أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ
احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي
در مسئلۀ 14 فرمودند:
مبدأ العدة في وطي الشبهة
المجردة عن التزويج حين الفراغ من الوطي، و أما إذا كان مع التزويج فهل هو كذلك،
أو من حين تبيّن الحال؟ وجهان و الأحوط الثاني، بل لعلّه الظاهر من الأخبار .
از مسائل مشکل در فقه است و
آن اينست که اگر کسي موطوءة شد به وطي الشبهة؛ معلوم است که بايد عدّه نگاه دارد و
عدهاش همان سه ماه است و از وقتي شروع ميشود که آن کار تمام شده باشد. لذا ميفرمايند:
مبدأ العدة في وطي الشبهة المجردة عن التزويج حين الفراغ من الوطي، و أما إذا كان
مع التزويج؛ وطي شبهة است اما با عقد. مثلاًبه او گفتند شوهرت مُرده و يا اينکه
شوهرت تو را طلاق داده و اين هم شوهر کرد. بايد عدّه نگاه دارد. اينکه عده را از
چه وقت بگيرد؛ اختلافي عجيبي در ميان فقهاست. آيا عدّه از همان وقتي شروع ميشود
که به او خبر رسيده است که مرحوم سيّد ميگويند احتياط همين است و ظاهر اخبار هم
همين است. يا اينکه عدّه را از آن وقتي که آن شوهر اول با او مقاربت کرده است. مثل
همان وطي شبهة که مبدأ عدّه آنوقتي است که با او مقاربت شده، در اينجا هم همينطور
است. که بعضي اوقات اصلاً بي عدّه ميشود. مثل اينکه چهار پنج ماه است که شوهرش را نديده
و حالا به او گفتند شوهرت مُرده است و يا شوهرت تو را طلاق داده است، آيا از آن وقتي
که وطي به او شده، بايد نگاه دارد و الان عدّه ندارد. من حين الوطي، تا الان که ميخواهد
شوهر کند، بيش از چهارماه و ده روز است و يا اينکه بايد از آن وقتي که تبيّن الحال
شد، عدّه نگاه دارد. از آن وقتي که فهميد شوهرش اورا طلاق داده و يا فهميد که مُرده،
از آن وقت بايد عدّه نگاه دارد.
مرحوم سيّد ميفرمايند: من
حين تبيّن الحال؛ چنانچه در عدّه وفات همين است که روايت داريم و مسلّم هست و آن اينست
که اگر مثلاً يک سال باشد که شوهرش مرده باشد و حالا خبر مرگ شوهر را دادند، بايد از
حالا عدّه نگاه دارد يعني چهارماه و ده روز بعد از تبيّن الحال. اين در باب عدۀ وفات
است که روايت داريم و مسلّم است. حال آيا در عدّۀ طلاق و يا در جاهاي ديگر هم همين
است؟! آيا من حين تبيّن الحال است و يا من حين وطياي است که با اين شده است؟!
مرحوم سيّد ميفرمايند أحوط اينست که من حين تبيّن الحال؛ و
مثل همان عدۀ وفات است و من حين تبيّن الحال باشد و نه من حين وطي؛ و ايشان ميفرمايند
أحوط اينست و ظاهر روايات هم ميفرمايد همين را دلالت دارد.
مرحوم صاحب جواهر هم همين حرف مرحوم سيّد را دارند. که ميفرمايند
أحوط اينست که من حين تبيّن الحال باشد و ميفرمايند ظهور اخبار هم دلالت بر مطلب دارد.
ما هرچه ميگرديم، روايتي در مسئله پيدا نميکنيم.
مرحوم آقاي حکيم يک روايت آوردند و آن همين من حين تبيّن الحال
است. مرحوم آقاي خوئي يک روايت آوردند که آن من حين الوطي است. او ادعاي صراحت ميکند
و اين هم ادعاي صراحت ميکند و اتفاقاً هيچکدام از روايتها هم دلالت ندارد. حال آنچه
آقاي حکيم فرمودند ميخوانيم.
روايت 8 از باب 16 از ابواب ما يَحرُم بالمصاهرة:
ايشان ميفرمايند اين روايت ظهور در اين دارد که من حين تبيّن
الحال باشد.
روايت اينست:
صحيحۀ عبدالحميد عن أبي
عبدالله (عليه السلام): في شاهدين شهدا على امرأة بأنّ زوجها طلّقها، فتزوّجت، ثمّ
جاء زوجها،
اين قضيه در روايات ما زياد آمده و حالا در اينجا شاهد دروغ
آمده و اين زن را گول زده است. بعضي اوقات هم به راستي خبر مرگ شوهرش رسيده و بعد معلوم
ميشود که دروغ است و بعضي اوقات هم خبر طلاق ميرسد و بعد معلوم ميشود دروغ است و
بعضي اوقات هم خبر وفات ميرسد و ميفهمد که دروغ است تا آخر. هفت ـ هشت روايت راجع
به اين مسئله داريم. اما آن روايتها من حين الوطي يا من حين تبيّن الحال را اينطور
معنا نميکند. اما اين روايت را مرحوم آقاي حکيم ميفرمايند که ظهور دارد که بايد عدّه
نگاه دارد، من حين تبيّن الحال.
في شاهدين شهدا على امرأة
بأنّ زوجها طلّقها، فتزوّجت، ثمّ جاء زوجها، أنكر الطلاق «قال: يضربان الحدّ، و يَضمنان
الصداق للزوج، ثمّ تعتدّ ، ثمّ ترجع إلى زوجها الأوّل».
اينکه شاهد زور و يا شاهد دروغي بوده و خط خورده ميشود. آن
صداقي هم که اين آقا کرده، اين دو نفر بايد اين صداق را بدهند. حال عدّه نگاه دارد
از بعد تبيّن الحال. يعني حالا که فهميده دروغ بوده، بايد از حالا سه ماه عدّه نگاه
دارد و وقتي عدّهاش تمام شد، بدون عقد به شوهر اولش برميگردد.
اين حرف آقاي حکيم است که ميخواهند آن عبارت مرحوم سيّد را
که ميگويد لعلّه الظاهر من الأخبار؛ بگويد اين گونه روايتها ميگويد
عدّه من حين الوطي نيست، بلکه عدّه من حين تبيّن الحال است.
مرحوم آقاي خوئي (رضواناللهتعاليعليه) يک روايت ميآورد و ايشان ميفرمايند
صريح در اينست که من حين الوطي است. روايت که ايشان ميآورند، روايت 14 از باب 17 از
ابواب ما يحرم بالمصاهرة است. ايشان ميفرمايند کالصريح در اينست که عدّه، من حين فراق
من الوطي است. سابقاً روايتش را خوانديم و ايشان اين جمله را شاهد ميآورند که:
لمکان قوله عليهالسلام:
«إنّما يستبرئ رحمها بثلاثة قروء وتحلّ للناس كلّهم»
در آن وقتي که با او مقاربت شده، از آن وقت بايد تا سه ماه عده
نگاه دارد و بعد حرام مؤبّد نيست و همه من جمله آن شوهر دوم ميتوانند با اين ازدواج
کنند. لذا آقاي خوئي ميفرمايند اين جمله که يستبرئ
رحمها بثلاثة قروء؛ براي اينکه آمده که وقتي قضيه فهميده شد، من حين الوطي، براي اينکه
رَحمش پاک شود، سه مه عدّه نگاه دارد. من حين تبيّن الحال در اينجا نميآيد براي اينکه
ممکن است يک سال باشد که کسي با اين وطي نکرده باشد. بنابراين اين جملۀ يستبرئ
رحمها، يعني
عده نگاه دارد، من حين الوطي. اين هم حرف مرحوم آقاي خوئي است.
اشکالي که به اين دو بزرگوار است،اينست که هيچکدام از اين دو
روايت، در صدد مسئلۀ ما نيستند. براي اينکه معمولاً اينست که طلاق ميدهد و بعد از
طلاق بايد عده نگاه دارد. يا مثلاً وطي با او ميشود و اين بايد عده نگاه دارد. در
مقام بيان اينست که اين بايد عده نگاه دارد، اما من حين تبيّن الحال أو من حين الوطي،
هيچکدام از روايتها در مقام بيان اين حرف نيستند. البته حکمت است و نه علت، و در روايات
ما حکمت زياد آمده و عده براي اينست که رَحم پاک باشد و نشود نسبت را به کسي داد که
اول با او حراماً يا حلالاً مقاربت کرده است. لذا همين روايتها در کسي که زنا داده
ميگويد کسي که عمداً زنا داده، وطي به شبهه نيست و لازم نيست که عدّه نگاه دارد براي
اينکه زاني عدّه ندارد. اما همين در روايات ما آمده که يک حيض عده نگاه دارد،براي
اينکه يستبريء رَحمهاو اين جملۀ استبريء در يک ماه و يا در چند روز هم آمده است. لذا
در اينجا سه ماه آمده، براي اينکه تزويج بوده و نه تزويج زنايي. عقد باطل بوده اما
بالاخره روي قواعد جلو آمدند و اين قواعد اينست که به او گفتند شوهرت مرده و او هم
عده نگاه داشته و بعد شوهر کرده و اين وطي بالشبهة ميشود اما به قول مرحوم سيّد وطي
بالشبهة با تزويج بوده است. وطي بالشبهة گاهي حراماً است و گاهي حلالاًاست،لذا، مبدأ
العدة في وطي الشبهة المجرّدة عن التزويج حين الفراغ من الوطي، و أما
إذا كان مع التزويج، ولو اينکه عقد هم باطل است اما حساب اين با حساب آن، از نظر
روايات ما جداست و اين بايد عدّه نگاه دارد. آنگاه اين سه ماهي که ميخواهد عدّه نگاه
دارد، از وقتي شروع ميشود که با او مقاربت شده يا از آن وقتي که تبيّن الحال شده است.
نه روايت آقاي حکيم و نه روايت آقاي خوئي، هيچکدام دلالت بر اين مطلب ندارد. لذا ما
تفحّص کاملي هم کرديم و ممکن است تفحص من بيخود باشد يعني کامل نباشد، همينطور که ديروز
ميگفتم مرحوم آقاي گلپايگاني (رضواناللهتعاليعليه) راجع به آن قرعه فرموده بودند
که ما تفحص کرديم در مبسوط و نيافتيم و ديروز عبارت اين فاضل را خواندم که ايشان عبارت
آورده بودند که مرحوم شيخ طوسي ميفرمايند قرعه بکشيد. اما به اندازهاي که ما تفحص
کرديم، يک روايتي پيدا نکرديم که که به قول آقاي خوئي کالصريح و يا ظهور داشته باشد
در اينکه بايد من حين الوطي باشد يا من حين التبيّن الحال باشد. حال شماييد که تفحص
حسابي کنيد و ممکن است غير از فرمايش آقاي حکيم و فرمايش آقاي خوئي يک روايتي پيدا
کنيد که اين ظهور داشته باشد يعني در مقام بيان باشد. اين دو ظهور دارد اما در مقام
بيان نيست و در مقام بيان امر ديگري است و با قيد قالبي گاهي گفته من حين تبيّن الحال
و بعضي اوقات گفته من حين الوطي. به عبارت ديگر از باب مثال است و نه از باب اينکه
حکم گفته باشد. لذا من روايت پيدا نکردم. حال اصل چه اقتضاء ميکند؟ همين که مرحوم
سيّد فرمودند. يعني مرحوم سيد دو حرف دارند. يکي اينکه ظهور بعض الأخبار و ما نتوانستيم
پيدا کنيم و يکي هم أحوط که أحوط در اينجا را اگر فرموده بودند استصحاب، خيلي بهتر
بود ولي بالاخره أحوطش همين است که اين نميداند آيا ميتواند شوهر کند يا نه؟! بايد
بگوييم نه، تا اينکه يقين کند که عدۀ او تمام شده است. چه وقت يقيناً عدّۀ او تمام
ميشود؟ مِن حين تبيّنالحال. اما بعضي اوقات اگر ما مبدأ
را قرار دهيم، عدّه پيدا نميشود و يا اگر عدّه پيدا شود، کم پيدا ميشود. لذا مرحوم
سيّد أحوط ميگويند البته أحوط وجوبي و اما اگر با استحصحاب جلو آمده بودند، بهتر از
أحوط بود. براي اينکه أحوط معمولاًبا قاعدۀ اشتغال است و اينجا قاعدۀ اشتقال نميآيد
و استصحاب ميآيد. اين ميداند که بايد عدّه نگاه دارد. دو ماه عدّه نگاه داشت و نميداند
که آيا تمام شد يا نه! حيض واحده، عدّه نگاه داشت و استبريء رحم شد. يعني وقتي حيض
اول باشد، استبريء رَحم ميشود. حال نميداند که آيا ميتواند شوهر کند يا نه؟ استصحاب
ميگويد نه، نميتواند. چه وقت استصحاب ميگويد ميتواني شوهر کني؟ ثلاثة قروء، در
وقتي که بعد از سه ماه باشد و من حين تبيّن الحال باشد و به قول صاحب جواهر که گفتند
من حين تبيّن الحال. البته عبارتش هم مشکل است و نبايد من حين تبيّن الحال بگويند اما
علي کل حالٍ از حين تبيّن الحال اگر شوهر کند، يقيناً اين از عدّه بيرون آمده است.
اما من حين مقاربة اگر شوهر کند، يقيناً از عدّه بيرون آمده است. اما من حين مقاربة
اگر شوهر کند، بعضي اوقات بيرون آمده و بعضي اوقات بيرون نيامده و استصحاب ميگويد
بايد من حين تبيّن الحال باشد. لذا اين أحوط که مرحوم سيّد فرمودند: و
الأحوط الثاني، بل لعلّه الظاهر من الأخبار؛ به هر دو جملۀ ايشان اشکال وارد
است. براي لعلّه الظاهر من الأخبار، روايت پيدا نکرديم و به قاعدۀ
أحوطي که ميگويند، اگر بخواهد أحوط وجوبي باشد، بايد به قاعدۀ اشتغال جلو بيايد. درحالي
که استصحاب حسابي جاري است و اين فاضل معاصر که ميگويد استصحاب، استمرار ندارد، نميدانيم
اين يعني چه.
اين خانم بايد عدّه نگاه دارد و نميداند عدّهاش تمام شد يا
نه؛ استصحاب ميگويد نه،و يا اينکه ميدانست که نميتواند شوهر کند و حالا دو ماه
عدّه نگاه داشت و نميداند آيا ميتواند شوهر کند يا نه؛ نميتواند. حسابي استصحاب
جاري است و بلا اشکال است و الاّ اگر استصحاب جاري نباشد، قاعدۀ حلّ جاري است، پس چرا
أحوط وجوبي!. ظاهراً مرحوم سيّد در نظر مبارکشان بوده که بعضي از روايات، ظهور در تبيّن
الحال دارد اما نه ظهوري که بتوانند بگويند و مثل مرحوم آقاي خوئي که گفتند کالصريح
بالذلک. البته اين را توجه کنيد که مرحوم آقاي خوئي ميفرمايند کالصريح بالذلک اما
لولا. ايشان ادعاي اجماع ميکنند و ميفرمايند ظهور کلمات اصحاب اينست که از حين مبدأ،
اما بعضي از روايات من حين تبيّن الحال، ادعاي اجماع ميکنند و بعد ميفرمايند لولا
روايت زراره که روايت را خواندم که ميگويد يُستبريء
رحمها من حين الوطي، براي اينکه استبريء رحم به خاطر وطي است که با او شده است. لذا مرحوم
آقاي خوئي هم ولو اينکه روايت را کالصريح ميآورند، مثل اينکه با قواعد خودشان جور
در نميآيد براي اينکه ايشان پشمي به کلاه اجماع در اينجا نميبيند. اعراض اصحاب و
امثال اينها را در رجال قبول ندارد اما در فقه ميمانند. حال من جمله اينجا ظاهراً
اينست که ايشان ميفرمايند اجماع در مسئله هست، من حين تبيّن الحال. ولي روايت ميگويد
من حين الوطي. لذا ميگويند لولا روايت صحيحالسند،ظاهرالدلاله، لولا آن روايت، قاعده
اقتضاء ميکند من حين تبيّن الحال، براي اينکه اصحاب فرمودند. يعني به عبارت ديگر ايشان
ادعاي اجماع ميکند و روايتي را که خواندم با اعراض اصحاب از کار مياندازد و ميفرمايد
مِن حين تبيّن الحال.
يک حرف ديگري هم دارم که نميدانم اين درست باشد يا نه. من گفتم
و البته اجماع در مسئله هست و مرحوم صاحب جواهر ادعاي اجماع ميکنند و ديگران هم ادعاي
اجماع ميکنند و حتي به قدري است که مرحوم آقاي خوئي که اجماع اينگونه را قبول ندارد
و اعراض اصحاب را به واسطه روايت قبول ندارد، در اينجا ميفرمايند لولا اجماع، لولا
ظهور کلمات اصحاب، ميگفتيم حين الوطي است براي اينکه روايت کالصريح من حين الوطي است.
يعني روايت با اعراض اصحاب از کار مياندازند و اجماع در مسئله است. اما يک چيزي در
نظر من است و آن اينست که اصحاب از موارد مختلف اين را به دست آوردند که همه جا من
حين تبيّن الحال است، الا ما خرج بالدليل،مثل وطي بالشبهة. لذا در همان وطي بالشبهة
اگر ما با آن قواعد استيادي جلو بياييم، يک قاعدۀ کلي درست ميکنيم و ميگوييم همه
جا حين تبيّن الحال است، مگر در جايي، يک دليل بيايد، مثل همان روايت مرحوم آقاي خوئي
که يُستبريء رحمها يعني من حين الوطي.
من چهار پنج تا مثال زدم و اينطور گفتم که نَعم
انّ القاعده تقتضي کونُ المبدأ من حين تبيّن الحال و القاعده استيادية. يعني از موارد مختلف، فقها يک
قاعده درست کردند و اسم آن را قاعده استيادي ميگذارند. يعني از اين مورد و از آن مورد
يک قاعده به دست آوردند و آن قاعده اينست که همه جا من
حين تبيّن الحال الاّ ما أخرجه الدليل.
به عنوان مثال: اذا لم يتأها لسنة
فطلقها، يجبُعليه العدّة من حين الطلاق. يک سال است که اين مرد با اين زن همبستر
نشده است. الان او را طلاق ميدهد. آيا زن بايد عدّه نگاه دارد يا نه؟ بله . درحالي
ک استبريء رَحم نيست و اصلاًيک سال است که همديگر را نديدند. اما عدّه مربوط به وطي
نيست. در عدّۀ وفات ميگويند براي احترام است اما اين باز حکمت است. لذا در عدۀ وفات
که روايت داريم، من حين تبيّن الحال؛ يک سال يا دو سال است که شوهرش را نديده و حالا
فهميد که دو سال قبل شوهرش مُرده است. حال چه وقت بايد عدّه نگاه دارد؟ آيا در حيني
که شوهرش مرده يا حين تبيّن الحال؟! روايت صحيحالسند گفته مسلّم من حين تبيّن الحال.
يجبُعليه العدّة من حين
الطلاق،و اذا مات زوجها و هي لاتعلم بعد سنة،يجب عليه العدة من حين تبيّن الحال.
و اذا طلّقها في سن من تحيص ولکنّها لاتحيص.
يک زني هست که حيض نميبيند و در سن من تحيص اورا طلاق دادند
يعني بيست ساله يا سي ساله او را طلاق دادند. بايد عدّه نگاه دارد. حتي عدّۀ اينجا
را مثل حضرت امام و امثال حضرت امام، اين عدّه را بيش از سه ماه گفتند و گفتند عدهاش
خيلي است اما من حين تبيّن الحال؛ يعني در وقتي که طلاق ميدهند و نه در وقتي که با
او وطي شده است. وطي با او هر وقت شده باشد، اين را در حيني که طلاق ميدهد، من حين
تبيّن الحال، بايد عدّه نگاه دارد.
من حين تبيّن الحال فاذا خرجَ
رحمَها و انّها فاقدة للرَحم.
رَحم يک زني را درآوردند و مسلّم اين آبستن نميشود. حال با
اين زن وطي کرده و حالا ميخواهد اورا طلاق دهد. آيا عده ميخواهد يا نه؟ اگر من حين
الوطي باشد، لازم نيست براي اينکه رحم ندارد تا آبستن شود و اگر براي اختلاط مياح باشد،
اصلاً اين رَحِم ندارد تا اختلاط مياح باشد و اما در وقتي که طلاق داد،اين زني که
رَحِم ندارد بايد سه ماه عده نگاه دارد و بعد شوهر کند.
و اذا کانَت عقيمه؛ يعني زن عقيم است، مسلم است
که رَحِمش لياقت بچه ندارد و عقيم است. اين زني که عقيم است، حکم يائسه را ندارد و
مسلّم در وقتي که او را طلاق دادند، من حين تبيّن الحال در وقتي که طلاقش دادند، بايد
از همان وقت، سه ماه عدّه نگاه دارد. و هکذا اگر بگرديم، خيلي پيدا ميکنيم لذا يک
دليل استيادي در اينکه مقاربت شرط نيست و تبيّن حال شرط است و همينطور که فقها هم فرمودند.
حال تعطيلات جلو آمد. آن زمانها که مجبور بوديم تا سيزده عيد
تعطيل کنيم و حالا که شهادت حضرت زهرا «سلاماللهعليها» در بعد از سيزده جلو آمده و حتماً
واجب است آن را تعطيل کنيم. بنابراين مباحثهها براي شانزده رجب، يعني بيست و پنجم
فروردين.
شنبه پانزدهم جمادي الاولي است و شهادت حضرت زهراست،لذا يکشنبه
بيست و پنجم فروردين و شانزدهم جمادي الاولي. اگر خدا توفيق دهد، مثل هميشه بعد از
فقه هم اصول را شروع ميکنيم و اصول را از اول شروع ميکنيم. براي اينکه اصول تمام
شد و نميدانستيم که قواعد فقهيه بگوييم يا اصول بگوييم و بناشد که اصول بگويم. اگر
خدا توفيق دهد و از زنده باشيم، فقه و اصول را در روز شانزدهم ماه جمال الاولي شروع
ميکنيم. ان شاء الله
از همه التماس دعا داريم.
و صلّي الله علي محمّد وَ آل
محمّد