اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم
الله الرحمن الرحیم.
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری
واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
فرمودهاند اگر چیزی ضمیمه خلوص شود
اما آن خلوص مستقل بالمفهومیه باشد مثال میزنند مثلا اینکه وضو میگیرد قربه الی
الله اما در ضمن میخواهد خنک هم بشود آن خنک شدن آن ضمیمه است اما آن استقلال قصد
قربت و خلوص به جای خود باقی است، یا حمد و سوره را بلند میخواند برای اینکه
زنهای پشت پرده بشنوند خب قصد قربت دارد اما ضمیمه اینکه دیگران این حمد و سوره
را بشنوند هم دارد، یا مثلا حمد وسوره را بلند میخواند برای اینکه دیگران بشنوند
یاد بگیرند و امثال اینها،
میفرماید این قصد قربت چون موجود است
این ضمیمه اشکال ندارد آن جا اشکال دارد که ضمیمه ضرر به خلوص بزند آن خلوص را
خدشهدار بکند یعنی مثلا 10 تا برای آن ضمیمه 90 تا برای خلوص آن وقت است که اشکال
پیدا میکند برا ی اینکه خلوص مستقل نبوده به عبارت دیگر داعی هم نماز بوده هم
وضو بوده و هم اینکه به دیگران چیز بفهماند و اما اگر قصد قربت صد در صد روی وضو
باشد اما وضو میگیرد برای اینکه بچهاش ببیند یاد بگیرد اشکال ندارد همان روایتی
هم که مشهور است نمیدانم چه اندازه سندش خوب باشد که امام حسن و امام حسین علیهما
السلام رد میشدند دیدند پیرمرد وضو میگیرد وضویش غلط است نخواستند به این پیرمرد
امر به معروف و نهی از منکر کنند لذا گفتند ما دو نفر وضو میگیریم تو ببین که
وضوی کدام ما بهتر است خب الان که امام حسن و امام حسین علیهما السلام وضو میگیرند
البته قربه الی الله وضو میگیرند اما ضمیمه هم هست که این پیرمرد ببیند یاد بگیرد
بعد که وضو تمام شد آن پیرمرد گفت وضوی شما درست است وضوی من باطل بوده، نمیدانم
روایت تا چه اندازه درست باشد؟ اما علی کل حال اینجور ضمیمهها خب اشکال ندارد.
ضمیمهای اشکال دارد که ضرر به آن قصد
قربت بخورد و آن قصد قربت از آن کم بشود به این معنا که اگر آن ضمیمه نباشد این
وضو نمیگیرد این قصد قربت قصد الامر لامتثال امرالله نمیکند تا این جاها حرفی
نیست.
اما دو تا مسئله دارند:
یک) ضمیمه اگر حرام شد این جا میفرمایند
که این وضو باطل است ولو استقلال صددرصد هم راجع به داعی به قصد قربت داشته باشد
دیگر حالا چرا؟ باید برگردیم به همان مسئله قبلی در حالیکه اجتماع امر و نهی است
اما آن کسانی که در اجتماع امر ونهی امتناعی هستند دیگر جانب نهی را مقدم میاندازند
میشود نهی در عبادت وضو را باطل میکند، که ما سابقاً میگفتیم که فرق بین نهی در
عبادت و اجتماع امر و نهی آن است که نهی بیاید روی همان عنوانی که وجوب آمده مثل
دع الصلوه ایام اقرائک و اما اگر نهی روی یک عنوان باشد و امر هم روی یک عنوان
دیگر باشد یک مصداق در خارج پیدا کند این مصداق معنون میشود به عنوانین به یک
عنوان واجب است و قصد قربت هم روی آن صددر صد دارد مثل وضو گرفتن، یک عنوان هم
حرام است و باید این کار را انجام ندهد و آن هم یک عنوان برای خودش است روی آن
عنوانی که وجوب است اتیان به واجب کرده، مستحب است اتیان به مستحب کرده روی آن
عنوانی هم که حرام است باید کتکش را بخورد لذا ما آن جا دو سه مرتبه گفتهایم این
جاهم که مسئله را باز تکراراً ایشان متعرض میشوند در حالیکه خودشان هم در اصول
اجتماعی هستند اما از کسانی که در اصول صددرصد اجتماعی است در فقه صددرصد امتناعی
است مرحوم سید در عروه است لذا این مسائل را شاید از همان اول وضو تا الان بیش از
10 مورد داشتهایم که اجتماع امر و نهی بوده ایشان اجتماع امر و نهی را برگرداندند
به نهی در عبادت و فرمودند که وضو باطل است.
حالا عجب این جاست که دو سه تا مسئله
یک صفحه نمیگذرد ایشان در یک جایی که ضمیمه هست و استقلال هم دارد میفرمایند وضو
صحیح است و این را تقاضا دارم فکر کنید تا فردا ببینیم که چیست؟
مسئله: اگر یک زنی برود در میان
نامحرم و در حالی که قربه الی الله وضو میگیرد اما اگر در میان نامحرم نباشد وضو
نمیگیرد آیا این وضو درست است یا نه؟ ایشان میگویند وضو درست است آن قصد قربتش
استقلال است رویت به نامحرمش هم استقلال است جمع بین استقلالین شده، ضمیمه هم اینجا
نیست ضمیمه استقلالی است میفرمایندکه وضویش درست است، اگر ضمیمه حرام وضو را باطل
میکند مثال بارزش هم همینجاست که زن میخواهد خودش را نشان بدهد به نامحرم لذا
دستهای سفیدش را نامحرم ببیند و این میتواند برود سر آن حوضی که هیچکس نیست وضو
بگیرد نمیرود برای اینکه خودنمایی بکند میرود سر حوض در وسط مثلا مردم حوض حرم
حوض مسجد وضو میگیرد خب باید بگوییم وضویش روی حرف مرحوم سید که الان نقل کردم
باید بگوییم وضویش باطل است ایشان میگویند نه وضویش صحیح است، خب حق هم اینجا
همین است مثل اینکه از دستشان در رفته چون که اجتماعی هستند همان ارتکاز
اجتماعیشان جدی هم ایشان اینطور که برای ما نقل کردهاند در آن زمانی که ایشان
بودند و مرحوم آخوند، یک اختلاف عجیبی در همین مسئله اجتماع امر و نهی مثل مسئله
مشروطه یک اختلاف عجیبی بین ایشان و آخوند بود آخوند امتناعی بودند ایشان اجتماعی
بودند شاگردها به جان هم افتاده بودند آن وقتها مباحثه و داد و فریاد و اینها
مثل حالا نبود که مباحثه دمده باشد و میگفتند که مرحوم سید اجتماعی، مرحوم آخوند
امتناعی، خب این در ذهن مرحوم سید مثل اینکه بوده اینجا میفرماید اگر وضو بگیرد
ضمیمه داشته باشد ضمیمهاش هم استقلالی باشد میگویند این وضو صحیح است کار حرام
کرده، حق هم با ایشان است اینجا، این وضو صحیح است کار حرام کرده مگر امتناعی
بشویم برگردانیم به نهی در عبادت و بگوییم این زن این وضو که دارد میگیرد خود وضو
منهی عنه است آن حرف دیگر میشود میشود امتناعی علی کل حال ایشان یک صفحه، به
صفحه هم نمیخورد میفرمایند ضمیمه مستقل باشد مستقل نباشد اگر حرام نباشد طوری
نیست به شرطی که ضرر به داعی نزند اما اگر حرام باشد ولو ضرر به داعی نزند میفرمایند
وضو باطل است یعنی من امتناعی هستم در باب اجتماع امر و نهی اما حالا که اینجا میرسند
چند سطری بیشتر نیست، مسئله، میگوید من جوازی هستم در باب اجتماع امر و نهی، این
را یک قدری روی آن فکر بکنید ببینیم چه باید بگوییم،
مسئله دیگری که مرحوم سید دارند میفرمایند
که ضمیمه اگر ریا شود میفرمایند که نماز باطل است آن وقت دلیل میآورند میفرمایند
لان الریا کالحدث، یعنی فرق بین اینکه نامحرم ببیند او را خب آن نامحرم ببیند او
را این وضو را باطل نمیکند حالا یا نشان بدهد خودش را به نامحرم مثلا در نماز
عمداً میایستد در میان مردم نماز میخواند برای اینکه صورتش را ببینند خب گفتهاند
نماز باطل نیست آنجا گفتهاند نماز باطل نیست و یا مثلا العیاذبالله یک کسی توی
نماز چشم چرانی میکند یا العیاذبالله گوش به غیبت میدهد آنها دارند غیبت میکنند
این دارد نماز میخواند گوش هم میدهد گفتهاند طوری نیست خب در جایی که حرامی
باشد ضمیمه طوری نیست اما اگر ریا باشد که حرام است میفرماید نماز باطل است چرا؟
لانه کالحدث، اگر بتوانند این را اثبات بکنند حرف خوبی است اما ما هر جه گشتیم یک
دلیلی برای این حرف پیدا کنیم نشد نه عمومات دلالت دارد نه دلیل خاصی از کتاب از
سنت داریم و بالاخره آن ریایی که داعی باشد خب نماز را باطل میکند لقوله تعالی لا
تبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذی کالذی ینفق ماله رئاء الناس و لا یؤمن بالله و الیوم
الآخر نماز را باطل میکند برای اینکه داعی نشان دادن است نه خدا، اما اگر ریا
ضمیمه بشود داعی خدا صددرصد، چه فرقی میکند با آنجا که خودش را نشان نامحرم میدهد
رفته است در وسط مردم دارد وضو میگیرد نامحرم ببیند آن صحیح باشد این باطل؟ وجهی
نداریم یا هر دو صحیح است یا هر دو باطل است و این جمله مرحوم سید معلوم است ملاست
حسابی، ملای متوجهی است و کم مثل مرحوم سید داشتیم در متأخرین، ملای متوجهی است
لذا برای اینکه شما طلبهها به او اشکال نکنید میفرماید که لان الریا کالحدث لذا
این را هم تقاضا دارم این مطلب دوم را هم یک قدری فکر بکنید بگردید این طرف آن
طرف، ما گشتهایم هم جواهر و معمولاً صاحب جواهر مقید است روایات را بیاورد یا
مرحوم حاج آقا رضا مقیدند همه روایات را نقل بکنند چه در نظرشان تمام باشد چه
نباشد روایات را نقل میکنند دیگر صاحب وسائل است که روایات را همهاش را میآورند
ما نتوانستیم یک روایت پیدا کنیم الریا کالحدث، در کلمات فقهاء هم حتی صاحب جواهر
ندیدم بگویند الریا کالحدث ولو اینکه این فرمایش مرحوم سید را صاحب جواهر هم
دارند اما این جمله الریا کالحدث این را ندیدیم جایی،ظاهراً فرقی بین ریا و حرامهای
دیگر نیست اگر آن ریا ضرر به داعی نزند و داعی صددرصد خدا باشد عبادت صحیح است ولو
کار حرام کرده یعنی ریا اما اگر ضرر با آن داعی بزند به نحو ضمیمه یا به نحو
استقلال و این هم نماز میخواند هم برای خدا هم برای دیگران یا العیاذبالله نماز
میخواند هم برای دیگران خب این معلوم است حرام است و بگویید که نماز باطل است
لقوله لا تبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذی حالا باز هم روی این فکر بکنید ببینید این
جمله مرحوم سید را از کجا میشود گرفت که بگوییم الریاء کالحدث؟
مطلب دیگری فرمودهاند که ما یک ریا
داریم یک سمعه داریم یک عجب و خودشان هم معنا میکنند سمعه همان ریاست الا اینکه
مثلا حمد و سوره را بلند میخواند دیگران بشنوند بگویند چه حمد و سوره خوبی این را
هم میگویند سمعه اما اگر بایستد در میان مردم رکوع خوب و سجده خوب و خضوع خوبی
این را به آن میگویند ریاء، لغتاً ریا یعنی نشان دادن، سمعه یعنی گوش دادن خب میشود سمعه از مصادیق ریا یا اینکه حالا
معمولاً که میگویند خود ریا، حالا بفرمایید از مصادیق ریا، لذا یک چیز ماسوی نیست
آن الریا ینقسم الی السمعه و الی الریا آن وقت ریایش آنجاست که بنمایاند سمعهاش
آنجاست که بشنواند حمد وسوره را بلند میخواند دیگران بشنوند میگویند سمعه، خود
نماز را حسابی با خضوع بخواند به آن میگویند ریا خب هر چه در باب ریا گفتیم در
باب سمعه هم هست دیگر معلوم است فرقی با هم ندارد دیگر هر چه گفتیم تا اینجا هفت
هشت ده تا مسئله همه راجع به سمعه هم هست.
اما عجب معنای عجب عمل پسندی است در
مقابل خود
پسندی اگر کسی خودپسند باشد این میشود
متکبر به قول قرآن میشود دیوانه ان الله لا یحب کل مختال فخور این تکبر کند به
دیگران خیال باف است به قول پیامبراکرم این دیوانه است، به شما میگفتم پیامبراکرم
رد میشدند دیدند زنها اطراف یک زنی را گرفتهاند پیامبر فرمودند چه خبر است؟
گفتند دیوانه است حرفهای نامربوط میزند پیامبراکرم فرمودند نه این دیوانه نیست
این مغزش خراب است، یکی از رگها خراب شده نمیتواند عقل فرمان بدهد، عقل هست نمیتواند
فرمان بدهد به این میگویند دیوانه بعد فرمودند میخواهی به شما بگویم دیوانه
کیست؟ زن دیوانه آن زنی است که توی کوچه توی راه رفتن مردم را جلب به خودش بکند
واین لختی مختیها اینها که صورتشان خراب است بزکشان درست است دستشان پیداست و
پشتشان پیداست جلویشان پیداست پیامبر اکرم میگوید این دیوانه است انصافاً هم
دیوانه است انسان یک قدری فکرش را بکند میبیند انصافاً دیوانه است یک کسی حاضر
باشد برآمدگی پشت و برآمدگی جلو را نامحرم ببیند این هم لذت ببرد بخواهد نشان بدهد
خب معلوم است دیوانه است دیگر، لذا این مختال، مختال یعنی دیوانه دیگران الله لا
یحب کل مختال فخور،
اما عجب عمل پسندی است این عمل پسندی
دو قسم است یک دفعه به کسی نمیگوید اما خودش راستی بستانکار از
خدا میشود، یک دفعه نماز شب میخواند خشنود میشود عملش را ناقص میداند عمل پوچ
میداند در مقابل خدا و آن نعمتها اما خوشحال است از اینکه خوب شد خوابمان نبرد
نماز شب خواندیم این طوری نیست، خوب است خیلی هم خوب است، اما یک دفعه بستانکار
از خدا میشود میگوید خدایا ما این همه نماز را خواندیم توهیچ لطفی به ما نکردی
خیلیها میآیند پیش من میگویند که ما نمازمان به جا روزهمان به جا روضه رفتنمان
بهجا زیارتمان بهجا اما نمیدانیم چرا اینقدر گرفتاریم مثل اینکه خدا ما را
دوست ندارد بعضی اوقات هم که دیگر عصبانی میشود میگوید خب آنکه نمیکند بگذار
ما هم نکنیم ما میخواهیم نماز را ترک بکنیم، اینها را میگویند عجب و بعضی اوقات
بیادب است، بیادب باشد بیادب نباشد این عجب است اما اگر عجب را دیگر بنا کرد
تعریف بکند این قسم دوم عجب است خیلی زشت است، من رفتم مکه اینجور طواف کردم،
عمره مفرده کردم چه حالی پیدا کردم خدا چقدر به من لطف کرد هی تعریف نمازش را
تعریف عباداتش را این را میگویند عجب، ذو مراتب است دیگر، مرتبه سوم دیگر خیلی بد
است علی کل حال چه عجب پیش خودش یعنی در ذهن چه عجب که به دیگران بگوید یا به
دیگران بنمایاند این گناهش خیلی بزرگ است، مرحوم صاحب وسائل در جلد اول وسائل باب
23 از ابواب مقدمات عبادات روایاتی در آنجا آورده راستی محیرالعقول است روایات از
جمله روایات این است یک صدیقی با یک فاسقی وارد مسجد شدند از امام صادق سلام الله
علیه روایت صحیح السند هم هست آن فاسق مینالید خجالت زده بود در مقابل خدا در اثر
گناهانش اما ان صدیق بستانکار از خدا و خدایا عبادت دارم اینجور عبادت کردم چه
کردم بالاخره عجب آن هم عجب به مردم گفتن نبوده عجب پیش خود، امام صادق علیه
السلام میفرمایند وقتی این دو تا از مسجد بیرون آمدند آن صدیق فاسق شده بود آن
فاسق صدیق شده بود در اثر توبه یبدل الله سیئاتهم حسنات رفته بود بالا، حالا این
صدیق شده بود همه محیرالعقول است نمیدانیم آدم چهجور معنا کند اما بالاخره معلوم
است توبه مراتب دارد بعضی از مراتبش راه صد ساله را میتواند بپیماید عجب هم مراتب
دارد یک بستانکاری از خدا میتواند مثل مورچهای که لب پشت بام خانه است سقوط می
کند دیگر چه سقوطی، این هم سقوط میکند سقوط او در جهنم است خب این معلوم است حرام
است گناهش خیلی بزرگ است اما آیا عمل را باطل میکند یا نه؟ مرحوم سید میگویند
نه، اما در روایات حبط داریم این مسئله حبط مسئله فوقالعاده مشکلی است که آیا
اعمال خوب، اعمال بد حبط میشود یعنی انسان به واسطه توبه میتواند اعمال بد را
نابود بکند البته یک حرفی هست مثل مرحوم آیتالله آقای کمپانی ایشان قائلند به اینکه
حبط نمیشود اما فاصله میشود بین صاحبش و آن گناه، لعان میشود به قول ایشان، اما
استاد بزرگوار ما حضرت امام میفرمودند از خود آیه یبدالله سیئاتهم حسنات معلوم میشود
حبط است آن نابود میشود، پرونده سیاه نابود میشود، حبط راجع به اعمال حسنه هست
یا نه؟ بعضیها گفتهاند هست اما بهترین حرفها تفصیل است و تفصیل مثلا راجع به شرک
قرآن میگوید حبط است لئن اشرکت لیحبطن عملک بعضی از گناهان دیگر حبطش به این
معناست، غیبت اینکه به قول خدا رحمتش کند به قول آقای مرعشی رضوان الله تعالی
علیه آنکه شترش در خانه خود ما خوابیده، غیبت، تهمت شایعه خب حبط است، حبط به این
معنا خدا ثوابهای اعمال این را میدهد به آن کسی که غیبت پشت سرش کردیم یا تهمت
زدیم شایعه پراکنی کردیم گناهان او را میدهد به شما، گناهان او مال شماست ثوابهای
شما مال او، حبط به این معنا از جمله روایات که میگوید حبط است راجع به عجب است
که همین روایتی که خواندم میگوید صدیق فاسق شد فاسق صدیق شد خب معنایش دیگر حبط است یعنی اعمالش پوچ،
گردوی پوچ شد.
علی کل حال با ریا این تفاوت را دارد
که ریا باطل میکند عجب حبط می کند، فرق است بین بطلان و حبط، بطلان معنایش این
است که این نماز را دو دفعه باید بخوانی، اما حبط معنایش این نیست که نماز را دو
دفعه باید بخوانی، گردوی پوچ میشود قبول نمیشود، فرق بین قبول و صحت همین است
دیگر، قبول نمیشود قضا و اعاده ندارد اما خدا هم این عمل را نمیخواهد اما آنجا
که صحیح نباشد می گویند اعاده میخواهد قضا میخواهد لذا مرحوم سید که میفرمایند
که نماز باطل نمیشود به واسطه عجب از نظر فقهاء واز نظر قاعده و اینها درست است
برای اینکه یک گناهی بعد از نماز بوده بعد از نماز معنا ندارد که نماز باطل بشود،
باطل فقهی، اما ازنظر اخلاق عجب گناهش بزرگ است بزرگ و علاوه بر اینکه گناهش بزگ
است از روایات فهمیده میشود حبط عمل هم هست یعنی گردوی مغزدار را گردوی پوچ میکند.
راجع به منت گذاشتن هم روایت داریم
آیه میفرماید حبط است لا تبطلوا صدقاتکم بالمنّ و الاذی کالذی ینفق ماله رئاء
الناس و لا یؤمن بالله و الیوم الآخر آن هم معلوم میشود حبط است، یک خانه خریده
برای پسرش راستی خدمت کرده اما پیش زنش هی نق میزند منت میگذارد من آن هستم که
خانه برایت خریدم چرا احترام من را نگه نمیداری؟ من آن هستم که خانه برایت خریدم
چرا حرف من را نمیشنوی، از این حرفها، یک جهیزیه خوبی به دخترش میدهد اما هی
مرتب منت میگذارد این آیه شریفه میگوید حبط است یعنی صحیح است آن کار خوبش خب
خوب است اما حبط است حالا آیا حبط به این معنا که ثوابها میآید در نامه عمل او و
گناهان این میرود در نامه عمل او؟ یا اینکه اصلاً مثل قطره بارانی که بیفتد در
دریا نابود بشود این هم به طور کلی حبط بشود.
یک مسئله دیگر هم مسئله آخر است که
فردا ان شاالله در باب وضوی جبیرهای صحبت میکنیم یک مسائلی هست دیگر این مسائل
بنا شد کلی برویم جلو آن مسائل را متعرض نمیشویم و فردا ان شاالله وضوی جبیرهای.
مسئله آخر این است که این را سابقا هم
اشاره کردم مرحوم سید هم سابقاً اشاره کردند اینجا تکرار میکنند و آن این است که
انسان میتواند در باب وضو اگر بگوییم استحباب ذاتی دارد که هیچ، سابقاً ما گفتیم
مرحوم سید هم فرمودند ما هم متابعت از مرحوم سید کردیم وضو و غسل هر دو استحباب
نفسی دارد اگر این باشد که هیچ، وضو میگیرد قربه الی الله اما اگر استحباب نفسی
نداشته باشد که مشهور در میان فقهاست باید برای غایتی از غایات مثلا کون علی الطهاره
خواندن یک قل هو الله یا دو رکعت نماز خواندن وضو برای نماز که میان عوام مشهور
است وضو میگیرم برای نماز باید یک غایتی در کار باشد آن وقت وقتی که برای یک
غایتی وضو گرفت وضودار میشود دیگر هر غایتی از غایات میتواند با آن وضو مثلا
نماز بخواند قرآن بخواند توی مسجد برود زیارت بخواند ولو اینکه برای آن غایات نیت
نکرده اما به واسطه یک غایتی از غایات وضودار میشود دیگر میتواند با آن وضو هر
کاری میخواهد بکند دیگر لازم نیست برای نماز خواندن یک وضو بگیرد برای رفتن زیارت
یک وضوی دیگر بگیرد تا آخر.
وصلی الله علی محمد
وآل محمد