين رفع عن امتى - اينها را مى‏خواهد بگويد، اما پذيرفتن اينهاكار مشكلى
    است، يعنى ما بخواهيم به اين روايت صحيح السند عمل بكنيم، مسلم نمى‏شود
    و خلاف عقل است، يعنى عقل ما مى‏گويد معنا ندارد كه وقتى عبا به بول نجس شد، بگويد اين را قيچى كن. بالاتر اينكه بدن را قيچى كن. معلوم است كه اين روايت مجمل است و بايد بگذاريم كنار و ما بخواهيم بگوييم در امم سابقه يك چيزهايى خلاف عقل بوده، اين درست نيست. اما باندازه‏اى كه مشقت زا باشد در امم سابقه بوده و در اين امت نبوده، منّةً بر اين امت، اين حرف شيخ انصارى است تا اين اندازه مى‏شود گفت. اما بخواهيم برويم بالاتر و بگوييم ما لا طاقة در آن امم بوده - ما لا طاقة عقلى - حرج - حرج عقلى - در آن امت بوده و حرج عقلى اينها معلوم است كه خلاف عقل است و عقل ما نمى‏پسندد، كه عقل ما بگويد در آن امت مضطروا اليه بوده. يعنى روى مضطروا اليه كتك مى‏خورده‏اند، يا روى ما استكرهوا عليه كتك مى‏خورده‏اند و به آنها مى‏گفتند كه چرا عمل اكراه بجا آورديد؟ اينها را على الظاهر عقل نمى‏پسندد و نمى‏شود گفت. اما حرف شيخ انصارى را مى‏شود گفت.

    فقط ايرادى كه به شيخ انصارى هست و روايت را مجمل مى‏كند، اين است كه در بعضى از جاها حرف شيخ انصارى خوب است، اما روى اين نُه تا، حرف شيخ انصارى را نمى‏شود پياده كرد. مثلاً در الخطاء و النسيان حرف شيخ انصارى را مى‏شود پياده كرد، شيخ انصارى مى‏گويند به مقدمات مى‏گيرند. اما در ما اكرهوا عليه اين را به مقدمات بگيرند يعنى چه؟ در ما لايعلمون هم حرف شيخ انصارى مى‏آيد كه مى‏گويد هلا عملت؟ مى‏گويد: نمى‏دانستم. مى‏گويند هلّا تعلمت. اينجا هم در حالى كه در مقدمات كوتاهى كرده، اما در مقدمات نمى‏گيرند. اما در بعدش كه ما لايطيقون باشد، آنجا كه طاقت ندارد، مثل آنجا كه طاقت ندارد ايستاده نماز بخواند، مى‏گويند نماز نشسته بخوان. حالا چرا اين را بگوييم منت است؟ بگويند كه چرا مريض شدى؟ اين را كه نمى‏شود گفت. اين در مقدمات گرفتن در ما لا يطيقون هم نمى‏آيد. پس در ما اضطروا اليه و ما اكرهوا عليه، در ما لا يطيقون اين حرف شيخ نمى‏آيد. حالا در حسد هم برسيم كه آيا اين حرف مى‏ايد يا نه؟ يعنى نمى‏شود گفت كه چرا مضطر شدى، يا چرا مضطرٌ اليه را بجا آوردى. اگر بگويد: نمى‏توانستم بجا آورم، بگويند چرا در مقدماتش كوتاهى كردى. براى اينكه اگر در مقدمات كوتاهى كرده باشد خود
    شيخ انصارى و همه مى‏گويند روى اضطرار كتك مى‏خورد. اما اگر در مقدمات
    كوتاهى نكرده باشد، روى اضطرار كتك نمى‏خورد، مثل اينكه دعوت شد به ميهمانى آنجا كه رفت شراب ريختن در دهانش، در اينجا ما اضطروا عليه است. اما اگر مى‏دانست كه اگر برود آنجا، شراب به خورد او مى‏دهند، در اينجا اگر رفت و شراب در دهان او ريختند مسلم است پيش فقهاء كه كتك مى‏خورد.

    لذا به قول استاد ما حضرت امام «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» مى‏فرمودند: اين مثالى كه مشهور است در ميان عوام كه شراب حلال بخورد. كجا است؟
    شيشه‏اى را بردارد ببرد در بيابان و آنجا مضطر شود، نظير اكل در مخمصه، آنجا
    شراب بخورد، حلال است. ايشان مى‏فرمودند اين مثال عوامانه غلط است، براى اينكه خودش را مضطر كرده است. به او مى‏گويند چرا شراب خوردى؟ مى‏گويد مضطر بودم. به او مى‏گويند چرا خودت را مضطر كردى ؟

    پس شيخ انصارى كه مى‏گويند به مقدمات او را مى‏گيرند در اينجا نمى‏آيد، در ما استكرهوا عليه نمى‏آيد، در ما لا يطيقون هم نمى‏آيد. لذا حرف شيخ انصارى سيال نيست.

    اما حسد و طيره و تفكر فى الوسوسة فى الخلق اين چه جورى است؟

    در باب صفات رذيله كه سابقا بحث كرديم كه آيا روى صفات رذيله كتك هست يا نه. گفتم از روايات و آيات استفاده مى‏شود كه روى صفات رذيله كتك هست. به او مى‏گويند چرا رفع نكردى؟ حالا حسد باشد، يا تكبر و سوء ظن باشد، يا طيره .

     نسبت به مشهور مى‏دهند كه فرموده‏اند واجب نيست زايل بكند .آنكه حرام است اين است كه اثر بار بر او بكنند و اما اگر اثر بار بر او نكنند، آن صفت
    كامنه در نفس وجوب زوال ندارد.

    مرحوم آخوند مى‏گفتند روى صفت كامنه در نفس كتك مى‏آيد، بشرط اينكه عمل بار بر او بشود. كه ايشان در باب تجرى مى‏گفتند روى تجرى كتك
    مى‏خورد، اگر عمل بار بر او بشود كه‏اين قول سوم بود از مرحوم آخوند.

    و ما گفتيم از آيات و روايات استفاده مى‏شود كه بايد با صفات كامنه در نفس را مبارزه كرد، اين جهاد درون بايد باشد. اگر روى عرض ما باشد، حرف درست در مى‏آيد و آن اين است كه چه اين امت و چه آن است امت بايد با صفات كامنه مبارزه بكنند اما منّةً على الامة اين سه صفت را چون عام البلوى است، از اين جهت از امت برداشته شده، «ما لم ينطق بشفة»، شايد هم اين حسد و طيره، فال بد زدن و وسوسه و سوء ظن در عموم مردم هست، شارع مقدس برداشته است و گفته «ما لم ينطق به شفة» مانعى ندارد.

    البته روى قول آن افرادى كه مى‏گويند صفات كامنه در نفس اصلاً واجب الرفع نيست، اين اشكال باز وارد مى‏شود و آن اينكه در آن امم سابق رفع او
    نبوده و در اين امت هم كه نيست، پس يعنى چه رفع عن امتى تسعه؟ حرف شيخ
    انصارى هم اينجا نمى‏تواند بيايد چون ايشان مى‏فرمودند به مقدمات مى‏گيرند. در اينجا اصلاً به مقدمات وغير مقدمات ندارد. اگر شما بگويى صفات كامنه تا عمل بار بر او نباشد، واجب الرفع نيست، امم سابق اينجور است، امت لاحق هم همينطور است. لذا ما بخواهيم اين روايت را امتنانى بگيريم اين ايراد به او وارد است و الا بايد اين طور بگوييم كه به چه دليل مى‏گوييد امتنانى است كه از اين امت بوده و از آن امت نبوده است؟

    آنوقت روايت را مى‏توانيم بگوييم امتنانى نيست اما يك حرف هست و آن اين است كه مشهور گفته‏اند امتنانى است.

    يك حرف امن الرسول است[2] كه مسلم امتنانى است و او را نمى‏شود كارى كرد. كه پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم در معراج اين آيه را خواندند و از خدا خواستند و در آن دارد «كما حملته على الذين من قبلنا». معلوم شده در آن امم بوده و در اين امت منّةً على الامة برداشته شده است.

    لذا متأسفانه مفسرين حتى استاد بزرگوار ما علامه طباطبايى كه بنا داشت دقت در مطالب بكند، اينجا حرفى نزده‏اند. لذا امن الرسول مى‏شود يك آيه مجمل، اين روايت هم مى‏شود مجمل و اگر شما بتوانيد اين آيه را با اين روايت راستى معنايى بكنيد، كه عقل پسند و عرف پسند باشد، شبهه‏اى را از اين آيه و روايت رفع كرده‏ايد و متأسفانه مثل شيخ انصارى به بعد همه‏شان با اينكه فحل در اصول بودند، اصلاً در اين باره صحبت نكرده‏اند و همه اش رفته‏اند روى كلمه ما لا يعلمون و اين روايت كه هم دليل اجتهادى توى اوست و هم دليل اخلاقى و هم دليل برائتى توى اوست، همه‏اش را رها كرده‏اند و اين دليل رفع ما لا يعلمون را گرفته‏اند و روى رفع ما لا يعلمون هم عالى بحث كرده‏اند، يعنى تا گاو و ماهى بقول عوام رفته‏اند و اى كاش روى اين اشكال هم بحث كرده بودند و استفاده كرده بوديم. ولى روى اين روايت و توى آيه قرآن اصلاً بحث نكرده‏اند. مى‏بينيد كه شيخ انصارى روى آن حسد و طيره و وسوسه يك چيزى مى‏گويند و يك جورى رد مى‏شوند و على كل حالٍ اين يكى از شبهات بزرگ است در آيه امن الرسول و در اين روايت شريف كه معنايش مجمل است و از متشابهات است كه اين رفع عن امتى آيا منت است يا نه؟ اگر بگوييد: منت نيست، آيه امن الرسول مى‏گويد منت است. لذا حالا كه منت بر امت است چه جور مى‏شود در آن امم سابقه يك چيزهايى خلاف عقل باشد و در اين امت آن خلاف عقل‏ها نباشد؟ اين هم كه نمى‏شود .

    و ديگر اينكه بقول شيخ در امم سابقه بگوييم آنها را به مقدمات مى‏گرفتند و در اين امت به مقدمات نمى‏گيرند. اين حرف خوبى است اما سيال در روايت نيست، در حسد و طيره و تفكر كه نمى‏آيد، در آن خطاء و نسيان و رفع ما لا يعلمون حرف شيخ انصارى مى‏آيد و اما در ما بقى يعنى ما لايطيقون، ما اضطروا اليه، ما اكروا عليه فرمايش شيخ انصارى نمى‏آيد .

     وصلى اللّه‏ على محمد و آل محمد



    [1]- الخصال ج 2، ص 417، باب التسعة، ح 9 و الكافى، ج 2، ص 463، كتاب الايمان و الكفر، باب ما رفع عن الامة، ح 2.

    [2]- سوره بقره، آيه 285.

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365