اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمن الرحیم.
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا
قولی.
عرض کردم در غسل مس میت مرحوم سید اول
7 مسئله از باب مقدمه فرمودهاند بعد هم هفت هشت ده مسئله از باب ذیالمقدمه
فرمودهاند، 5 تا از آن 7 مسئله را مباحثه کردیم و بحث امروز ما در ششم
و هفتم از آن مسائلی
است که ایشان قبل از مسئله اول ذکر فرمودهاند.
مسئله اول این است که میفرمایند فرقی
نیست بین مس میت آن میت مسلمان باشد یا کافر، برای اینکه ما مس میت میخواهیم در
روایات مس میت آمده و این میت اعم است از اینکه مسلمان باشد یا کافر.
دیروز عرض کردم که مرحوم سید در این 7
تا مسئله تمسک به اطلاقات میکنند و منجمله این جا، اطلاق میت اعم است از این که
مسلمان باشد یا کافر، البته اطلاق این جا آن اطلاق فردی هم نیست اطلاق حالی است
یعنی میت حالت کفر داشته باشد یا حالت اسلام اگر کسی دست به این میت بگذارد باید
غسل کند دیگر حالا آن حالتها در روایات ما دخالت ندارد و در روایات آمده میت، و میت
اعم است از کافر و مسلمان.
معمولاً هم اگر مطالعه کرده باشید
اعلام همین جور فرمودهاند ادعای شهرت و اجماع هم روی آن شده است.
البته این اجماعهای این جا عدم
الخلاف است نه آن اجماع اصطلاحی، یعنی مسئله را متعرض نشدهاند و چون متعرض نشدهاند
گردنشان گذاشتهاند اینکه اینها میخواهند
بگویند که
اعم از مسلمان و کافر.
اگر ما باشیم و این دلیل خب دیروز میگفتم
این دلیل ناتمام است برای اینکه ما یک روایت نداریم در باب مس میت که اطلاق داشته
باشد، اطلاق اصولی، که در مقام بیان خصوصیات باشد در مقام اصل تشریع حکم است خب
همان است که مرحوم شیخ انصاری در مکاسب میفرماید که اطلاقات قرآن اینها اطلاق
نیست برای اینکه در مقام تشریع حکم است وقتی در مقام تشریع حکم شد در مقام
خصوصیات نیست پس اطلاقگیری نمیشود کرد و بسیاری این روایتها در مقام تشریع است،
اگر هم در مقام تشریع نباشد باز در مقام بیان این است که این میت نه، آن میت که
بعضی از مسائلش را دیروز خواندیم و اما اینکه بگوییم که در مقام بیان خصوصیات است
حتی اطلاق حالی هم بگیریم برای اینکه ما یک اطلاق فردی داریم یک اطلاق حالی داریم
یک اطلاق زمانی داریم مثلا اگر گفت که اکرم زیداً یعنی این زید نه، این زید در هر
حالتی در هر زمانی، اطلاق فردی گرفتن خب خیلی جاها میشود اما اطلاق حالی که اسمش
را اطلاق مقامی هم میگذارند، اطلاق حالی، اطلاق مقامی یا اطلاق زمانی خیلی کم
است، علی کل حال باید اثبات بکنیم مولی در مقام بیان این است که غسل مس میت باید
بکنیم اعم است از اینکه آن میت کافر باشد یا مسلمان، و این اطلاقگیری خیلی مشکل
است، وقتی اطلاق نشد نوبت میرسد به اصل، یک کسی دستش را گذاشته به بدن میت کافر
نمیداند غسل برایش واجب است یا نه؟ رفع مالا یعلمون میگوید نه، مگر از شهرت
بترسد آن حرف دیگری است، اجماعی، شهرتی.
مرحوم علامه از راه دیگر آمدهاند جلو
آن مشکل است برای اینکه غسل واجب نیست مرحوم علامه فرمودهاند این مثل حیوانها
میبیند و چون مثل حیوانهاست همینطور که در روایات آمده دست به حیوان بگذارد غسل
ندارد اگر هم دست به این بگذاریم غسل ندارد بلکه اضل سبیلا حالا این را مرحوم
علامه نفرمودهاند این کافر است مثل حیوان است دست گذاشتن به حیوان غسل ندارد پس
دست گذاشتن به این غسل ندارد.
لذا این حرف مرحوم علامه است درست
کردنش مشکل است انصافاً که ما بگوییم که این حیوان است پس آن روایاتی که میگوید
دست به میته گذاشتن غسل ندارد این هم غسل ندارد مشکل است یک قیاس است ولو اینکه
خب این پستتر از حیوان هم هست او لئک کالانعام بل هم اضل ولی با این عرفان قرآنی
ما بخواهیم بیاییم جلو توی فقه و بگوییم که این انسان نیست نه از نظر ظاهر از نظر
معنا پس مثل میته است بلکه پستتر آن غسل ندارد آن هم ندارد این یک اولویت قیاسی
است یک قیاس است دیگر یک استحسان است یک قیاس است و با این نمیشود فقه درست کرد.
اما عرض من قیاس و اینها نیست عرض من
این است که آقا اطلاق ندارد و چون اطلاق ندارد اینکه مس میت انسان در مقابل مس
میته آن غسل دارد آن غسل ندارد خب اگر روایات در مقام بیان این باشد یا اصل روایات
که یجب الغسل فی مس میت اگر در مقام تشریع حکم باشد دیگر نمیشود اطلاقگیری بکنیم
و این روایتها ما پیدا نکردیم حالا شما بگردید پیدا بکنید یک روایتی که اطلاق
داشته باشد در مقام تشریع حکم نباشد در مقام این قسم و آن قسم هم نباشد در مقام
بیان خصوصیات باشد اگر این را بتوانیم همان است که همین جا مشهور تمسک کردهاند به
اطلاقات و گفتهاند فرقی بین کافر و مسلمان نیست و اما اگر نتوانید اطلاقگیری
بکنید نوبت میرسد به اصل، اصل میگوید که واجب نیست، خب این مسئله، دیگر اینجور
استدلالها استدلالهایی است که نمیشود تحمیل بر کسی کرد، من میگویم اطلاق ندارد
شما ممکن است بگویید نه اطلاق دارد، نه من میتوانم تحمیل بر شما بکنم نه شما بر
من، استظهار است دیگر، استظهار اطلاقی و عدم اطلاقی، خدا رحمتش کند یک کسی از خواص
استاد بزرگوار ما آقای بروجردی هم بود توی همان صف اول مینشست و تا آقای بروجردی
وارد صحبت میشد میگفت آقا اطلاق ندارد آقا هم یک تبسمی میکردند رد میشدند ما
سر به سرش میگذاشتیم میگفتیم تو که میگویی اطلاق ندارد قبل از بسم الله الرحمن
الرحیم بگو اطلاق ندارد، حالا اطلاقگیری این جوری است دیگر، یکی میگوید اطلاق
دارد یکی میگوید اطلاق ندارد دیگر دائرمدار استظهار خودتان است.
مسئله هفتم که مسئله مهمی است خیلی
این است که دست گذاشتن به میت فرق نمیکند که صغیر باشد یا کبیر، خب این معلوم
است، بچه شیرخوار مُرد دست به او بگذارند معلوم است که غسل دارد، دیگر به وضوح هم
نمیخواهد باقی بگذارند خب معلوم است، میت است و غسل دارد.
اما راجع به سقط، مشهور در میان فقهاء
میگویند که این اگر 4 ماهش تمام شد یعنی روح در آن دمید پس از
آن مُرد مثل زنده است تفاوت نمیکند برای اینکه ولوج روح شده ثم خروج روح شده
دیگر یک میت است میت هم همین است ولوج روح است بعد هم خروج روح است لذا 4 ماهه اگر
در شکم بمیرد یعنی بعد از ولوج روح بعد از آنکه 4 ماهه روح در آن دمیده میشود که
خطاب فتبارک الله احسن الخالقین به او میشود برای آن روحش.
اما قبل از ولوج روح مثل اینکه مثلا
سه ماهه، سه ماهه و نیم است هنوز روح در آن دمیده نشده این مُرد این آیا غسل دارد
یا نه؟
مشهور میگویند نه منجمله مرحوم سید
هم میگویند نه، اما مشکلشان است لذا یک احتیاط هم روی مسئله دارند البته احتیاط
استحبابی آن وقت دلیلشان همین است میگویند این میت نیست ولو نجس هم هست اما میت
نیست مثل علقه و مضغه میبیند همینطور که علقه و مضغه و ثم کسونا لحماً و آدمک، و
این همه چیزش تمام است اما هنوز روح در آن دمیده نشده و در میت ما ولوج روح و خروج
روح میخواهیم و اما اگر ولوج روح و خروج روح نباشد این میت نیست پس قبل از 4 ماه
این ولوج روح نبوده پس میت نیست ولو نجس است مثل علقه و مضغه ولو نجس است اما
بخواهیم بگوییم که این غسل دارد نه غسل ندارد، این خلاصه حرف است.
ولی اگر یک کسی بگوید که خب اینکه
شما میفرمایید نجس است مثل علقه مضغه ثم کسونا لحما به چه دلیل میگویید نجس است؟
خب بگویید پاک است برای اینکه شما میگویید میت نیست وقتی میت نشد دیگر آن 12 چیز
که در نجاسات گفتیم این جا بگویید، نه بگویید غسل دارد نه باید بگوییم نجس است اگر
این به دنیا آمد و خون همراه این نیست باید بگویید پاک است و نمیگویید چرا نمیگویید،
چرا میگویید نجس است، یک دفعه مثلا مثل علقه مضغه منی البته اینها تا توی شکم
است که پاک است، بیرون بیاید، منی بیرون بیاید خب دلیل داریم نجس است علقه و مضغه
بیرون بیاید دلیل داریم نجس است چون خون است اما حالا این آدمک شد حالا که آدمک شد
به چه دلیل میگویید نجس است؟ اما مشهور در میان فقهاء این است که نجس است به چه
دلیل میگویید این را غسل بدهیم؟ دلیل ندارد و حالا دست به آن بگذارند غسل ندارد
خب میگویید که برای اینکه ولوج روح باید باشد ولوج روح نیست به چه دلیل؟ بخواهید
عرف بگویید این را هم نمیشود درستش کرد عرفاً یک آدمک وقتی بیاید به دنیا این
ولوج روح شده باشد ثم خروج روح، یا ولوج روح نشده باشد نه ولوج و نه خروج خب به چه
دلیل میفرمایید باید ولوج روح شده باشد تا میت صادق بشود، عرف آدمک را میت میداند
و این ولوج روح و خروج روح یک امر دقی است که این اقایان فرمودهاند و ممکن است یک
کسی بگوید که این هم نجس است چون میت است هم روح ندارد چون میت است و این که ولوج
روح بعدش خروج روح این را دلیل نداریم و مابگوییم عرفاً ولوج روح ثم خروج روح به
چه دلیل؟ این هم دلیل ندارد وقتی دلیل نداشت میشود گفت که این میت است هم نجس است
برای اینکه میت است هم دست به آن بگذاریم غسل دارد که مرحوم سید احتیاط استحبابی
کرده و ممکن است شما احتیاط استحبابی نکنید بلکه فتوی بدهید بگویید اگر آدمک شد
یصدق انه انسان، آدمک دیگر اسمش را میگذارید یصدق این که این انسان است حالا ولوج
روح و خروج روح نه، این نه ولوج است نه خروج اما روح ندارد دیگر حالا که روح ندارد
یصدق انه میت احکام میت بر این بار است هم نجس است هم دست به آن بگذاریم باید غسل
بکند این روایات که داریم ولوج هیچ جا در روایت نداریم که ولج ثم خرج، این نیست آنکه
روایات داریم همین است اگر کسی مُرد یعنی خروج روح، اما باید ولوج روح ثم خروج روح
باشد این چنین دلیل نمیتوانید پیدا کنید، نیست و ما این چنین دلیلی در روایات
نداریم که یشترط در میت ولوج ثم خروج این جا نه ولوج است نه خروج، خروج نیست برای
اینکه ولوج نیست، حالا به چه دلیل میگویید میت آن است اول ولوج ثم خروج؟ ما میگوییم
مصداقاً عرفا این میت است نه ولوج است نه خروج، جروحش سالبه به انتفاء موضوع است،
باید اثبات بکنید یشترط در میت ولوج ثم خروج و اما اگر نتوانید این را اثبات بکنید
خب این عرفاً آیا میت است یا نه؟ همینطور که یک ماه بعدش که روح در آن دمیده میشود
فوراً روح در آن دمیده شد و فوراً مرد، یک ماه قبل و یک ماه بعد چه تفاوت میکند
عرفا این بچه که از توی شکم مادر بیرون آمد؟ اگر آدمک بخواهید هست اگر هم میت
بخواهید هست و اما اینکه یشترط در میت ولوج ثم خروج دلیل ندارد، این از مادر جدا
شده مثلا این جور فرض کنید که چهار ماهه روح در آن دمیده میشود حالا توی شکم مادر
مُرد اما ولوج روح ثم خروج روح بود یعنی بچه میجنبید توی شکم خب این ولوج روح ثم
خروج روح حالا به دنیا آمد یعنی سقط شد وقتی به دنیا آمد می گویید غسل دارد چرا؟
میگویید میت است اما این یک ماه قبل از این که روح در آن دمیده بشود مثل آن است
هیچ تفاوت ندارد همان است مثلا یک ماه قبل از اینکه روح در آن دمیده بشود سقط شد
خب سقط شد این عرفا یصدق انه میت،
و اینکه اول ولوج ثم خروج روح تا
بشود میت میگویم به چه دلیل؟ اگر عرف بخواهیم عرف هیچ تفاوت نمیگذارد همین جور
که بچه 4 ماهه را میگوید بچه، میگوید انسان میگوید آدم همین جور هم یک ماه قبلش
که ولوج روح نشده به دنیا آمده میگوید بچه میگوید آدمک میگوید انسان علی الظاهر
این دلیل، فقهاءرفتهاند روی اینکه ولوج روح میخواهیم تا خروج روح بشود ما میگوییم
نه صدق عرفی میخواهد، میخواهد ولوج باشد میخواهد نباشد، میخواهد روح در آن
دمیده شده باشد یا نشده باشد ما صدق عرفی میخواهیم عرفاً همین جور که به بچهای
که 4 ماهش است مُرده به دنیا آمده میگویید میت است ما میگوییم 4 ماه یک ماه کم
دو ماه کم مثل همان است هیچ تفاوت ندارد با آن بچهای که روح در آن دمیده شده است
ثم مرده، اگر هیچ تفاوت نداشته باشد شما میگویید آن آدم است پس غسل دارد ما میگوییم
این هم آدم است پس غسل دارد لذا اصلاً آدمک هم میگویند به آن، میگویند آدم، قرآن
هم میگوید آدم، خب این خلاصه حرف است دیگر اگر قبول نکردید همان که مشهور گفته،
دیگر مرحوم سید هم مشکلشان بوده بگویند اما چون مشهور گفتهاند ایشان احتیاط
مستحبی کردهاند، مشکلشان بوده است، همین عرض من موجب شده که مشکل بوده برای مرحوم
سید همچنین محشین بر عروه مشکلشان بوده که بگویند فرق است بین این بچه 4 ماهه و
قبل از 4 ماهه، یک ماه قبل از 4 ماهه، چرا فرق است؟ برای اینکه آن ولوج و خروج
بوده و این خروج روح نیست چون ولوج نیست میگوییم اگر شما یک دلیلی پیدا بکنید اینکه
یشِترط فیه ولوج روح خوب است اما دلیل این جوری نداریم وقتی نداریم باید برویم توی
عرف، عرف فرق نمیگذارد بین بچه 4 ماهه و بچه سه ماهه و نیم، هیچ تفاوت نمیکند.
اگر بخواهید میت درست بکنید ما میگوییم
صدق عرفی میخواهد اگر بخواهید ولوج بعد خروج بگوییم دلیل نداریم این
ولوج بعد خروج، خب هفت تا مسئله مقدمه
تمام شد.
مسئله اول که مرحوم سید متعرض هستند
این است که این فرق نمیکند دست بگذارد بما یحله الحیاه یا نه، لذا دست بگذارد
مثلا به ناخن میت یا ناخن خودش را بگذارد به صورت میت، یا بالاتر از این دست
بگذارد به سر میت به موها یا موهایش را بمالد به میت، مشهور در میان اصحاب گفتهاند
که این چون مالا یحله الحیاه است غسل ندارد در حالی که میت هم بر او صادق است
دیگر، دست بگذارد به موی سر میت میت صادق است یعنی مس کرده میت را مثل یک دفعه دست
میگذارد به صورتش یک دفعه دست میگذارد به مو نباید تفاوت داشته باشد یک دفعه دست
میگذارد به صورتش یک دفعه ناخنش را میمالد به صورتش یک دفعه استخوانهایش پیدا
است دست میگذارد به استخوان و دست نمیگذارد مثلا به گوشت بدنش، مشهور در میان
اصحاب فرمودهاند مالا یحله الحیاه باید باشد.
مرحوم سد یک تهافتی در کلامشان است
امروز من عرض میکنم فردا اگر کسی بتواند این تهافت را رفع بکند خوب است ایشان اول
میفرماید که یشترط در غسل مس میت اینکه ما
یحله الحیاه باشد آن وقت مثال میزنند به مثل
ناخن و امثال اینها.
عبارت مرحوم سید را بخوانم میفرمایند
فی الماس و المموس لا فرق بین ان یکون مما تحله الحیاه اولا کالعظم والظفر و کذا
لا فرق بین الباطن و الظاهر نعم مس الشعرا و المس بالشعر لا یوجبه.
توی عظم و ظفر میگویند که این غسل
دارد اما توی مو میگویند غسل ندارد اگر ما یحله الحیاه میخواهید خب نه عظم و ظفر
و شعر هیچ کدام حیاه ندارد اگر میت میخواهید هم عظم و هم ظفر و هم شعر هر دو جزء
میت است و ما فرق بگذاریم بین عظم و ظفر دست به استخوان فقط بگذارد مثل اینکه دست
بگذارد به ناخن میت یا ناخنش را بمالد به میت اینها بگویید غسل دارد چرا غسل
دارد؟ برای اینکه مس میت کرده و اما شعرش نه، دیگر ندارد چرا؟ نعم مس الشعر اوا
لمس بالشعر لا یوجب الغسل و این تفاوتی که
مرحوم سید گذاشته دائر مدار این است که این دست به میت گذاشته یا نه؟ خب اگر دست
به میت گذاشتن مناط باشد و بگویید اگر دست گذاشت به ناخنش این غسل دارد اگر دست
گذاشت به سرش به طریق اولی باید بگویید غسل دارد، اما دست بگذارد به سرش میگویند
غسل ندارد اما دست بگذارد به ناخنش میگویند غسل دارد و اگر ما باشیم و قطع نظر از
روایت باید بگوییم که اینها همه غسل دارد لذا دست گذاشته به صورتش غسل دارد دست
گذاشته به سر مودارش روی موها دست گذاشته باید بگویید غسل دارد چرا غسل دارد؟ برای
اینکه دست گذاشته به میت، اطلاقگیری هم نمیخواهیم بکنیم این مس میت است حالا
میت به همهاش که نمیخواهد دست بگذارد حالا به صورتش میگذارد یا به سرش میگذارد
اگر ما لا تحل بخواهیم مو ما لا تحل است دیگر همین طور که ناخن ما لا تحل است
استخوان ما لا تحل فیه الروح است و ما بخواهیم بگوییم فرق است بین استخوان و موی
سر، موی سر غیر استخوان است استخوان غیر موی سر است اگر دست بگذارد به استخوان
یصدق اینکه دست گذاشته به میت غسل دارد اما اگر دست بگذارد به موی سر میتوانیم
بگوییم لا یصدق اینکه دست به میت گذاشته، مشکل است دیگر و این تهافت در کلام
مرحوم سید را فکرش را بکنید ببینید میشود رفع کرد یا نه؟ ولی قطع نظر از این
روایتی که در مسئله داریم اگر ما باشیم و عرف دست گذاشتن به مو دست گذاشتن به صورت
را فرق نمیگذارد همین جور که اگر دست گذاشت به پیشانیاش غسل دارد، دست گذاشت به
ریشش نه به بدنش، دست گذاشت به سرش و یا سرش را موهای سرش را مالید به موهای سر
میت، سرش را گذاشت به سر میت، موها به موها خب ما باشیم و قاعده باید بگوییم غسل
دارد دیگر فرقی بین مو و ظفر و امثال اینها نیست. اما یک روایت داریم میگوید غسل
ندارد حالا این روایت را بخوانیم ببینیم که چه میگوید تا فردا.
روایت 5 از باب 6 از ابواب غسل مس میت
صحیحه فضل بن شاذان عن الرضا علیه السلام انما یجب علی من مس شیئاً منالاموات
غیرالانسان کالطیور و البهائم والسباع آن غسل دارد این غسل ندارد لان هذه الاشیاء
کلها ملبسه ریشا و صوفاً و شعراً و وبرا و هذه کله ذکی لایموت و انما یماس منه
الشیئ الذی ذکی من الحی اوالمیت میگوید این مالا تحل است وقتی روح در آن دمیده
نشده دیگر این پاک است، هم پاک است هم غسل ندارد خب این علتی که میاورد میگوید
مالا تحله الحیاه مطلقا غسل ندارد اما مشهور در میان فقهاء میگویند مطلقا غسل
دارد ما بخواهیم حرف مرحوم سید را درست کنیم بگوییم این روایت حرف مرحوم سید را
درست میکند اما دیگر مابقی را به میت بچسبیم ظاهراً نمیشود یعنی روایت دارای علت
است علت معمم است و مخصص، لذا اگر ما باشیم و قاعده باید بگوییم که هرچه مالا تحله
الحیاه است جزء میت است غسل دارد اگر قطع نظر از آن، ما باشیم و روایت باید بگوییم
مالا تحله الحیاه غسل ندارد میخواهد موی سر باشد یا غیر موی سر و حرف مرحوم سید
این است اگر ما روایت را بتوانیم به آن تمسک بکنیم برای مرحوم سید بگوییم که راجع
به مو هست راجع به غیر مو نیست روایت همین راجع به مو میگوید، راجع به غیر مو
دلیل میخواهیم دلیل ندارد پس باید غسل بکند، اگر کسی بتواند این حرف را بزند حرف
مرحوم سید درست میشود، بحث ناقص است بحث مشکل است یک مطالعه دقیقی روی آن بکنید
حرفهای دیگران را هم ببینید تا فردا ان شاءالله باز هم روی آن صحبت بکنیم.
و صلی الله علی محمد
و آل محمد