اعوذ باللَّه من الشيطان
الرجيم بسم اللَّه الرحمن الرحيم رب اشرح لي صدري و يسر لي امري واحلل عقدة من لساني
يفقهوا قولي.
مسائل مربوط به قرض بنابر
آنچه مرحوم محقق و صاحب جواهر مشي فرمودهاند تمام شد الّا اين که چند تا مسئله مهم
در باب قرض مانده است که مرحوم محقق و مرحوم صاحب جواهر درکتاب فلس، کتاب مُفلس و مُفلّس
آنجا ذکر فرمودهاند که بنابر آنچه محقق مشي فرمودهاند بعد از کتاب قرض کتاب رهن است
و بعد از آن کتاب فلس است لا اقل اگر جلو انداخته بودند خيلي بهتر بود ولي در اين کتاب
فلس مسئله اضافي که مربوط به قرض نباشد کم داريم چون که فلس، مفلّس، مفلس آنجاست که
يک بدهکار باشد ورشکسته باشد لذا از مسايل مهم قرض ميشود همين مسايل کتاب فلس و ميبينيم
مرحوم محقق در حالي که کتاب جداگانهاي است مسايل متفرقهاي است اما تقريباً همه مسايل
برميگردد به همين قرض به همين کتاب قرض. و حالا اگر هم بنا بود مثلاً يک کتاب مستقلي
به نام کتاب فلس داشته باشيم بايد بعد از کتاب قرض، کتاب فلس باشد اما اين جورنشده
کتاب رهن است و بعدش کتاب فلس است حالا علي کل حال اين کتاب قرض ولو اين که از نظر
کتب فقهي، متون فقهي مسائل تمام شد اما يک مسايل مهمي باقي مانده که در کتاب فلس هست
و بهترين راهها هم همين است که ما کتاب فلس را سر تا پا ببينيم، مسايل خوبي هم دارد
اما غالبش مربوط به کتاب دين است که اگر يک کسي بدهکار به مردم باشد و اين ورشکست کند،
حاکم شرع بايد او را محجور کند، ديگر تصرف در اموالش نتواند بکند و اموال را قسمت کند
بر دائنها، بر مقرضها بنابراين مسايلي که در کتاب فلس است مربوط به کتاب قرض است
ازاين جهت از روز شنبه - يعني شنبه بعدي اين رسم بدي است که ما تعطيلي خيلي داريم حالا
علي کل حال رسم است يک دهه به نام فاطميه، اين قم نبود اما در اصفهان بود چون ارادتشان
به حضرت زهرا بيشتر بوده شايد بالاخره رسم است يک هفته تعطيل کنيم حالا آن هفته تعطيل
است و بحث ما روز شنبه اما آن شنبهاي که بعد ميآيد انشاءاللَّه بتوانيم به زودي همين
جور که الحمدللَّه اين کتابهايي که معمولاً مباحثه نميشود در حوزهها ما مباحثه کرديم
کتابهاي خوبي بود الحمدللَّه بحث هم خيلي بود الحمدللَّه زود هم رد شديم طول هم نکشيد،
اميدواريم اين کتاب فلس هم انشاءاللَّه مفيد باشد براي همه ما و به زودي بتوانيم از
آن ردّ بشويم ومسايلش را هم خوب حل بکنيم - بنابراين از روز شنبه بعد بحث ما مربوط
به کتاب فلس است. مرحوم محقق و صاحب جواهر بعد از رهن يعني ما کتاب قرض ميخوانديم
بعدش کتاب رهن است، بعدش کتاب فلس است در همين جلد 25 در آخر کتاب فلس، است شما اين
هفته يک مطالعهاي داشته باشيد اشکالهايي ما داريم که کم از شما استفاده ميکنيم اميدواريم
که اين اشکالهاي ما را شما در کتاب فلس رفع بکنيد انشاءاللَّه.
حالا علي کل حال ما کتاب
فلس را چون که قرض مسايلش باقي مانده و مسايل باقي مانده در کتاب فلس است اما اگرکتاب
رهن را ما مباحثه نکنيم کتاب قرض ما به او ضرر نميخورد مسايل رهن ربطي به مسايل قرض
ندارد مسايل قرض هم ربطي به مسايل رهن ندارد. مسايل رهن اين است که اگر کسي گرو گذاشت
چيزي را حالا پول گرفت يا پول نگرفت وضع آن وثيقه چه جوري است؟ خيلي مفصل هم هست که
صاحب جواهر در جلو 25 همه وسايل را تقريباً در کتاب رهن يعني همه جلد 25 کتاب رهن،
آن را گرفته، قرضش که مختصر است، فلس هم مختصر است، مفصل کتاب رهن است که ببينيم آيا
ميخواهيد مباحثه کتاب رهن بکنيم يا نه؟ اما بخواهيد يا نخواهيد کتاب فلس را بايد مباحثه
بکنيم براي اين که مثلاً اگر يک کسي مفلس است بايد محجورش کنند، بايدمالش را قسمت بکنند
حالا مثلاً خانهاش را هم بايد قسمت بکنند يا نه؟ استثناهايي که راجع به قرض است و
امثال اين مسايل، اين مسايل ديگر اگر زنده باشيم مربوط به کتاب فلس صحبت ميکنيم تقاضا
دارم اين هفته يک مروري در اين کتاب بکنيد يک مسايل مشکل خوبي دارد.
بحثي که امروز داريم
شايد هم از کتاب قرض و هم ازکتاب فلس مهمتر باشد تتمه بحث ديروز است. در وقتي که انقلاب
پيروز شد تا الان اول انقلاب خيلي تند جلو آمدند البته از حضرت امام ميترسيدند حسابي
اما باز هم تصميم داشتند حرفهايشان را بزنند کارهايشان را بکنند ولي حضرت امام بعض
اوقات يک تشر به آنها ميزد گورشان را گم ميکردند. در اين هفت، هشت سال ديگر حرفها
خيلي رو افتاد و حسابي آنچه ميخواستند گفتند، آنچه ميخواستند کردند و همه حرفها هم
وقتي که بررسي بکنيم اگر حسن ظن داشته باشيم که نداريم سرچشمه ميگيرد از اين که اينها
نه ولايت فقيه قبول دارند، نه نظام، نه اسلام قبول دارند نه تشيع و براي اين که کارشان
بگردد منافق هستند، خودشان راجا ميزنند به اسلام اما حرفهايشان که خلاف اسلام است،
خلاف تشيع است، خلاف فقه است با يک سر و صورت خوبي حرفهايشان را ميزنند همه اين حرفها
ازنظر باطن برمي گردد به اين.
و امااز نظر ظاهر که
اقرار هم ميکنند اين است که اسلام ولو جاويداني است امااحکامش تاريخمند است، به عبارت
ما طلبهها احکامش از قضاياي خارجيه است، نه از قضاياي حقيقيه. هر وقت نه، تا وقتي
که مصلحت دارد تا وقتي که ميشود پياده کرد اين حکم هست اما در وقتي که ميبينيم نميشود
پياده کرد ديگر اسلام حکم ندارد، تاريخمند بوده، قضيه خارجيه بوده، به عبارت ديگر
قضايا موسمي بوده در يک موسم خاصي است، در يک زمان خاصي است و در زمان ما چيز ديگري
ميطلبد همه اين حرفها به اين برمي گردد اين حرفهايي که ميزنند که حالا يک مقداي از
آنها را عرض ميکنم و يک مقداري را هم ديروز مباحثه کرديم اما همه حرفها وقتي که جمع
بندي بکنيم که من جمع بندي کردم، مباحثه با آنها کرديم مباحثه بين بزرگان بوده همه
اين حرفها به همين يک کلمه برميگردد که واقعاً اگر بخواهيم اين کلمه را تفسير کنيم
برميگردد به اينکه خاتميت قبول ندارند اسمش را نميآورند، ميگويند ما مسلمانيم، ما
شيعه دو آتشه هستيم، شما آدمهاي متحجر نفهمي هستيد تحجر شما اين فقه را براي ماآورده
و الا ما فقه پويا، ما روشن فکر، مسلمان واقعي ما، شيعه واقعي ما، اسلام را هم هميشگي
ميدانيم و غيبت حضرت را هم قبول داريم، ظهور آقا را هم قبول داريم آمدن اقا راهم قبول
داريم اينها اين جور خيلي داغ. ولي حرفها برميگردد به اينکه در خاتميت لنگ هستند.
در اين جمله «حلالُ محمدصلي الله عليه وآله وسلم حلال الي يوم القيامة و حرامه حرام
الي يوم القيامة» در اين لنگ هستند و اين را درست نميدانند «ما من شيء يقربکم الي
الجنه و يباعدکم عن النار الا و قد امرتکم به وما من شيء يباعدکم عن الجنه و يقربکم
الي النار الا و قد نهيتکم عنه» در اين لنگ هستند. «ما فرطنا في الکتاب من شيء»،
«و لا رطب و لا يابس الا في کتاب مبين» در اين لنگ هستند و آن علمي که ما براي اهل
بيت قائل هستيم و آن تسلط آنها بر فقه و بر علم «ما کان وما يکون و ماهو کائن» و بر
قرآن و اينها، در اين لنگ هستند. واقعاً اين است لذا با يک ظاهر سازي آن هم خيلي ظاهر
سازيهاي بعضي اوقات قشنگ، گول بزن، گول بخور، يک حرفهاي غريب و عجيب ميزنند آن وقت
از جمله اين ربا بود که دربارهاش صحبت کردم اما بالاتر از اينهاست مثل همين که زن
ميتواند رهبر بشود، ميتواند رئيس جمهور بشود ميتواند مرجع تقليد بشود ميتواند در
اجتماع باشد آن وقت نشان هم ميدهند ببنيد اين بعضي زنها خيلي بهتر از مردها هستند
حالااين را در زمان طاغوت اينجوري نه، در زمان طاغوت يادم نميرود يک خانمي به يک آقايي
- آقاي خانم نما، خانم واقعي - گفته بود من ديدم در روزنامه نوشته بود اينکه من ميرفتم
ديدم يک خانم دکتر و يک قدري براي شيک پوشي او هم حرف زده بود، اين خانم داشت ميرفت
جلوي ما هم يک کنّاس، يک بار کثافت بار حيوانش بود داشت ميرفت من خنديدم به ريش آنها
که ميگويند زن نميتواند رئيس جمهور بشود حالا آن وقت که رئيس جمهورنبود وزير بشود
امااين آقا ميتوانند مجتهد بشود، ميتواند مرجع تقليد بشود يعني ميآورند روي قضيه
خارجيه، روي قضيه فرديه، يک زني را پيدا ميکنند بهتر از يک مردي، آن وقت ميگويد اين
را ببين اينجوري، آن را هم ببين آن جوري، حالا يکي از حرفهايي که خيلي سر و صدا داشته
من جمله الان هم در اين چند روزه سر و صدا داشت تعريض به شواري نگهبان هم داشتند براي
اينکه 90-80 تا زن اسم نويسي کردند براي رياست جمهوري، و شوراي نگهبان اينها را ردّ
کرد مسئولين امر ما اعتراض شديد کردند به همين که چرا زن نتواند رئيس جمهور بشود آنوقت
به آنها ميگويند آقا قرآن راجع به شهادتش ميگويد زن نميتواند شاهد باشد «فاستشهدوا
شهيدين من رجالکم و ان لم يکونا رجلين فرجل و امرأتان» حتي 4 تا زن هم نميتوانند شاهد
باشند يک مرد حتماً بايد در بين آنها باشددو تا زن به جاي يک مرد بايد باشد «ان تضل
احديهما فتذکر احديهما الاخري» به عقل او، به رأي او اطمينان نيست لذا در شهادت هم
«ان تضلّ احديهما فتذکر احديهما الاخري» اين قرآن است يا نه؟ خب وقتي که نتواند شاهد
باشد ميتواند قاضي بشود؟ وقتي نتواند شاهد باشد ميتواند رئيس جمهور باشد؟ وقتي نتواند
ميتواند مرجع تقليد بشود؟ آنها ميبينند نميشود هيچ کارش کرد ميگويند آقا اين آيه
شريفه موسمي است، آن وقتها بوده که زنها بي فرهنگ بودهاند، آن وقتها بوده که زنها
عقل نداشتهاند آنوقتها بوده که زنها وارداجتماع نبودهاند ديگر حالا تاريخ مصرف اين
آيه تمام شده و ديگر حالا - مصلحت نه - واقعيت ظلم است ما بگوييم زنها نميتوانند رئيس
جمهور بشوند، ظلم است ما بگوييم زن نميتواند مرجع تقليد بشود، خب به آنها ميگوييم
که خيلي خوب تاريخ مصرف اين آيه تمام شد حضرت زهراعليها السلامچه؟ آن که ديگر بي فرهنگ
نبود، آن که رسيده به آنجا که ائمه طاهرين عليهما السلام ميگويند که «نحن حجج اللَّه
علي خلقه و امنّا فاطمة حجة علينا» اين روايت است ديگر، هم سني نقل کرده، هم شيعه،
اصلاً درمعنايش عرفا مثل حضرت امامها، صدر المتأهلينها، اين عرفاي بالا بالا که حرفهاي
خيلي بالا بالا دارند در معنايش ماندهاند حالا علي کل حال ميگوييم حضرت زهرا چه؟
خب اگر راستي ميشد، حضرت زهرا بايد امام بشود ديگر، بايد ما 13 تا امام داشته باشيم
پس ظلم شده به حضرت زهرا خب حالا چه؟ ميگويند آقا اينها را نميدانيم چيست؟ اينها
ما همين مقدار ميدانيم که تاريخ مصرف اين حرفها تمام شده و آنچه باقي مانده الان ما
هستيم و مصلحت، ماهستيم و اينکه ميبينيم زن اگر بهتر از مرد در اداره کار نباشد کمتر
نيست بعد هم ما که مثال ميزنيم به حضرت زهرا آنها هم مثال ميزنند براي ما، ميگويند
برويد توي ادارهها - راستي هم همين طور است - ببينيد که از زنها بيشتر ميشود کار
کشيد تا مردها، هم قابل انعطاف هستند هم پر کار هستند هم پرخاشگر نيستند بنابراين معلوم
ميشود که زنها بهتر از مردهااگر نباشند کمتر ازمردها نيستند پس بنابراين روايات و
آيات و اينها همه، همه تاريخ مصرفشان تمام است ميگوييم خب آقا اين زن اگر ميتواند
مرجع تقليد بشود اگر ميتواند ولايت فقيه بشود پروردگار عالم يک ظلم عجيبي به زن کرده
است و اينکه 124 هزار پيامبر آمده که يک زن در بين اينها نبوده، يک خانمي با دخترش
آن وقتها - به قول اينها آن زمان بي فرهنگي - با هم حرف ميزدند و اين دختر گله ميکرد
از مردها، زن جواب داد گفت خب اگر يک پيامبر هم ما داشتيم از ما دفاع ميکرد خدا پيامبر
هم براي ما قرار نداده که براي ما دفاع کند حالا خدا قرار نداده اينها آمدهاند دفاع
از زن آن هم اين جور دفاعها.ميگوييم آقا اگر راستي زن ميتوانست مرجع تقليد بشود اگرميتوانست
ولايت فقيه داشته باشد خب ميتواند امام باشد پس امامها 12 تا، ظلم بزرگي به حضرت زهرا
شده، 124 هزار نصفش بايد زن باشند و الا ظلم به زنها شده خب معلوم ميشود نميشود.
آنها که بي حيا باشند ميگويند خدا ظلم کرده و ما دوم از اصول دين را قبول نداريم خدا
عادل است و ظالم نيست نه، خدا ظلم به زنها کرده، واقعاً هم عقيده اشان همين است اگر
خدا را قبول داشته باشند ميگويند اينها همه موسمي است، قضاياي خارجيه است. الان ما
هستيم و اين صحنه موجود، اين فرهنگ دنيا، فرهنگ موجود. بنابراين زن چه اشکال دارد که
رهبر بشود همين طور که مرد ميتواند رهبر بشود زن هم ميتواند اين رجال سياسي در قانون
اساسي اين اولاً معنايش يعني آن کسي که سياستمدار باشد رجل باشد اين رجل باشد وصفي
است، نه اسمي ميگوييم آقا اين که خيلي خلاف ظاهر است. ميگويد خب آن قانون گذارها
مثل من و شما بودهاند و اشتباه کردهاند ديگر قانون اساسي را حتماً بايد تغيير بدهيم،
اشکال در قانون اساسي خيلي هست همين الان هم اين چند روزه خيلي پافشاري دارند روي همين
حرف - پناه بر خدا - حتي بعضي ها که کانديد هم هستند با کمال شهامت در تبليغات ميگويند
يکي از کارهايي که ما بايد بکنيم قانون اساسي را بايد تغيير بدهيم، قانون اساسي اشکال
خيلي دارد و من جمله ولايت فقيه است. ولايت فقيه را از قانون اساسي بايد بيندازيم.
بعد ميگوييم اقا نميشود که دنيا ميگويد بهترين قانون اساسي هاست. دنيا روي قانون
اساسي هايشان کمونيست باشند، سرمايه دار باشند حساب ميکنند.
ميگويند 20 سال قبل
حضرت امام يک کارهايي کردند تمام شد ديگر حالا حرفهاي حضرت امام که وحي منزل نيست خب
يک کارهايي او کرد يک کارهايي ما بايد بکنيم و حضرت امام اشتباه کرد. چرا؟ ميگويند
اصلاً تاريخ يعني خارج، يعني تاريخمند، همه احکام، همه قضايا تاريخمند است يک وقت
خاصي براي خودش دارد و اين وقت خاص خب در زمان حضرت امام آن جور ميطلبيد ديگر حالا
بايد همه اينها را بگذاريم کنار، اينجور ميطلبد. اينها را دارند مينويسند حسابي،
دارند ميگويند، دارند مينويسند دارند حتي اين کانديداها تبيلغ روي آن ميکنند که
ما ميآيييم و آنچه حضرت امام گفته بي خود گفته ماهستيم و زمان و ما هستيم و مصلحت
و هر چه مصحلت اقتضا بکند، آن مصالح را اصلاح گرا هستيم نه اصول گرا، اصلاً اصول گرا
يعني چه؟ ما اصول نداريم ما هر چه داريم ميگردد روي مصلحت. يک روزمصلحت آن جوراقتضا
ميکند آن جور يک روز هم مصلحت آن جور اقتضا ميکند آن جور. و مسلم در جلسه ماهستند
يک افرادي که وارد اين قضايا هستند وارد اين بولتنها، سايتها مخصوصاً خدا لعنت کند
اين سايتها و آن کساني که اين را در آورد اين ماهوارهها و اين اينترنتها در حالي
که يک علم است اما از اين علم چقدر سوء استفاده ميشود مخصوصاً براي کوبيدن دين، براي
کوبيدن معنويت براي کوبيدن انسانيت. الان اينها يعني در اين سايتها، در اين سي ديها
در اين روزنامهها، در اين بولتنها، مقالهها، گفتگوها زياد ازاين حرفها دارند.
خب جوابش هم همينهاست
در ضمني که بحث کردم جوابش را دادم اما آن که مهم است اينجاست که ما بايد بدانيم که
تمام گفته هاي اهل بيتعليهما السلام از پيامبر اکرم و ائمه طاهرين، تمام قرآن از اول
تا آخر اينها از باب قضاياي حقيقيه است، نه قضاياي خارجيه، موسمي نيست دائمي است شما
نميتوانيد در قرآن حتماً نميشود يک درصد پيدا کنيد که موسمي باشد، همين مسئله نسخ
است اينها را همه را ما گفتهايم اينها بلد نيستند، نيم خوردههاي ما را بلد نيستند
با اصطلاح و با فهم و شعور، براي اين که دشمن سر سخت آخوند هستند دشمن سرسخت فقه هستند
بلد نيستند اين حرفها را بزنند خب ما درباره نسخ کتاب داريم و قدماء، متاخرين، متاخر
متاخرين خب اصلاً اين موسمي و امثال اينها همين است نسخ است اگرکسي قائل به نسخ باشد
يک درصد هم، نه يک ميليون هم نميتوانيد براي اين که آن کساني که قائل به نسخ هستند
در قرآن مثل جصّاص و امثال اينها که کتاب نوشتهاند هر چه گشتهاند بيشتر از 64 تا
نتوانستهاند پيدا کنند يعني در آيه 64 تا پيدا کردهاند که نسخ شده، عام و خاص را
اسمش را گذاشتهاند نسخ يا مطلق و مقيد را اسمش را گذاشتهاند نسخ، بله بعضي که يک
ميليون هم نيست قضيه خارجيه است روايات اهل بيتعليهما السلام هم همين طور است. روايات
اهل بيت از همين جهت هم شما عزيزان، مفسرين همه همه ميگويند شأن نزول مخصص نيست شأن
نزول ميتواند تقريب بکند براي ما يک معاني را اما ما نميتوانيم به واسطه شأن نزول
تخصيص بدهيم قرآن را يا به واسطه شأن نزول تخصيص بدهيم روايات اهل بيت را، روايات اهل
بيت ولو اين که يک نفر جزئي سؤال ميکند از يک حکم جزئي هم سؤال ميکند اماشأن نزول
که مخصص نيست ما بايد ببينيم امامعليه السلام چه فرموده اين يک حکم کلي الي يوم القيامه
و ما بايد روي آن حکم کلي بدون اينکه آن شأن نزول را آن فرد را مخصص حساب بکنيم که
روش همه فقهاء از زمان امام صادقعليه السلام تا الان همين بوده يک در ميليون نميتوانيد
پيدا کنيد که از قضاياي خارجيه باشد به عبارت ديگر شأن نزول مخصص باشد يک در ميليون
نميتوانيد پيدا بکنيد که بگوييد شأن نزول مخصص است، مورد مخصص است بگوييد موسمي است
اينها همهاش يک حرف است ما اسمش را ميگذاريم تخصيص، ما اسمش را ميگذاريم قضاياي
خارجيه آن اينها را سرش نميشود ميگويد که احکام تاريخمند است و از اين حرفها.
بنابراين تمام روايات
اهل بيت به اتفاق همه فقهاء يک ضرورت در فقه ماست که روايات اهل بيت اينها را نميشود
بگوييم موسمي است، قرآن را نميشود بگوييم موسمي است قرآن اگر ميگويد «فاضربوهن» معنايش
بکن که يعني چه؟ که ما سابقاً صحبت کرديم روي اين و اما اين که يک حرف مزخرف بزنيم
که اين تاريخمند است و تاريخ آن تمام شده يکوقتي زنها بي فرهنگ بودهاند جاي کتک زدن
بود، ديگر حالا اگر زنها به مرد کتک نزنند مرد نميتواند به زن کتک بزند و امثال اين
حرفها. نميشود که ما بگوييم «فاضربوهن» مختص به 100 سال است. ديگر بعدش تمام شد تاريخمند
است حالا ديگر زنها با فرهنگ هستند، ديگر حالا زنها شعور دارند، شعورشان بهتر ازمردهاست
اگر نگوييم زنها مردها را بايد بزنند لا اقل هيچ کدام، نه آن بزند نه آن بزند، امثال
اين حرفها. لذا موضوعات اصلاً مربوط به قرآن نيست، موضوعات اصلاً مربوط به احکام نيست
بله آن که ما گفتيم که درست هم ميکند موضوعات گاهي فرق ميکند حکم جديدي ميطلبد اين
است گاهي موضوع نيست در آن وقتي که اين روايت صادر شده، يا موضوعش چيز ديگري است آن
وقت موضوع عوض ميشود يا موضوع پيدا ميشود آن وقت آن حکم کلي در قرآن، حکم کلي در
روايات را تطبيق بر آن ميکنيم مثلاً مثالهايي که در فقه آمده اينها همه فقهاء گفتهاند
اين درآوردي ما که نيست اين جملهاي که حضرت امام ميفرمايند که زمان و مکان دو عنصر
تعيين کننده در فقه ما خب اين جمله را «مفيد» هم فرموده، شيخ طوسي هم فرموده اين مال
حضرت امام که نيست حضرت امام خودشان هم نميخواهند بگويند اين مال من است، نميخواهند
بگويند من اختراع کردم زمان و مکان هر دو عنصر تعيين کننده در فقه ما، معنايش اين است
که آن وقتي که گفت «افوا بالعقود» آن وقتها بيعي بود، شرائي بود، ربائي بود مصالحهاي
بود اما بيمه نبود و اين عقودي که الان خيلي هست دوش به دوش عقد و مضاربه و مساقات
و اينها خيلي عقود عقلايي پيدا شده اينها نبود حالا پيدا شده حالا اين بيمه که نبود
و الان پيدا شده اين تا اينجا حکم نيست يک موضوع خارجي است يک موضوع عرفي است آيا شارع
مقدس اين را ميتواند امضاء بکند يا نه؟ اگر نتواند ما ميگوييم بيمه حرام است، اگر
بتواند ما ميگوييم «اوفوا بالعقود» عام است علي نحو قضاياي حقيقيه است ميگويد «کلما
وقع في الخارج» يعني موضوع، اين را «اوفوا به» بنابراين بيمه ولو مستحدث است «اوفوا
به» اين معنايش اين است که شارع گفته اما کلي گفته تشخيص موضوع براي شارع نيست، تشخيص
موضوع يک معناي عرفي است يک معناي عقلايي است اصلاً تشخيص موضوع شأن قرآن نيست، تشخيص
موضوع شأن پيامبر نيست، تشخيص موضوع شأن ائمه طاهرين نيست من جمله اين که مشهور شده
در ميان ما تشخيص موضوع شأن ولايت فقيه نيست حتي اگر فقيه تصرف در يک موضوعي بکند ميگوييم
اين هم يک عرف است خب خودتان ميگوييد ميگوييد در رسالهها بعض اوقات تشخيص موضوع
شده، اين تشخيص موضوع حکم نيست خود آن فقيه هم ميگويد من به عنوان يک عرف دارم ميگويم
و اگر غير از اين تو فهميدي، قول تو حجت است، نه قول من، رساله جاي تشخيص موضوع نيست،
رساله جاي گفتن موضوعات نيست، رساله جاي گفتن کليات است تو موضوع را درست کن حکم بر
آن بار ميشود اسمش را ميگذاريم قضاياي حقيقيه.
همه احکام مستحدثه -
احکام مستحدثه نيست - ما کلاه صدر اعظم را سر نوکر گذاشتهايم، اين مجاز در کلمه است،
به جاي اين که بگوييم موضوعات مستحدثه ميگوييم احکام مستحدثه، و الا ما حکم مستحدثه
نداريم اصلاً بدعت ميشود حکم مستحدث بدعت ميشود و در رساله ما حکم مستحدث نداريم
احکام فقهاء در رسالهها همه همه گرفته شده از اهل بيتعليهما السلام از پيامبر اکرم
و آنها يک کليات علي سبيل قضاياي حقيقه گفتهاند هر وقت موضوع داشت اين حکم زنده ميشود
هر وقت هم موضوع نداشت آن حکم به حال خود باقي است نه اين که آن حکم از بين برود يا
اين که تاريخمند باشد هيچ وقت تاريخمند نيست الي يوم القيامه اين حکم هست، موضوع
ميطلبد مثل مرد، مجرد خب هميشه مجرد است، احتياج به زن دارد اگر زن به او دادند معيل
ميشود اگر هم زن به او ندادند به حال تجرد باقي ميماند، احکام اسلام همه همه اين
جوري است هر وقت موضوع به او دادند يک صغري و کبري درست ميکنيم حکم تطبيق بر آن ميشود
اگرهم موضوع نداشته باشد که هيچ وقت هم نميشود موضوع نداشته باشد يا داشته يا بعد
پيدا ميکند و «يأتي بدين جديد» هم که در روايات ما از ائمه طاهرين آمده همين معنايش
است يعني در زمان ولي عصر چون که علم به انتهاء ميرسد هم علم فقه، هم علم عرفان، معنويت،
علم تفسير، من جمله علوم طبيعي همه علوم به انتهاء ميرسد که در روايات ما ميخوانيم
هر چه علمترقي کند چه علم معنويت، چه علم طبيعي يک وجب از 72 وجب، يک حرف از 25 حرف،
وقتي که فرزندم مهدي بيايد آن 24 حرف آن 72 وجب همه همه به فعليت ميرسد خب وقتي که
اين جور بشود معنايش همين است.
گفته شده «ما من شيء
يقربکم الي الجنة و يباعدکم عن النار الا و قد امرتکم به» گفته شده در زمان حضرت ولي
عصر موضوع پيدا ميکند آن احکامي که رسول اکرم از طرف خدا به عنوان خاتميت در قرآن
به عنوان کتاب خاتميت بوده، گفته شده حضرت ولي عصر بار ميکند بر موضوعات ميشود «يأتي
بدين جديد» اين علي الظاهر اين جوري است ديگر در اين باره چيزي نداريم من تقاضا دارم
از شما اين بحث امروز و بحث ديروز شايد مهمترين بحثها در باب قرض بود که به تناسب
آن حرف نامربوطي که رباي استهلاکي ديروز زدم اين بحث پيش آمد مخصوصاً براي شما که وارد
مسجد ومحراب و مردم هستيد بايدخيلي روي آن مطالعه کنيد من يک گفتم شما هزار بگوييد
من يک منبر رفتم شما يک کتاب در اين باره بنويسيد. انشاءاللَّه يک کتاب بنويسيد ازشما
ما استفاده بکنيم.
وصلي اللَّه علي محمد و آل محمد.